روزنامه همدلی
1398/07/09
گزارش نشست انجمن جامعه شناسی ایران با موضوع موانع فعالیتهای ورزشی زنان حقوق زنان در پیچ تاخر زمان
با توجه به خودسوزی سحر خدایاری نشست گروه مسائل و آسیبهای اجتماعی انجمن جامعهشناسی ایران به موضوع موانع فعالیتهای ورزشی اختصاص داشت و روز چهارشنبه ۲۷شهریور 98 در خانه وارطان با حضور علاقهمندان و سخنرانی دکتر حسن محدثی، دکتر سعید مدنی و با مدیریت دکتر احمد بخارایی در غیاب مسئولان ورزش و دکتر طیبه سیاوشی برگزار شد.این جلسه با سخنان دکتر احمد بخارایی، مدیر گروه مسائل و آسیبهای اجتماعی انجمن جامعهشناسی ایران آغاز شد. او گفت: سخن امروز پیرامون خودسوزی «سحر خدایاری» است که ۲۹ سال سن داشت و دارای دو لیسانس کاربردی بود. او که در اسفند ۹۷ برای ورود به ورزشگاه آزادی با تغییر شکل خود به صورت پسرانه به قصد تماشای فوتبال بین دو تیم استقلال و العین امارات رفته بود، به هنگام بازرسی بدنی از سوی نیروی انتظامی دستگیر میشود و دو روز در زندان قرچک ورامین زندانی و سپس به صورت مشروط آزاد شد. اما تلفن همراهش ضبط میشود تا شهریور ۹۸ که وقتی به دادگاه انقلاب مراجعه میکند تا گوشی همراه و نیز حکم نهاییاش را بگیرد میشنود که به شش ماه حبس محکوم شده است و سپس خودسوزی میکند...
سحر ۱۸ شهریور ۹۸ در اثر خودسوزی جانش را از دست میدهد... برخی ابهامها در خصوص این موضوع مطرح شد از جمله اینکه خودسوزی سحر در مقابل دادگاه انقلاب صورت نپذیرفته زیرا تصویری از آن در شبکههای مجازی منتشر نشده یا اینکه اساساً خودسوزی بوده یا «دیگرسوزی»! هر چه بوده امروز ما با یک پرسش مواجهیم و آن اینکه: آیا رخدادهایی از این دست که به شکلهای گوناگون در جامعه اتفاق میافتد، منحصر به فرد هستند یا به نحو جامعهشناختی در یک بستر بزرگتر قابل تحلیل هستند؟ اینکه پدر سحر که یک تفکر تند مذهبی در ایران را نمایندگی میکند ابراز میدارد که او با رفتن دخترش به ورزشگاه مخالف بوده و اگر آن روز میدانسته که سحر عازم ورزشگاه آزادی برای تماشای فوتبال است به او اجازه نمیداده و مانع میشدهاست، آیا منحصر به خانواده سحر خدایاری است یا پدر این خانواده برخوردار از یک چارچوب رفتاری است که ریشه در فرهنگ دینی دارد؟ پرسش این است که با فرض پذیرش اختلال دو قطبی در سحر، آیا عوامل اجتماعی در شکلگیری یا تقویت حالت دوگانه شیدایی-افسردگی در اختلال دوقطبی نقشی ندارند؟ آیا این گونه نیست که زنجیره مسائل اجتماعی در ایران را باید در یک بستر ساختاری تحلیل کرد؟ آیا خودسوزی سحر با آمار بالای خودکشی در ایران بیربط است؟ میدانیم که بسیاری از خودکشیها به دلایل فرهنگی گزارش و ثبت نمیشود و آمار خودکشی در ایران بیش از نرخ ۶ در صدهزار نفر است. چند برابر افرادی که خودکشی میکنند هم ابتدا «اقدام» به خودکشی میکنند که تعداد زیادی نجات مییابند. قبل از اقدام، چند برابر این افراد، «تهدید» به خودکشی میکنند و قبل از تهدید، چند برابر «فکر» به خودکشی میکنند و در جامعه ما با توجه به شرایط موجود ممکن است دهها هزار نفر در طول روز به خودکشی فکر کنند. حال آیا میتوان خودسوزی سحر را منفک از این جریان اجتماعی تحلیل کرد؟ آیا این رخداد با حکایت ورزش زنان بی ارتباط است؟ گفتهمیشود تعداد زنان ورزشکار سازماندهی شده یک چهارم مردان ورزشکار است. آیا تجهیزات و امکانات و بودجه ورزشی زنان و مردان گویای فاصله زیاد و شکاف عمیق نیست؟ مهمتر از تجهیزات وامکانات در ورزش زنان، موانع فرهنگی- اجتماعی است. آیا رسانههای دولتی و حتی خصوصی در ایران این اجازه را دارند که نسبت به لزوم و جایگاه ورزش زنان در روند فعالیتهای اجتماعی مساوات طلبانه سخن بگویند و سطح فرهنگ را ارتقا دهند؟ آیا الگوهای رفتاری در فرهنگ سنتی در مواجهه با زنان در خانوادهها باز تولید نمیشود و این موانع فرهنگی چگونه و چرا باعث شدهاست که در بسیاری موضوعات از جمله در ورزش بین زنان و مردان تبعیض وجود داشته باشد؟ در قبل از انقلاب در ایران در ۷ رشته ورزشی به طور تقریباً حرفهای زنان فعال بودند و آیا اگر همان روند ادامه مییافت اینک ورزش زنان در وضعیت فعلی بود؟ خانم اولاد قباد، نماینده مجلس و رئیس فراکسیون زنان مجلس شورای اسلامی ۳ روز پس از فوت سحر خدایاری و در ۲۱ شهریور ۹۸ در گفتوگو با ایسنا مطرح میکند که حدود یک ماه پیش در جلسه با وزیر ورزش، آقای سلطانیفر گفته بود که زیر ساخت ورود بانوان در تمام ورزشگاههای کشور فراهم است و هیچ مشکلی وجود ندارد. آیا به واقع چنین است و زنان میتوانند همانند مردان به ورزشگاهها ورود کنند؟ به نظر نمیرسد چنین باشد پس چرا اینگونه کلیگویی و گاه خلاف واقع سخن گفته میشود؟ اینکه در بودجه سال ۹۸ هیچ ردیفی برای ورزش حرفهای زنان در نظر گرفته نشده است چه معنایی دارد؟ اگر قرار باشد که علت مرگ«دختر آبی» را اختلال دوقطبی بدانیم تکلیف آن ۳۰درصد جمعیت ایران که به گفته سخنگوی وزارت بهداشت و درمان دچار اختلال روانی هستند و در این میان تعداد زنان یک و نیم برابر مردان است چیست؟ دو سوم این تعداد هم دچار اختلال اضطراب و افسردگی هستند پس اگر در این میان کسی از این جماعت بزرگ، خودکشی کرد مجازیم بگوییم که تحلیل آن جنبه روانشناختی دارد نه جامعهشناختی؟
او افزود: روانشناسان هم میگویند واکنش طبیعی جوانان به آسیبدیدگی پی در پی، «ترس» است که وقتی تکرار میشود مکانیسم «بیحسی» به طور خودکار در افراد فعال میشود. ما هم در جامعهشناسی میگوییم وقتی افراد در یک جامعه احساس میکنند که به بازی گرفته نمیشوند و دارای کارایی لازم نیستند احساس بیکفایتی و احساس بیهنجاری و احساس پوچی میکنند و نهایتاً منزوی میشوند که ممکن است به خودکشی یا اعتیاد بینجامد.
پس چه روانشناسی و چه جامعهشناسی به عناصر و عوامل بیرونی تاثیرگذار در اختلالهای فردی و جمعی توجه دارند و آن رقم ۳۰ درصد جامعه ایران قابل تقلیل به ابعاد فردی نیست. به هر حال سحر خدایاری در خانواده از جسارت شکستن الگوهای سنتی برخوردار بود. او در جامعه هم علیه روند موجود در تبعیض بین زنان و مردان برای ورود به استادیومها حرکت کرده بود و اگر اختلالی هم در درون داشت متاثر از شرایط اجتماعی بود. این رخداد منحصر به سحر نیست و کم و بیش در جامعه وجود دارد که منبعث از ساختارهاست. باید به مجموعه عناصر مندرج در ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی توجه کرد تا بتوان این گونه رخدادها را فهمید.
به نظر میرسد خودسوزی سحر خدایاری از نوع خودکشی ناشی از شرایط آنومیک در چارچوب نظری دورکیم است و در ایران امروز نمیتوان مسائل اجتماعی را منفک از یکدیگر تحلیل کرد. این رخداد با رخداد ازدواج دختر ۱۰ساله در شهرستان بهمئی که ماه گذشته سر و صدا به پا کرد مرتبط است، همان گونه که ازدواج ۵۰هزار دختر کودک زیر ۱۴ سال در سال در ایران مرتبط با انواع خودکشیهاست. باید مسائل اجتماعی را در سطح تحلیل کلان، علاوه بر سطح تحلیل خرد و میانه مورد دقت قرار داد.
فقه و حقوق زنان
در ادامه دکتر حسن محدثی در خصوص فقه و نقش آن در به وجود آمدن مسایل زنان به ویژه در مورد سحر خدایاری (دختر آبی) گفت: در رابطه با نسبت فقه و دین سه موضع وجود دارد.موضع نخست میخواهد بار فقه را از روی دین بردارد و عوارض فقه را بر مسائلی که ایجاد میکند با نام دین ننویسد.
این موضع مبتنی بر جدایی فقه از دین است. این موضع دین را مبرا از آسیبها و زیانهایی که فقه ایجاد میکند، میداند.
موضع دوم بر این اساس است که فقه بخشی فرعی از دین است و عنصر اساسی آن به شمار نمیرود. بخش کوچکی از اسلام فقه است. در اندیشه دینی مکانت فقه تنزل پیدا میکند. به یک معنا میتوان گفت این سخن درست است. فقه یا احکام شرعی مبتنی بر احکام دیگر است و مبتنی بر آن عناصر باید نقشآفرینی کند.
موضع سوم معتقد است فقه قلمرو آزمون تاریخی نوعی برداشت و تفسیر از دین است. لذا از این منظر فقه جایی است که دین نه دین الهی بلکه نوعی تفسیردینی است که در جامعه وجود دارد و آزمون تاریخی پس میدهد. فقه نوعی دانش هنجاری است.
دانشی که به ما میگوید چگونه باید زیست کنیم. بنابراین در درون قلمرو دین، فقه دانشی است که شیوه زندگی دینداران را تعیین میکند. جایی که دین میخواهد بروز عینی و عملی پیدا کند و نقش اجتماعی و سیاسی خود را نمایان سازد.
عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی ادامه داد: در واقع از مجرای فقه است که اسلام خود را نمایان میسازد. در طی تاریخ فقه مهمترین دانش دینی بوده و فقها مهمترین نیروی جامعه و نیروی فرهنگی آن بودند؛ به گونهای که حیات انسانها را میتوانستند از آنها سلب کنند. از این رو به لحاظ نقش تاریخی فقیهان عنصر بسیار تعیین کننده در زندگی جاری انسانها بودند. نکته دیگر که مهم است این که فقه تبدیل به قانون میشود . یعنی آنچه فقیه میگوید تبدیل به قانون میشود. ی به عبارتی امر حرام به یک امر ممنوع تبدیل میشود.
تاخر فقه و مسایل زنان
محدثی در خصوص تاخر فقه و مسایل مربوط به زنان گفت: مسالهای که مطرح میشود این است که آیا فقه متناسب با تحولات جامعه تغییر یافته است یا خیر. اینجا است که با مسالهای به نام تاخر فقه مواجه خواهیم بود. فقهی که برای جامعه قبیلهای تعیین کننده امور بود برای یک جامعه مدرن ناکارآمد است. قبل از فاجعه دختر آبی، ماجرای ازدواج دختری 11 ساله با پسری 29 ساله در فضای مجازی منتشر شد. باز در آنجا فقه میگفت این ازدواج مجاز است؛ اما افکار و اندیشههای مردم ما میگفت این دختر هنوز کودک است و مطابق با فرهنگ ما، این کار غیر قابل قبول و غیرانسانی است. بنابراین به نظر من در اینجا با مساله تاخر فقه مواجه هستیم.. برای مثال بعید میدانم زنی در جامعه کنونی از کتک زدن شوهرش خشنود باشد. اگر حکومت بخواهد از جنبه فقهی عمل کند، مسائل چند برابر میشوند. برای مثال ورود زنان به ورزشگاه در اندیشه فقهی اصلاً جایی نداشت؛ چون فوتبال پدیده مدرن است. بنابراین جامعه تحول یافته و لازم است قوانین همراه با تحولات جامعه پیش روند. امکان ندارد قوانین جامعه قبیلهای در جامعه مدرن اجرا شود. نگاه فقها به زنان جامعه از نوع محافظه کارانه است.
محدثی در خصوص دستهبندی فقه شیعی و نوع نگاه فقها به زنان گفت: به طور کلی فقه شیعی به سه دسته تقسیم میشود: دسته اول فقه محافظ کارانه است که قصد دارد احکام و اصول را به همان صورت حفظ کند. فقه تعمیمگرا دسته دوم است و قصد دارد در برخی موارد اصلاحات جزئی انجام دهد و تا حدودی مشکلات را حل کند. فقه سوم فقه بازسازیگرا است که معتقد است باید بنیانهای فقه را بازسازی کرد و فقهی متناسب با جهان مدرن داشت. این موضع در واقع میگوید باید فقه را تعطیل کرد چون دیگر کارایی ندارد.
محدثی افزود: در خصوص زنان فقه محافظهگرا است؛ یعنی فقه مردسالار که مرد تعیین میکند زن چه کار کند. هنوز اکثریت فقهای شیعی معتقد هستند زن به هنگام خروج از منزل نیاز به اذن شوهر دارد. در حالی که در جهان واقعی شاهد هستیم مردان نیاز به اذن همسرشان دارند.
این جامعهشناس دین افزود: انسان مدرن دیگر نمیتواند به طور سنتی دگرسالار باشد؛ یعنی منابعی از بیرون به وی بگویند چگونه زیست کند. زن سنتی ایرانی این کار را انجام میداد ولی الان با زنانی مواجه هستیم که دگرسالار نیستند و منتظر نمی مانند که به آنها بگویند چه کار کنند. یعنی انسان مدرن نسبت به انسان گذشته به میزانی وجوه خود تعیین کنندگیاش بیشتر شده است. انسان مدرن نسبت به انسان سنتی خودسالارتر شده است و منابع خودسالاری و دگرسالاری مدرن پدید آمده است.
وی گفت: من نمیگویم همه زنان خودسالار شدهاند اما اگر زنان مدرن دگرسالار هم باشند تابع دین و فقه نیستند. برای مثال از مد پیروی میکنند، مد هم نوعی دگرسالاری اما از نوع مدرن است.
محدثی گفت: نکته نهایی این است که ما زنانی داریم که نسبت به زنان سنتی خود سالارتر شدهاند و از منابع دگرسالاری دیگر پیروی نمیکنند. خب این امر برای این دسته از زنان به طور مداوم مساله آفرینی میکنند چه در بحث طلاق چه در بحث حق حضانت چه در بحث ارث و مواردی از این قبیل. وقتی حکومت بخواهد همین فقه را پیش بگیرد یک عصیان سیاسی صورت میگیرد، چون امر فقهی که قانون بود، الان به یک امر ممنوع تبدیل شده است. حتی این امر در حیطه جهانی هم میتواند مسالهآفرینی کند. در همه جوامع زنان به ورزشگاه میروند در حالی که زنان در ایران نمیتوانند و این موضوع برای بسیاری از مردم در جوامع دیگر قابل فهم نیست. محدثی در بخش پایانی سخنان خود گفت: من توصیههایی به کارگزاران حکومت دارم و آن این است که آنها باید بتوانند مساله را شناسایی کنند و پروندههای این مسائل را باز کنند و از آنها سوالاتی بپرسند. یعنی مساله اصلی فقها هستند. از یک طرف فقیه از منظر استدلالی میگوید زنان نباید وارد ورزشگاه شوند از طرف دیگر کارگزار حکومتی باید زمینه مطالبات مردم را فراهم کند و این یک تناقض بسیار جدی بین فعالیت این دو بخش است که در این سیستم وجود دارد. در ابعاد مختلف فقه دائماً در سطح داخلی و بینالمللی مساله آفرینی میکند که نتیجه برخی از آنها در درون خانوادهها نیز مشاهده میشود. برای مثال در درون یک خانواده پدر فقهی فکر میکند در حالی که دخترش مدرن است و همین امر زمینه تنش بسیاری بین فرزندان و خانواده را ایجاد میکند و والدین دیندار مداوم در مقابل فرزندان خود عقبنشینی میکنند.
سعید مدنی: خودکشی یک امر فردی نیست،مسالهای اجتماعی است
در ادامه سعید مدنی در خصوص خودسوزی سحر خدایاری گفت: من معتقدم خودکشی یک نفر اصولاً مساله فردی نیست و دارای ابعاد اجتماعی بسیار است. برآوردها نشان میدهد بیش از یک چهارم زنان ایرانی درگیر اختلالات روانی هستند که نیاز به درمان و خدمات سلامت روان دارند. اساساً خود مساله خودکشی در جامعه ایران مدتها است که به یک مساله اجتماعی تبدیل شده است.
در واقع میزان خودکشی که در 100 هزار نفر ارزیابی میکنند در ایران 6 نفر در 100 هزار نفر است. هر چند میانگین جهانی نسبت به میانگین ایران بیشتر است اما وضعیت کشور ما نسبت به وضعیت کشورهای منطقه بدتر است. برای مثال در افغانستان یا در عراق وضعیت خودکشی کمتر از ایران است. خودکشی در جامعه ایران یک روند صعودی دارد. خصوصاً در 7 یا 8 سال اخیر روند صعودی این امر افزایش یافته است. برای مثال در سال 1394 ؛ 5 نفر در 100 هزار و در سال 1397 بر اساس منابع و آمار 6 نفر در 100 هزار نفربوده است. بنابراین روند خودکشی در جامعه ایران یک روند صعودی است.
همچنین اکثر خودسوزیها منجر به مرگ شدهاند. واقعه و فاجعهای که برای سحر رخ داد، ما را با مساله جدی در جامعه ایران مواجه کرد که وضعیت جامعه ایران به کدام سمت و سو میرود که خودکشی رو به افزایش است.
تبعیض علیه زنان بسیار گسترده است
مدنی در خصوص انواع تبعیضهایی که علیه زنان در جامعه وجود دارد، گفت: وضعیت روانی در زنان دو برابر آقایان است.
در اشتغال و آموزش تبعیض به شدت است. برای زنان اشتغال 20درصد و برای مردان 80 درصد است. سرانه درآمد زنان یک چهارم آقایان است. نرخ بیکاری زنان در بیشتر موارد 2برابر مردان است. این موارد نمونههایی از تبعیض علیه زنان است و باید توجه داشت مطالبه حقوق زنان را تنها نباید به استادیوم خلاصه کرد. نکته مهم این است که ابعاد تبعیض بسیار وسیع است.
ابعاد حقوقی پرداختن به بحث سحر
مدنی در خصوص ابعاد حقوقی مساله سحر خدایاری گفت: برخی ابعاد پدیده سحر از نظر حقوقی قابل توجه است. یعنی نظام قضایی در برخورد با زنان نسبت به آقایان بیشتر مقید به رعایت الزامات است. ماده 226 آیین دادرسی کیفری میگوید مکلف تا معرفی وکیل و سپردن وثیقه به بازداشتگاه نمیرود، در حالی که سحر 3 روز در بازداشتگاه بود و هر کسی که به بازداشتگاه رفته باشد، میداند این مکان کلکسیونی از ماجراها و اتفاقات است. بر اساس ماده 340 آیین دادرسی کیفری برای کسانی که جرم 6 ماه یا کمتر دارند اساساً نیاز به بازپرسی نیست در حالی که سحر به بازپرسی برده شد و بعد قرار وثیقه صادر شد. هر چند گزارشی در فهرست اتهامات ایشان نبود و پرونده ایشان تنها باید یک روند قضایی ساده دنبال میکرد. طبق ماده 303 برای مواردی که امنیت جامعه در معرض خطر قرار بگیرد و یا توهینی به رهبری شود و یا مساله مواد مخدر باشد فرد به دادگاه انقلاب میرود، در حالی که سحر حتی به دادگاه انقلاب هم رفت.
سخن پایانی
مدنی در پایان بحث خود گفت: ما به دو صورت میتوانیم واقعه را ببینیم: یک سحر خودسوزی کرده و دوم سحر از شدت فشارهای وارد به وی دچار خودسوزی شده است. در بحث خشونت علیه زنان میگوییم کلیشههایی وجود دارد که زنان خود را مورد اتهام قرار میدهند. در بحثهایی که در اینجا مطرح شد من از آوردن واژه خودسوزی ابا دارم. خودسوزی نوعی فعالیت فرد نسبت به خود است و خود فرد در آن مقصر است، در حالی که هیچ خودکشی بدون مقدمه و طی یک روند صورت نمیگیرد. خودکشی ایشان نوعی خودکشی دگرخواهانه است. در واقع نوعی ابراز اعتراض برای این وضعیت که به جامعه زنان تحمیل شده است. بنابراین با این کلیشه که ایشان رفته و خودسوزی کرد باید مبارزه شود. در واقع فاعل این خودسوزی کسانی هستند که این استرس و فشار را تحمیل کردهاند. یادمان باشد بدترین نوع خودکشی، خودسوزی است؛ بدترین نوع انتقامی که یک دختر میخواهد از جامعه بگیرد. بنابراین، این نوع اتفاق را یک عمل فردی نمیدانم. شدت واکنش و پرخاشگری که در این رفتار است، نشاندهنده شکافی است که در جامعه وجود دارد و بر فرد تحمیل میشود.
سایر اخبار این روزنامه
گزارش نشست انجمن جامعه شناسی ایران با موضوع موانع فعالیتهای ورزشی زنان حقوق زنان در پیچ تاخر زمان
خردگریزی و جنون هنرمندانه
«همدلی» از تورم کالاهای اساسی طی ماههای اخیر گزارش میدهد آب رفتن سفره معیشت
شیرزاد پیک حرفه در تبیین دو گانه نسبیانگاری یا مطلقانگاری اخلاق: مطلقگرایی اخلاقی؛ اساس گفتوگوی دموکراسیها
«همدلی» به بهانه ماجرای دزدی اخیر، فعالیت اقتصادی نمایندههای مجلس را بررسی کرد دستهای آلوده در خانه ملت
تلاش ترامپ در مقابل شروط ایران
ولیالله شجاعپوریان به بهانه9مهر، روزجهانی سالمند چالشهای پدیده سالمندی
رئیس قوه قضاییه: صدای اعتراض کارگران را باید شنید اخراج ۲۵ نفر از کارگران هفتتپه
ولیالله شجاعپوریان به بهانه9مهر، روزجهانی سالمند چالشهای پدیده سالمندی
پیامدهای تجربه هفت دهه برنامهریزی مدون در ایران
پیش از عزیمت به ارمنستان؛ روحانی: الحاق به اوراسیا اتصال به اقتصاد جهانی را هموار میکند