گفتم شاید آخرین زیارتش باشد

غفوریان - نوا و صدایش از آشناترین نواها و صداها برای ایرانی هاست. شاید نسل امروز و فرزندان ما، چندان با صدایش آشنا نباشند؛ اما نسل ما و پدران و مادرانمان، کاملاً او را می شناسند و چه بسا، برخی از اشعار و نوحه هایی را که خوانده است، حفظ باشند. حاج صادق آهنگران، از آشناترین چهره های سال های دفاع مقدس است. در یکی از همین روزهای ماه محرم که به حرم مطهر امام رضا(ع) مشرف شده بود، با او همکلام شدم. وقتی فاصله دو صحن را با هم طی می کردیم،   می توانم بگویم که شاید کسی نبود که او را ببیند و نشناسد. نوع برخورد و مواجهه مردم با او، برایم خیلی جالب و جذاب بود؛ برای همه آشنا بود و بیشتر افراد سعی می کردند حتی در کوتاه ترین لحظه، لطف و محبت شان را به او نشان بدهند. برخوردش با مردم، با مهربانی بود و دوست داشتنی. آن چه در ادامه می آید، بخش هایی از گفت و گویم با حاج صادق آهنگران، برای یک اثر مستند است که روزهای قبل، با این حماسه خوان سال های دفاع مقدس انجام شده است. او درباره وابستگی اش به شهدا و زیارت حضرت علی بن موسی الرضا(ع) می گوید و البته، خاطره ای شنیدنی نیز از سردارشهیدحاج مهدی باکری نقل می کند که قطعاً از مرور آن، حس خوبی به دست می‌آوریم.
این جا به منبع اصلی وصل ایم
حضور در حرم امام رضا(ع) برایش حال و هوای متفاوتی دارد. از او می پرسم: تفاوت نوحه خوانی و مداحی در حرم امام رضا(ع) با دیگر جاها چیست؟ می گوید: طبیعتا در حرم آقا علی بن موسی الرضا(ع)، ما به منبع اصلی وصل هستیم. وقتی در این حرم مطهر توفیق شرفیابی می یابم و برنامه مداحی و روضه دارم، احساس می کنم همه برنامه ها را این جا، به صورت یک جا دارم. مثلاً در حرم آقا امام رضا(ع)، وقتی بین نوحه خوانی هایم به مردم یادآور می شوم «شهدا یادتان نرود ...» انگار همه محافل و یادواره های شهدا در این جا جمع می شوند، لذا حضور و تشرف در این حرم مطهر و زیارت آقا ثامن الحجج(ع)، برایم حقیقتاً حال و هوای خاص خودش را دارد.
زیارت های قبل از عملیات های بزرگ


در دوران دفاع مقدس در خاطرات بسیاری از رزمندگان آمده است که قبل از اعزام به جبهه، به حرم مطهر امام رضا(ع) مشرف می‌شدند و از حضرت، مدد می‌جستند و برخی نیز، به طور خاص تر در توسل‌ها و نجواهایشان با آقا، شهادت را طلب می‌کردند. حاج صادق آهنگران، در مرور خاطراتش، به یکی از همین موارد اشاره دارد. خاطره‌ای که وقتی تعریف می‌کند،  انگار تمام لحظات آن همچنان برایش زنده است: «در سال های جنگ، خاطراتی از مشهد و تشرف به حرم امام رضا(ع) دارم که برای خودم همچنان یادآور لحظات نابی است که آن را تجربه کرده‌ام. ما معمولا قبل از عملیات‌های بزرگ، مثل خیبر، بدر و ...، به همراه فرماندهان از جمله آقامحسن[رضایی]، برای استمداد و زیارت به حرم ثامن‌الحجج(ع) مشرف می‌شدیم که بعد از زیارت، برای دیدار خدمت حضرت امام(ره) می رفتیم و سپس، راهی منطقه می‌شدیم. به من هم، همیشه به عنوان روضه خوان، نوحه خوان و حماسه خوان محبت می‌کردند و در این سفرها، همراهشان بودم. خاطرم هست در این تشرف‌هایمان به حرم مطهر امام‌رضا(ع) و حرم حضرت معصومه(س)، بارها با آقامهدی باکری، حاج همت، احمد کاظمی و ... مشرف می شدیم که خاطرات زیادی از این زیارت‌ها دارم.
آن‌جا حواسم به باکری بود
در یکی از زیارت‌هایمان در حرم مطهر امام رضا(ع) که روضه منوره در اختیار فرماندهان قرار گرفته بود، یادم هست آقامهدی باکری، کنار ضریح نشسته و سرش را به ضریح تکیه داده بود و با حالت خاصی گریه می‌کرد، که البته برادرش حمید هم، شهید شده بود. دقیقاً، آن لحظات را به خاطر دارم، وقتی او در آن حالت گریه می کرد، من هم از حال و هوای او، حال و هوایم خاص شده بود، با گریه های او، من هم گریه ام می‌گرفت. در آن لحظات، فکرهای مختلفی به ذهنم می‌آمد که دلیل این حال و هوای الان او چیست؟ می‌دانستم یکی از مهم ترین دعاها و توسل‌هایش و آن احساسات، «شهادت» است. فرماندهان و همه رزمندگان ما، آن سال‌ها یکی از مهم ترین دعاهایشان، شهادت بود. از طرف دیگر، به این هم فکر می‌کردم که آقامهدی، الان به کدام شهید فکر می‌کند. آیا دلش برای برادرش حمید تنگ شده است؟  آیا به نیروهایش که با فرمان او در عملیات ها شرکت کرده و شهید شده اند فکر می‌کند؟ در همین فضا و حال و هوا بودم که به دلم آمد نکند این زیارت، آخرین زیارت آقا مهدی باشد. آن زیارت قبل از عملیات بدر بود. آن‌جا در همان حال و هوا، به چند نفر از دوستان گفتم: به نظرم این زیارت، زیارت آخر آقامهدی باشد. اتفاقاً به زیارت حرم مطهر حضرت معصومه(س) هم که مشرف شده بودیم، آقامهدی باکری که خیلی هم محجوب و کم حرف بود، آن جا هم حس و حال خاصی داشت. اتفاقا همان سفر و زیارت، آخرین زیارت آقامهدی شد و پس از آن به شهادت رسید. در سال‌های بعد، هر وقت و در هر نشستی که با فرماندهان، مثل آقامحسن، احمد کاظمی و ... بودیم، امکان نداشت و ندارد یاد و خاطره ای از آقامهدی در صحبت هایمان ذکر نشود.
به دوستان شهیدم وابسته ام
وقتی حاج صادق سخن می‌گوید، وقتی از آن سال ها یاد می‌کند، وقتی نوحه می‌خواند، نمی‌شود از شهدا نگوید. احتمالا همه آن هایی که نوحه‌خوانی‌هایش را شنیده‌اند، این عبارت «به یاد شهدا» را که ورد زبانش شده است، به یاد دارند. می گوید: همچنان که به همه دوستان شهیدم و به ویژه به شهدای اهواز (زادگاه و محل زندگی اش) وابسته‌ام، به شهیدعزیز، آقامهدی باکری نیز، بسیار دلبسته و وابسته‌ام.