سردارانی که به دفاع از ایران برخاستند

جواد نوائیان رودسری - ایرانیان در طول تاریخ چندهزار ساله تمدنی خود، همواره پیام‌آور صلح و دوستی بوده‌اند؛ آن ها ترجیح می‌دادند بیشتر مدافع باشند تا مهاجم. در تاریخ ایران نبردهای تدافعی، بر جنگ‌های تهاجمی، فزونی چشمگیری دارد. هنگامی که دشمن، مرزهای مقدس سرزمین ایران را در می‌نوردید و عزم چپاول و غارت می‌کرد، این سربازان و سرداران جان برکف ایران زمین بودند که با پایداری و نثار خون خود، از مام میهن پاسداری می‌کردند؛ هرچند که در برخی از این نبردها، فتح و ظفر نصیب ایرانیان نشد، اما یاد و خاطره سرداران و سربازان سلحشور ایرانی، در تاریخ این مرز و بوم باقی ماند و به سان میراثی گران قدر، نسل به نسل منتقل شد تا در هر عصری، شاهد بروز و ظهور غیرت و وطن دوستی در میان ایرانیان باشیم. وقتی اوراق تاریخ را ورق می زنیم، نام‌هایی می‌بینیم که درخشش آن ها، چشم را خیره و خواندن روایت جانبازی و سرافرازی‌شان، جان را از شوری وصف‌ناشدنی، آکنده می‌کند. در این نوشتار، برآنیم تا به معرفی شش تن از این نام‌های درخشان بپردازیم؛ سردارانی که نام شان، تا ابد ماندگار خواهد بود، دلیر مردانی که غیرت شان، از دو هزار سال قبل تا امروز، پرچم ایران زمین را در اهتزاز نگه داشته و ایرانیان را مفتخر به داشتن چنین فرزندان برومندی کرده است. همراه با هم، در سفری از امروز تا دیروز، به بازخوانی و بازشناسی تعدادی از سرداران نامی این سرزمین می‌پردازیم.

حسن باقری
اگر قرار باشد درباره سرداران نامدار این سرزمین، در عصر حاضر سخن بگوییم، بی‌تردید سردار شهید حسن باقری، نامی است که نمی‌توان به سادگی از کنار آن گذشت؛ سرداری سرافراز که در 26 سالگی شربت شهادت نوشید و به دیدار معبود شتافت. باقری در دورانی خود را به عنوان سرداری آزموده و شجاع شناساند که دشمن بعثی، بخش‌های بزرگی از خوزستان را به اشغال خود درآورده و خرمشهر در چنگال دشمن، اسیر بود. او به همراه دیگر یاران جوانش، طرحی جسورانه و مهندسی شده برای پس گرفتن خرمشهر و آزاد کردن اراضی اشغال شده ایران ارائه کرد؛ جابه جایی هزاران نفر از سربازان دلیر ایرانی در خطوط مختلف و انجام عملیات ایذایی برای گمراه کردن دشمن. شهید باقری در لحظه لحظه این عملیات حضور داشت. طرح‌های او، به ویژه در عملیات طریق‌القدس و تحلیل‌های زیرکانه و هوشمندانه‌ای که ارائه می‌کرد، زمینه‌ساز آزادی خرمشهر شد. حسن باقری روز 9 بهمن سال 1361، هنگام بررسی منطقه عملیاتی فکه، به شهادت رسید.

مصطفی چمران
نام دکتر مصطفی چمران، نامی جهانی است؛ هر جا که جهاد و مقاومت باشد، نام این سردار نامی ایران را به بزرگی یاد می‌کنند. او که پیش از آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران، سال‌های طولانی را در لبنان و در خط مقدم مبارزه با صهیونیست‌ها گذرانده بود، با پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشت و با شروع جنگ، به جبهه‌ها شتافت تا نقشی کلیدی را به عنوان فرمانده‌ای باهوش و توانمند در عرصه نبرد ایفا کند. دکتر چمران با توجه به شرایط خاص سال‌های نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ستاد جنگ‌های نامنظم را پایه‌گذاری کرد و به این ترتیب، از ظرفیت نیروهای مردمی، در قالبی مؤثر بهره گرفت. او که از سوی امام خمینی(ره) به عنوان مشاور شورای عالی دفاع منصوب و از سوی مردم تهران به عنوان نماینده مجلس انتخاب شده بود، با آغاز جنگ، به خط مقدم نبرد رفت و تا آخرین دقایق حیاتش، در عرصه مبارزه با دشمن اشغالگر ماند. چمران در آزادسازی سوسنگرد، نقشی محوری ایفا کرد. او روز 31 خرداد سال 1360، هنگامی که برای معارفه فرمانده جدید محور دهلاویه رفته بود، زیر باران خمپاره‌های دشمن، مجروح شد و به شهادت رسید.

عباس میرزا
عباس میرزا نایب‌السلطنه، ولیعهد و پسر فتحعلی‌شاه قاجار بود اما روحیات او با پدرش، تفاوتی آشکار و عجیب داشت. هنگامی که قشون روسیه تزاری، به بهانه‌های واهی، مرزهای ایران در قفقاز را درنوردید و به عزم جدایی این مناطق از ایران، جنگی سهمگین را آغاز کرد، عباس‌میرزا به همراه نیروهای آموزش دیده خود در تبریز، به سوی قفقاز شتافت و مردانه در برابر متجاوزان ایستاد، آن‌گونه که نبرد سرنوشت‌ساز او در «شکی» و سپس باکو، متجاوزان را زمین‌گیر کرد و سردار روس، در معرکه نبرد با جان‌برکفان ایرانی، جان داد. عباس میرزا را بنیان گذار ارتش نوین در ایران می‌دانند. هر چند برخی از مورخان این اقدام را تأیید نمی‌کنند و بر نوسازی ارتش ایران نقدهایی دارند، اما این اقدام، یعنی ایجاد ارتش مدرن و مجهز برای پاسداری از سرحدّات ایران‌زمین، اقدامی شجاعانه و روزآمد برای تقویت جایگاه ایرانیان در منطقه محسوب می‌شد. با این حال، سنگ‌اندازی‌های فتحعلی‌شاه، پادشاه فرصت‌طلب و ترسوی قاجار، مانع از به نتیجه رسیدن مجاهدت‌های عباس‌میرزا و یارانش شد. او هنگام عزیمت به خراسان، برای سرکوبی شورش هرات، بیمار شد و دار فانی را وداع گفت. سردار نامی ایران را در حرم مطهر امام رضا(ع) به خاک سپردند. گزارش‌هایی نیز درباره مسموم کردن وی توسط ویلیام کورمیک، پزشک انگلیسی، وجود دارد.



همسر صوفیان خلیفه
جای بسی تأسف است که نام بانوی سردار خراسان را نمی‌دانیم؛ شیرزنی که یک‌تنه، فرماندهی مدافعان شهر را برعهده گرفت و مهاجمان ازبک را تاراند. صوفیان خلیفه، حاکم خراسان در دوره شاه تهماسب صفوی بود. در دوره او، باروی شهر مشهد، برای نخستین بار شکلی منظم و قابل قبول یافت. هنوز مدتی از حکومت صوفیان خلیفه بر خراسان نگذشته بود که ازبک‌ها برای جبران شکست‌های سنگین قبلی، در دوران شاه اسماعیل صفوی، به مرزهای ایران تاختند و هرات را در محاصره گرفتند. صوفیان خلیفه، در پی استمداد هراتیان، راه این شهر را پیش گرفت؛ غافل از این‌که ازبک‌ها مترصد خروج وی از مشهد بودند تا این شهر مقدس را عرصه چپاول و تاراج خود کنند. با خروج صوفیان از مشهد و گرفتار شدن او در محاصره هرات، سیل مهاجمان ازبک به سوی مشهد جاری شد اما مشهدی‌ها، با فرماندهی همسر صوفیان خلیفه، به دفاع از شهر پرداختند. این شیرزن خراسانی، یک تنه بر همه امور نظارت می‌کرد و حتی توانست در زمان‌های مختلف، متجاوزان را بیرون از دیوارهای شهر مغلوب کند. در پرتو تمهیدات او، مشهد از آسیب مصون ماند و ازبکان، پس از شش ماه، ناچار به عقب نشینی شدند. از فرجام بانوی سردار خراسانی، اطلاعی نداریم.

سورنا
سورنا سردار نام‌آشنای ایران در دوره اشکانی بود؛ در بحبوحه حملات رومیان به صفحات غربی ایران، شهر حرّان طمع جهان گشایی و غارتگری رومی ها را برانگیخت. کراسوس، سردار رومی، با 300 هزار لژیون آزموده، از مرزهای ایران عبور کرد تا با سورنا، سردار دلاور ایرانی، روبه رو شود. سواران چابک پارتی، با نقشه‌ای که سورنا طراحی کرده بود، جنگ و گریزهای برق‌آسایی را برای انهدام نفرات و روحیه دشمن آغاز کردند. 80 هزار سرباز ایرانی با ضربات مداوم به رومی‌ها، سرانجام آن ها را از پا درآوردند و کراسوس مغرور را بر خاک مذلت افکندند. الگوی جنگی سورنا، امروزه به عنوان یکی از هوشمندترین الگو‌های جنگ پارتیزانی شناخته می‌شود. او وابسته به یکی از خاندان‌های بزرگ پارتی به نام سورن بود.

آریو برزن
هجوم اسکندر به ایران و ناپایداری داریوش سوم در برابر این هجمه سریع، یکی از تلخ‌ترین صفحات تاریخ ایران را رقم زد اما آریو برزن با دفاع جانانه‌اش در دربند پارس، نشان داد که ایرانیان، برای دفاع از سرزمین شان سر از پا نمی‌شناسند. قشون کوچک او، با همکاری خواهرش یوتاب، توانست سردار مقدونی را به استیصال کامل بکشاند و اگر خیانت یک خدمتکار لیدیایی نبود، اسکندر هرگز نمی‌توانست از دربند بگذرد و تخت جمشید را تصرف کند. روایت پایمردی آریوبرزن، یکی از روایت‌های غرور آفرین و البته غم‌انگیز تاریخ طولانی سرزمین ماست؛ سردار نامداری که جان بر سر دفاع از میهن نهاد.