نقد از درون در آستانه انتخابات

 
 
 
 


تحمل صداي مخالف يکي از مولفه‌هاي گفتمان اصلاح‌طلبي است، ضرورت نقد از درون هم همواره مورد تاکيد اصلاح‌طلبان بوده است. بنابراين اگر امروز از خود يا دولت مورد حمايت خود انتقاد مي‌کنيم، در واقع معنايش عمل کردن به همان ضرورت نقد از خود يا نقد از درون است. ما به عنوان کساني که در سال‌هاي 92 و 96 در ستادهاي آقاي روحاني با هويت اصلاح‌طلبي شرکت کرديم، هنوز معتقديم که انتخاب درستي داشتيم و دولتي را برگزيديم که نسبت به دولت‌هاي نهم و دهم محاسن فراواني داشت و در عين حال مثل هر دولت ديگري منشأ ايراداتي هم هست. طبعا نمي‌توان دولت آقاي روحاني را به طور مطلق تاييد کرد. همان‌طور که هيچ دولت ديگري را هم نمي‌توانيم. به عنوان مثال در زمينه انتصاب استانداران انتقاداتي به دولت وجود دارد. در بعضي از استان‌ها شاهد حضور استانداراني هستيم که توان‎شان در آن اندازه نيست. ضمن اينکه خيلي از آنها غيربومي هستند و مدت زيادي زمان مي‌برد تا به مسائل آن استان آشنا شوند. اين موضوع مي‌تواند محل نقد از درون باشد. چون آقاي روحاني يکي از برنامه‌هايشان اين بود که افراد توانمند بومي را براي مديريت استان‌ها بگمارند و شايسته‌سالاري ملاک انتصاب افراد باشد، نه رابطه‌سالاري. در سال جاري انتخابات مجلس شوراي اسلامي را در پيش داريم. بايد در نظر داشته باشيم، کساني را انتخاب کنيم که در قامت تام و تمام يک اصلاح‌طلب وارد عرصه شوند. در مجلسي که الان بر سر کار است، متاسفانه کساني با نام حامي دولت و از ليست موسوم به «ليست اميد» وارد قوه قانونگذاري شدند که نه تنها عملکردي متناسب با ماهيت اين ليست نداشتند بلکه بعضا حتي وارد فراکسيون اميد نشدند و يا اگر شدند، حضوري خنثي در جلسات آن داشتند و اصلا تاثيرگذار نبودند و نقطه‌نظر موثري ابراز نکردند. يادمان نرفته که بين آنها کساني هم هستند که علنا از سهم پدران‌ خود از انقلاب حرف زدند. در انتخاباتي که در اسفند سال جاري در پيش داريم، بايد به گونه‌اي عمل کنيم که انتظارات مردم از نمايندگان حمايت‌شده توسط اصلاح‎طلبان تا حد زيادي برآورده شود. مردم بايد طعم واقعي اصلاحات را بچشند؛ نه اينکه از اصلاح‌طلبي فقط حضور در قدرت را تعبير کنند. ديدگاه اصلاح‌طلبي بايد معطوف به عامه مردم و اجتماع باشد، نه چيز ديگر. بايد به سمت کانديداهايي برويم که در چارچوب قانون اساسي بتوانند خواست‌هاي واقعي اصلاح‌طلبانه را دنبال کنند. واقعيت اين است که مشکلات اقتصادي به وجود آمده در اين سال‌ها که بخش زيادي از آنها به دولت تحميل شده و خارج از نيت دولت بوده و به واسطه عدم تحقق برجام پديد آمده، ريزش بخشي ازپايگاه راي اصلاح‌طلبان را هم در پي داشته. بايد در انتخابات پيش روي مجلس دنبال کساني باشيم که تکليف‌شان با گفتمان اصلاح‌طلبي و اعتماد و راي مردم روشن باشد. اگر تفکيک قائل شويم بين اصلاح‌طلبي در مقام تحقق با اصلاح‌طلبي در مقام تعريف، آنچه قابل دفاع است، اصلاح‌طلبي در مقام تعريف است. مراد از اصلاح‌طلبي در مقام تعريف انديشه‌هاي اصلاح‌طلبانه است که بيشتر به حوزه روشنفکري ديني نزديک مي‎شود؛ در حالي که اصلاح‌‌طلبي در مقام تحقق، نوعي از اصلاح‌طلبي است که بيشتر به حوزه قدرت چشمداشت دارد و طبيعتا اين نوع از اصلاح‌طلبان در مقام عمل معطوف به قدرت هستند. به اين معنا که به بهانه‌هاي مختلف دنبال صندلي‌هاي قدرت مي‌گردند. از اين منظر اين نوع از اصلاح‌طلبان چندان تفاوتي با همتايان‌شان در جريان اصولگرايي که منافع شخصي را به خير عمومي ترجيح مي‌دهند، ندارند.