روزنامه آفتاب یزد
1398/06/23
ما ایرانیهای استرسی!؟
این روزها اغلب مربیان مهد کودکها و دبستانها بچههای خود را تحت عناوینی همچون «شاپرکم»،«پروانه قشنگم» و «آهوی دوست داشتنیم» مورد خطابقرار میدهند.
واقعیت این است که در زمان ما هم، انصافا، از نام حیوانات برای مورد خطاب قرار دادن بچه مدرسهایها استفاده میشد و تنها تفاوت در این بود که هم، بچهها بیشتر در مواقع عصبانیت معلمها نامگذاری میشدند و هم، حیواناتی که اسامی آنها روی بچههای مردم قرار میگرفت به اندازه حیوانات مورد اشاره لطیف و دوست داشتنی نبودند!
با همه اینها بچههای امروزی هم با استرس بچههای دیروزی سر کلاس و مدرسه حاضر شده و در تمام مدت کلاس نگران درس پرسیدن آقا یا خانم معلم هستند.
یک ریاضیدان معروف گفته است که شما در دو موقع از حل یک مسئله عاجر هستید: اولین موقع وقتی است که در گمان «حل مسئله که کاری ندارد» به سر برده و ذهن خود را آنقدرها که باید و شاید درگیر حل مسئله نمیکنید.
موقع دوم هم وقتی است که برای حل مسئله اعتماد به نفس کافی را نداشته و با گمان «عمرا مسئله حل شدنی باشد» به سراغ حل مسئله میروید.
در مورد مسایل ورزشی موضوع تا حدی فرق میکند و علاوه بر پیش داوریهایی که به گفته اینشتن مبارزه با آنها از شکافتن هسته اتم سختتر است، دوری یا نزدیکی بیش از حد به یک مسئله یا موضوع باعث میشود که آن مسئله یا موضوع حل نشده باقی بماند.
به عنوان مثال، در بازی فوتبال، تماشاگرانی که خیلی دور از بازی نشستهاند نمیتوانند بازی را به خوبی تماشا کرده و در باره اینکه تاکتیک تیم چگونه باید تغییر کند
نظر بدهند.
از سوی دیگر، خود بازیکنان که به شدت درگیر بازی هستند و فقط خودشان و یکی دو نفر از دور و بریها را میبینند خیلی نمیتوانند در جریان بازی تاثیرگذار باشند (برای همین است که اگر مربی خوبی نتواند از بازیکنان تیم به گونه بایسته و شایسته بازی بگیرد اوضاع تیم کاملا زار میگردد) با این حساب است که مربیان تیمها را نه در جایگاه تماشاگران مینشانند و نه به عنوان یار دوازدهم وارد میدان میکنند. در واقع محل قرارگیری مربی بهترین جای ممکن است، زیرا قرارگیری در جایی که نه خیلی دور و نه خیلی نزدیک باشد باعث میگردد که مربی بهترین قضاوت را درباره شرایط میدان داشته و بتواند به خوبی درباره
«چه باید کرد؟» اندیشه نماید.
درباره موضوعات اجتماعی هم اوضاع به همین ترتیب است، یعنی وقتی شما با یک مسئله بغرنج اجتماعی روبرو میشوید نمیتوانید از آنهایی که غریب و ناآشنا هستند کمک خواسته و مشکلات پیش آمده را حل و فصل نمایید.
از سوی دیگر، خودتان به شدت و از فاصلهای کاملا نزدیک درگیر قضیه هستید و این نزدیکی بیش از حد و استرسی که افکاری همانند «اگر جور نشود چه خاکی باید
بر سر کنم» بر سرتان میآورد موجب میگردد
که در حل مسئله و مشکل پیش آمده عاجز و ناتوان گشته و علاوه بر عصبانیت خود، موجبات دلخوری دور و بریها را هم
فراهم آورید.
در چنین مواردی مشورت گرفتن از یک آشنای خیرخواه که از خیلی دور دستی بر آتش ندارد میتواند بهترین کار ممکن باشد، زیرا او بر خلاف شما قادر است با آرامش هرچه تمامتر تصمیمگیری کرده و شما را به نتیجه «چطور راه حل به این سادگی به فکر خود من نرسید» برساند.
بیانات بالا گواه این هستند که بچههایی که با آرامش کامل درس خوانده و محیط مدرسه را جایی دوست داشتنی میبینند میتوانند در آینده افراد مفیدی شده و با خلاقیتهایی که به خرج میدهند دنیا را جایی بهتر برای زندگی نمایند.
درک موضوع بالاست که باعث شده در کشورهای غربی چند سال اول تحصیل فقط صرف علاقمند کردن کودک به مدرسه شده و به شدت با پیشداوری درباره معلم
مقابله گردد.
در واقع، اولیای تعلیم و تربیت این کشورها خوب میدانند که از لحاظ آموزشی و اقتصادی کاملا به صرفه است که شما چند سال از عمر بچههای مردم را هدر دهید، اما بعدا بقیه سالهای عمر آنها را به گونهای در اختیار بگیرید که بچهها در عوض ذوق و شوق تعطیلات را داشتن، در حسرت معلمی که نمیبینند و درسی که نمیگیرند
به سر برند.
متاسفانه، تعلیم و تربیت ما هنوز در حال رفتن به بیراهه است و لذا ما نباید انتظار داشته باشیم که بچههایی که در اول ماه مهر و کشان کشان، همانند گونی سیبزمینی، راهی مدارس میشوند، خلاق بار آمده و بتوانند کارهایی که قبل از آنها کسی نکرده است را صورت دهند (بگذریم که تعلیم و تربیت خانگی هم گاهی
اشکالاتی دارد.
با گفتههای بالا میتوانیم به این نتیجه برسیم که چرا پزشکان سراسر دنیا نباید خشم و عصبانیت خود را نصیب شیمیدانی که بهترین خدمات را به جامعه پزشکی عرضه کرده است نمایند، زیرا خیال لویی پاستور در هنگام کشف میکروب کاملا تخت این بود که در صورت عدم موفقیت مورد خردهگیری دوستان و رفقای پزشک قرار نگرفته و میتواند با بیان «من که پزشک نیستم» دیگران را شنونده ضمنی «بیخود از من انتظار دارید!» نماید. موضوع قطعا نه به سراسر دنیا مختص است و نه، تنها مقوله درمان را در برمیگیرد.
به عنوان مثال در حالی که متخصصین محیط زیست و بهداشت محیط و شهرداریهای کشور ما سالها درگیر مسایل و مشکلات شیرابههای زبالههایتر بودند و انصافا هم به هیچ جایی نرسیده بودند یک شهروند شیرازی برای حل این مشکل
راه حل خوبی را پیشنهاد کرد که میتواند در هر خانهای اجرایی گردد.
اینکه چرا او توانست وخیلیها نتوانستند، قطعا، فقط به خواست او و اینکه دیگران نخواستند برنمیگردد، زیرا وی در محیط امن خانه و خانواده تصمیمگیری میکرد و آرامش حاصل از «اگر موفقیت حاصل نشود هیچ اتفاقی نمیافتد» به او کمک میکرد که با فکر و ذهن باز سراغی از حل مسئله بگیرد، در حالی که در مجامع اداری و دانشگاهی کشور، استرسهای نشات گرفته از معلم، درس، نمره، امتحان و پاسخگویی به مقام بالاتر و هزینههایی که در جایش نیفتادهاند و خیلی چیزهای دیگر باعث میشود که حتی برای سرهایی که درد میکنند دستمال درست و حسابی یافت نشود!؟
پربازدیدترینهای روزنامه ها
پس از انتشار تصاویر ماهواره ای از میزان خسارت ها به پایگاه نواتیم، دیروز نیز تصاویر ماهوارهای پایگاه رامون ارتش صهیونیستی منتشر شد که نشان می دهد علاوه بر آشیانه ها، مراکز تجهیزات نظامی نیز توسط موشک های بالستیک ایران هدف قرار گرفته است (خراسان) امیر واحدی: اینبار با بمبافکن su ۲۴ پاسخ ویرانگر میدهیم / سردار حاجیزاده: صد در صد میزنیم (جوان) جنگ رسانهای در فضای موشکی (کيهان) پیام صریح ایران به جنگطلبان صهیونیست (تجارت)
سایر اخبار این روزنامه
ترامپ به فکر ترمیم سیاست های خود ؟
چند نکته درباب سخنان رییس جمهوری محترم
معمای تداوم فروش نفت ایران
آغاز بهار شوماخر
چند نکته درباب سخنان رییس جمهوری محترم
چرا پروژههای ملی این قدر در ایران طول میکشند؟
خرید پوشاک برند حتی اگر دست دوم باشد!
زمزمههای موافقت ترامپ با طرح مکرون
تابلوی «ایست» مقابل فراریان از تهران
پناهیان به دنبال چیست؟
جزئیات اتهامات شبنم نعمت زاده
تلویزیون باز هم دیر رسید
«رستاخیز» در یوتیوب
«اسدالله عسگراولادی» درگذشت
آقای شهیدی محلاتی! مراقب باشید
آغاز بهار شوماخر
انتخابات آمریکا و نیاز ترامپ به ایران
ما ایرانیهای استرسی!؟