قاعده شدن عاشورا

نظام سیاسی هر سرزمینی بر مبنای عقاید، اصول و بنیان‌های دینی و معرفتی آن جامعه یا اندیشه فیلسوفان و متفکران دارای رای و نظر جامع و جهان‌شمول شکل می‌گیرد و بر همان مبنای معرفتی که مورد پذیرش همگان است اموری همچون آزادی، عدالت، منافع ملی، سیاست خارجی، جنگ و صلح  تعریف می‌شود. در واقع سیاستگذاری و بکارگیری قوانین اساسی و عمومی‌حکومت‌ها پایه فلسفی و معرفتی دارد. سیاست و شکل‌گیری قدرت در کشورهای اسلامی‌نیز بر پایه آموزه‌های اسلام و قرآن پایه‌ریزی شده است و با توجه به تفاوت و تکثر مذاهب و کثرت تفسیرها از منابع دین، شکلهای متفاوتی از نوع حکومت در جهان اسلام وجود دارد. همین فرآیند در تشیع و تشکیل حکومت در ایران مبنای کار نخبگان بوده است. جمهوری اسلامی‌ برپایه قوانین اسلام و مباحث کلامی‌ شیعه تاسیس شده و بر مبنای اصول دین بخصوص اصل امامت، تعاملات سیاسی و فرهنگی و مولفه‌های سیاست داخلی و خارجی برنامه‌ریزی می‌شود. حادثه عاشورا که از آن بعنوان قیام، نهضت و حماسه حسینی نام برده می‌شود از بزرگ‌ترین و برجسته‌ترین پدیده‌های سیاسی و فرهنگی تشیع بوده که ابعاد مختلفی دارد و  نقطه عطفی در تاریخ سیاسی شیعه است و این واقعه به سبب گستره تاثیرگذاری در فرهنگ شیعه در نزد برخی نخبگان دینی و سیاسی بعنوان قاعده و الگویی برای نوع مواجهه با اغیار یا افراد و حکومتهای غیر شیعی تئوریزه شده و مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد. مرحوم شریعتی یکی از متفکرانی است که با تحلیل حادثه عاشورا و توصیف شخصیتهای این حادثه به ابداع الگوهای تعیین کننده و ثابت برای همه عصرها پرداخته است و در دایره تفکر ایشان افراد جامعه به سه دسته حسینی، زینبی و یزیدی تقسیم می‌شوند و حادثه عاشورا بعنوان قاعده، سرلوحه همه تعاملات سیاسی اجتماعی قرار می‌گیرد. پرسش اینجاست که جامعه شیعه می‌تواند چنین الگویی را در سیاست و فرهنگ برای همیشه و تا ابد پذیرش کند و در عصر کنونی با گوناگونی و پیچیده بودن سپهر سیاست و فرهنگ، بهره‌گیری از مدلها و الگوهایی کلی از یکی از حوادث تاریخی تشیع ما را به سر منزل مقصود می‌رساند و آیا میزان منفعت و مزایای چنین عقیده‌ای بر میزان خسارت و آسیبها برتری دارد یا خیر؟
اخیرا نقدهایی از سوی نواندیشان دینی در این خصوص مطرح شده و فحوای کلام این است که حادثه عاشورا یک استثنا است نه یک قاعده. نقد اخیر بر برداشت یکسان و متعادل از سیره همه معصومین و ائمه دین تاکید دارد و یکتا انگاری و تک بعدی کردن سیاستگذاری‌ها بر اساس حادثه عاشورا را خطا می‌داند و معتقد است همانگونه که امام حسن مجتبی (ع) با دشمن صلح کرد یا امام رضا (ع) به ولیعهدی مامون برگزیده شد و دیگر رفتارهای متفاوت سیاسی از امامان معصوم که در شرایط متفاوت به ثبت رسیده است بنا به مقتضیات زمان می‌تواند الگو و مبنای سیاست داخلی و خارجی ما قرار گیرد.
همچنین یکی از مباحث دیگری که در شکل‌گیری حادثه عاشورا بیان می‌شود موضوع امر به معروف و نهی از منکر است و قاعده‌مند شدن این فریضه بعنوان ابزاری در دست حکومت از نقد‌های وارده بر این موضوع است. در واقع حاکمان نیاز به نقد و ارزیابی بیشتری دارند تا محکومان و در این خصوص قاعده‌مندی به واژگونی تعابیر و انحراف مبدل شده است. با این توصیف مسلما یکتا انگاری و قاعده‌مند کردن حادثه عاشورا ما را با مطلقیت، شکنندگی و خطرات ایدئولوژیک شدن روبرو خواهد کرد. برای تداوم و پایداری ایران و تشیع  نیاز به تبادل و گفتگو و بهره‌گیری از همه ظرفیت‌ها از سیره معصومین ضرورت دارد.