آموزش‌وپرورش و اولویت‌ها

 
 
 
 


آقاي محسن حاجي ميرزايي که به عنوان وزير پيشنهادي آموزش‌وپرورش از سوي رئيس‌جمهور به مجلس معرفي شده بود، با راي بالايي بر کرسي وزارت نشست. در شرايط فعلي که دولت به سبب تحريم‌ها با مشکلات و تنگناهاي بي‌سابقه‌اي روبه‌روست، شايد نتوان انتظار زيادي در زمينه رفع مشکلات حوزه آموزش، به ويژه مسائل اقتصادي وزارتخانه از وزير پيشنهادي داشت. با اين حال پرداختن به اولويت‌ها و استفاده حداکثري از توان موجود وزارتخانه، توقع بجايي است که از وزير آموزش ‌و پرورش مي‌رود. امروزه همه کارشناسان حوزه توسعه معتقدند که آموزش‌وپرورش رکن اصلي توسعه است و توسعه امر آموزش، سرمايه‌گذاري ملي محسوب مي‌شود. هر کشوري که در اين خصوص تلاش و جديت بيشتري به خرج دهد، طبعاً نتيجه بهتري در زمينه توسعه خود خواهد گرفت و به عبارتي، از رشد و توسعه اقتصادي و اجتماعي بيشتري برخوردار خواهد شد. از سوي ديگر به نظر مي‌رسد جامعه ايران نيازمند يک برنامه توسعه اجتماعي و انساني جامع، پويا و دقيق است تا در جريان آن، هم ساختارهاي اجتماعي و هم فردي تغيير کند. در آن صورت، سه نوع رابطه تقويت مي‌شود و عمق بيشتري پيدا کند. يکي رابطه انسان با طبيعت در خصوص بهينه‌سازي مصرف انرژي به منظور رفع نيازهاي اساسي، دوم رابطه انسان با انسان در جهت تامين مشارکت عمومي و سوم رابطه انسان با خود در زمينه رشد شخصيت و هنجارهاي نوين، نظير حقوق بشر و مساوات‌طلبي. در اين فرايند، آموزش‌‌وپرورش جايگاه ممتازي دارد. طوري که هم مي‌تواند فرآيند توسعه اجتماعي را تسريع و پويا کند و هم با رفع موانع موجود، راه را براي توسعه اجتماعي و انساني در سطح ملي هموار سازد. انتظار از مسئولان و وزير جديد آموزش‌وپرورش اين است که نگاهشان را از سطحي‌نگري در اين حوزه به کلان‌نگري معطوف کنند. ضمن اين‌که در کوتاه مدت هم لازم است به برخي از راهکارهاي مهم توجه ويژه‌اي شود تا آموزش وپرورش بتواند نفسي تازه کند و به بازيابي خود بپردازد. به نظر مي‌رسد توجه و استفاده از نهادهاي مدني و تشکل‌هاي فرهنگي، صنفي و سياسي در طول اين سال‌ها هم در سطح وزارت و هم در سطح مديران کل و نيز در شهرستان‌ها مورد غفلت قرار گرفته و اين غفلت همچنان ادامه دارد. کمتر مديري در حوزه آموزش‌وپرورش ديده مي‌شود که مشورتي، ولو صوري و ظاهري از نهادهاي مدني و تشکل‌ها گرفته باشد. متاسفانه اين کم‌توجهي به يک رويه در اين وزارتخانه تبديل شده است که ضرر و خسران آن بيشتر به خود اين سيستم برمي‌گردد. نبود همگرايي و عدم اعتماد قشر گسترده فرهنگي، اعم از شاغل و بازنشسته، از اين بي‌توجهي مسئولان آموزش‌وپرورش ناشي مي‌شود. براي نمونه مي‌توان به تظاهرات و تجمعات معلمان اشاره کرد. آنها در تجمعات و گردهم‌آيي‎هاي خود، مطالبات‌شان را در قالب شعارهايي مطرح مي‌کنند که ناظر بر بي‌توجهي‌هاي مسئولان و گله ‌و انتقاد از آنها است. متاسفانه مسئولان وزارت آموزش ‌و پرورش تا به امروز هيچ کمک و مساعدتي در جهت رفع مشکلات فرهنگياني که فقط به جهت اعتراض در حبس‌هاي طويل‌المدت قرار دارند، انجام نداده‌اند و خود را از اين قشر دلسوز دور نگه داشته‌اند. انتظار مي‌رود که وزير جديد به اين موضوع توجه کند. يکي از برنامه‌هايي که اميدواريم وزير جديد به آن اهتمام ورزد، استفاده از نيروهاي جوان و متخصص ازسطح وزارتخانه تا سطوح پايين‌تر است تا شايد روحي تازه در کالبد اين دستگاه مهم فرهنگي دميده شود. بسياري از مديران آموزش‌وپرورش تا به امروز عملکرد کارآمد و قابل‌قبولي نداشتند و هيچ نوع تغيير و تحولي را برنمي‌تابيدند. جا دارد در اين خصوص هم فکري اساسي شود. ضمن اين‌که بزرگترين معضل اين قشر فرهنگي، همچنان مشکل اقتصادي و پايين بودن سطح درآمد و حقوق آنها است که با توجه به تورم موجود، اين مشکل بر معيشت خانواده‌هايي که سرپرست‌هايشان فرهنگي است، تاثير منفي بيشتري مي‌گذارد. جا دارد وزارت آموزش‌وپرورش با آمدن آقاي حاجي‌ميرزايي در صدد رفع اين مشکل برآيد.