نقد عملکرد هیئت‌های مذهبی در گفت‌وگوی حسن بنیانیان با همدلی هیئت‌هایی خالی ازمعرفت و‌معنویت

همدلی | رضا دستجردی: فعالیت‌های هیئت‌های مذهبی در دهه نخست محرم و به طور کل در دیگر ایام سوگواری را تنها نمی‌توان از منظر اندوه و ماتم در سوگ ائمه اطهار نگریست. آموزه‌های اهل بیت حداقل عناصر ملزوم در انتقال فرهنگ اسلامی به مخاطبان این برنامه‌هاست. اما آیا فارغ از فرهنگ اسلامی که به روشنی نشانی از انتقال آن به مردم کوچه و بازار نیست، همان آموزه‌های اهل بیت هم به مردم منتقل می‌شود؟ اگر آری، پس این حجم از فساد و ظلم از چه روست؟ حسن بنیانیان، رئیس کمیسیون فرهنگی – اجتماعی شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفت و گو با همدلی از قوت و ضعف‌های ساحت عزاداری‌های عاشورایی سخن می‌گوید.
ارزیابی شما از تغییر و تحول الگوهای عزاداری در ماه محرم و عاشورا طی دهه‌های اخیر چیست؟ عمدتاً چنین تلقی شده که شاهد گسترش ظاهرگرایی و افول محتوا، به موازات افزایش کمّی اعمال و مناسک بوده‌ایم.
به نظر می‌رسد که ما باید به همه عزیزانی که به نحوی در برپایی هیئت‌ها مشارکت می‌کنند یادآوری کنیم که لازم است اهمیت و کارکرد هیئت را بار دیگر مرور کنند. هیئت یکی از اجزای نظام تبلیغات اسلامی است که در طول 1400سال گذشته عامل انتقال دین به نسل‌ها بوده و نقش بزرگی در انتقال مفاهیم اعتقادی و اخلاقی ایفا کرده است، منتها همانطور که شما اشاره کردید عزاداری یک فعالیت اجتماعی هم هست که متاثر از تحولات اجتماعی است، پس تغییراتی در آن اتفاق می‌افتد. این تغییرات می‌تواند هم مدیریت شود و در راستای ارتقای اثربخشی عزاداری‌ها به پیش رود، هم می‌توان رهایش کرد تا منطبق با تحولات جامعه در بعضی از موارد دچار عقب‌ماندگی و پس‌رفت شویم. به نظر می‌رسد در کنار کارهای مثبتی که ما برای ارتقای کارکرد این هیئت‌ها کرده‌ایم، در بخش‌هایی هم دچار لغزش و کم‌توجهی شده‌ایم. اهمیت این موضوع به واسطه شرایطی که داریم به اندازه‌ای هست که به سازمان تبلیغات اسلامی پیشنهاد کنیم که دوره‌های آموزشی 10 الی 15روزه‌ای را پیش‌بینی کند و همه هیئت‌ها، موسسین و افراد موثر در هیئت‌ها در آنها شرکت کنند تا بتوان اثربخشی این هیئت‌ها را ارتقا بخشید. خیلی از آموزه‌هایی را که در تبلیغات نوین مطرح شده، نیز می‌توان در این هیئت‌ها به کار گرفت تا اثرشان ارتقا پیدا کند. به دلیل اینکه این هیئت‌ها هم کارکرد عقلانی و هم کارکرد احساسی دارند و جریان‌های مختلف فرهنگی نیز تلاش می کنند تا مخاطبین را از آن خود کنند. هیئت‌ها هم گاهی برای جذب مخاطب دچار لغزش‌هایی می‌شوند. مهارت جذب مخاطب در چارچوب اصول و مبانی، خود موضوع درسی است که می‌توان در آن بحث کرد که چگونه هم اصول و مبانی اسلامی را مراعات کنیم و هم مهارت جذب مخاطبین جدید را پیدا کنیم.
ما فکر می‌کنیم تحولات هیئت‌ها باید به سمتی پیش برود که ما نه تنها مخاطبان مذهبی را در ایام محرم و صفر و ماه مبارک رمضان داشته باشیم، بلکه برخی فعالیت‌ها را نیز در این هیئت‌ها سامان دهیم که در طول سال و در همه اعیاد، مخاطبین مذهبی خود را داشته باشند. به علاوه اینکه مردم در خیلی از جاها از آموزه‌های دینی عقب‌اند و حکومت نسبت به این موضوع مسئولیت دارد، یعنی به همان میزان که می‌گوییم اقشار مذهبی توفیق پیدا کرده‌اند به هیئت بیایند و از آموزه‌های اسلامی استفاده کنند، باید بگوییم نسبت به افراد غیر مذهبی یا کمتر مذهبی هیچ گونه مسئولیتی نداریم که این آموزه‌ها را فراگیرند؟ پاسخ آن است که بله، ما نسبت به آنها هم مسئولیت داریم، باید در هیئت‌هایمان مهارت‌آموزی‌ها، ایده‌پردازی‌ها و خلاقیت‌هایی ایجاد شود تا هیئت‌ها در محیط‌هایی هم که هیئت‌های مذهبی در آن وجود ندارد امتداد پیدا کنند. اگر هیئت‌ها از تجربیات خود استفاده کنند و مدیران هیئت‌ها نیز قدری سعه صدر داشته باشند، آموزش ببینند و نگاه‌شان عوض شود، آن وقت می‌توان ایده‌پردازی کرد و در عرصه‌های عزاداری حضور یافت، که این حضور می‌تواند در موضوعات مختلف باشد، از جمله هنر که در این رابطه موثر است، البته در محتوا هم باید مجموعه اقداماتی را صورت دهیم. این کلیت ذهنی من است که اصل هیئت باید توسعه یافته و تقویت شود، هم به لحاظ عمقی برای ایده‌پردازی، هم به لحاظ سطح برای حضور در عرصه‌هایی که هیئت‌ها حضور ندارند، تا در طول سال از این ابزار برای مسائل فرهنگی کشور بهره بگیریم.


اگر از دید تحقیقی و پژوهش‌گرانه به سیر آیین‌های عزاداری نگاه کنیم، آیا تصور می‌کنید که عزاداری‌های ما از آن خط اصیل فاصله گرفته‌اند؟
برکات هیئت‌ها بسیار زیاد است، با این وجود دچار آفاتی هم شده‌اند. به طور کلی می‌توان گفت که نظام تبلیغ دینی ما دچار افت کیفیت شده که البته صرفا خاص نظام تبلیغاتی دین ما نیست، کل فعالیت‌های فرهنگی کشور، چه فعالیت‌هایی که نهادها انجام می‌دهند، چه آنهایی که بخش مردمی صورت می‌دهند، و چه فعالیت‌های فرهنگی که در سازمان‌های دولتی انجام می‌گیرد، دچار انواع آسیب‌ها و آفت‌هاست که از عمده این آفات، کمبود شدید اثربخشی است. این معضل، موضوعی است که باید همه جا راجع به آن بحث کنیم، به همین خاطر مدتی است که ما در حال بحث در خصوص ضرورت تدوین پیوست فرهنگی برای هیئت، منبر و مسجد هستیم، تا طرح بحث کرده و اهداف‌مان را مرور کنیم، که این مسجد در حال حاضر در این محله چه کار می‌کند، قرار بوده چه کند و چه فعالیت‌های بالقوه‌ای را می‌تواند داشته باشد، تا بتوان کلیت هیئت، مسجد و روحانیت را آسیب‌شناسی کرد. نتیجه آن است که روحانی از خود سوال می‌کند من برای توسعه فرهنگ دینی چه کار می‌کنم و چه کار می‌توانستم بکنم. پس تلاش در جهت عمق بخشیدن به مطالعات و آموزش‌های افرادی است که در عرصه تبلیغ دینی کار می‌کنند.
ارزیابی شما از وضعیت فعلی فرهنگ دینی به ویژه عناصری چون هیئت، منبر، مداح و آیین‌ها چیست؟
همانطور که می‌دانید من جزو آن نفراتی هستم که کتابی برای مداحان نوشتم با این موضوع که مداحان چگونه فرهنگ‌سازی دینی کنند. مداح چون از شعر و موسیقی بهره می‌گیرد، خود جزو هنرمندان و اثرش جزو هنرهای بسیار موثر در جامعه است و مخاطب بسیار وسیعی دارد، طبیعتا اگر بخواهیم آسیب‌شناسی کنیم، اولین موردی که به ذهن می‌رسد میزان استقبال جامعه از مداحان است. متاسفانه مداحان به ضرورت توسعه و تعمیق دانش و مهارت و افزایش ظرفیت‌های هنری خود توجه نمی‌کنند. عشق مردم به امام حسین (ع) باعث شده که این قشر توجهی به افزایش ظرفیت خود نکند و هر چه خلا دارد را با عشق مردم به امام حسین(ع) پر کند، در حالی که حوادث کربلا و ایام عاشورا و همه تلاش‌هایی که ائمه اطهار کردند برای ترویج دین بود، نه اینکه جلسه‌ای در هیئت تشکیل شود، یک مداح مخاطب داشته باشد، پول خرج کنیم، نذری بدهیم و مردم گریه کنند. اینها همه مقدمه‌ای‌ است بر اینکه آموزه‌های دینی به رفتار مخاطبین ما منتقل شود. البته به مداح هم می‌توان امتیاز بالایی داد و برایش ارزش قائل شد، که این امتیاز با هنرمندی بیشتر، جلسه‌گردانی بهتر، انتخاب شعر صحیح و هنرنمایی‌های مابین قرائت شعر بالاتر می‌رود. هدف، تقویت باور مخاطب در قالب راست‌گویی، احترام به مبانی دینی، انجام عبادت‌های الهی، حلال‌خوری و کلیه ویژگی‌های یک انسان مومن است، اگر این اتفاق نیفتاد، باورهای دینی تقویت نشد و به رفتار افراد انتقال نیافت، دچار خسران و زیان می‌شویم. تصور کنید بیماری را به بیمارستان برده‌اید و فقط به او مسکن زده‌اند و دردش آرام شده، اگر به واسطه این درمان سطحی چند ماه بعد آن بیماری توسعه بیشتری پیدا کرد شما به این بیمار خدمت نکرده‌اید، به این بیمار آسیب زده‌اید، چون مسکن در کنار درمان اصلی کفایت می‌کند. اگر در هیئت‌های ما کار نشود، اثرشان به مسکن‌های دینی تبدیل می‌شود. به عبارت دیگر، افراد گناه می‌کنند، بعد روز عاشورا می‌آیند گریه می‌کنند، سبک می‌شوند، بعد دوباره می‌روند گناه کنند، این خطر بزرگی است، این کفران نعمت است، کفران عشق به امام حسین (ع) است که برخی مداحان ناخودآگاه در این فرآیند مداخله می‌کنند و حاصل هیئت‌شان می‌شود همین گریه کردن‌هایی که منجر به ترک گناه نمی‌شود. البته هیئت‌هایی هم هست که این اتفاق در آنها می‌افتد، افراد به واسطه حضور مستمر در هیئت و ظرفیتی که درون آن هیئت پیش‌بینی شده رفتارهایشان اصلاح و ایمان‌شان تقویت می‌شود. دارم در ذهنم برای هیئت، یک کارنامه درست می‌کنم که بگویم یک سرفصلش، میزان تقویت ایمان افراد است، شاخص دیگر، میزان افزایش دانش دینی افراد است، سرفصل مهم بعدی این است که آیا موفق شده‌اید به ترک گناهان افراد کمک کنید، آیا توجه مراجعین به هیئت‌ها و به معروف‌ها در رفتار روزمره‌شان افزایش پیدا کرده است؟ بچه‌هایی که به این هیئت‌ها می‌آیند رفتارشان نسبت به پدر، مادر و همسرشان بهبود پیدا کرده است؟ به نظرم می‌رسد که می‌توان این شاخص‌ها را به صورت علمی اندازه‌گیری کرد و گفت که این افرادی که به هیئت ما می‌آیند رفتارهایشان چه تغییری می‌کند، حال اگر رفتارها تغییر نکرد باید به این نکته عنایت کنیم که نیاز به دین یک نیاز فطری است، اگر این نیاز را اشباع کنیم بدون اینکه رفتارها را دینی کرده باشیم فرصت‌ها را سوزانده‌ایم، مثل همان کسی که به بیمارستان رفته ولی درمان نشده. می‌خواهم بگویم هیئت این نیست که اثرش از صفر شروع شود و به ده، بیست یا صد برسد، یک هیئت می‌تواند نقش مخرب هم ایفا کند، اگر مداحش شعر بی‌ربط بخواند یا این‌طور القا کند که همین که به هیئت آمده‌اید خدا شما را می‌بخشد یا امام حسین(ع) عاشق آدم گنهکار است، اینها را شنیده‌ام، یک پشتی نرم زیر سر مخاطب بگذارید که شما در طول سال کارت را بکن، همین که هیئتی هستی کفایت می‌کند، اینها یعنی سوزاندن این ذخیره الهی که با هزینه سنگین شهادت امام حسین(ع) به دست ما رسیده است. با عنایت به اهمیت این موضوع، هر عزیز مداحی که مخاطب پیدا کرد شرعا باید دوره‌های آموزشی را طی کند و تلاش کند که این رویکرها را در شعر، نحوه جلسه‌گردانی و... و یا اگر مدیر هیئت است در اداره محیط و هیئت انجام دهد، چون ما فکر می‌کنیم هیئت بدون روحانی باسواد هیئت نیست. ترکیب یک روحانی که بتواند به مخاطب، دانش و معرفت دینی بدهد، در کنار یک مداح باسواد که بتواند احساسات را تحریک کند و خودش هم با روحانی هم‌افزایی نماید، هیئت سازنده‌ای خواهد شد. اگر در هیئت، روحانی نباشد تا بخشی از معارف دینی را تبیین کند و فقط مداح حضور داشته باشد، شاید نیاز روحی افراد را به دین تامین کنیم ولی رفتار اصلاح نمی‌شود، ایمان تقویت نمی‌شود و در حقیقت ما فقط پوسته‌ای از هیئت داریم، همه جا پر از هیئت است، ولی بدحجابی و طلاق و دروغ و سرقت هم درحال افزایش است، بخشی از آسیب‌های هیئت‌های ما اینجا ظاهر می‌شود. واقعیت این است که طلاق باید در خانواده‌های هیئتی بسیار کم باشد، اگر نیست برای این است که هیئت‌مان کاستی دارد. همانطور که فعالیت‌های فرهنگی مسجد محله‌مان کاستی دارد، همانطور که منبرهای بدون هیئت‌مان کاستی دارد، همین‌هاست که نتیجه‌اش به این شکل در جامعه ما ظاهر می‌شود. حال ممکن است فردی چون حوصله یا علاقه ندارد که تغییری در روش خود دهد بگوید که اینها شعار یا تاثیر تهاجم فرهنگی است، بنده می‌گویم تو به عنوان مداح برای مقابله با اینها چقدر کتاب خوانده‌ای، چقدر تشنه بوده‌ای که برایت کلاس‌های آموزشی بگذارند، چرا خود تو به سازمان تبلیغات اسلامی نیامدی که بگویی چرا برای ما دوره آموزشی نمی‌گذارید؟ مخاطب ما دارد از دست می‌رود، مسئولیت مخاطب به عهده ماست، بگویید چرا برای ما آموزش نمی‌گذارید؟ اینها همه سوالاتی است که ما برای حل شدن‌شان راه حل داریم، اما مشروط بر اینکه آن تشنگی ایجاد شود.
به باور شما سیاست‌گذاری‌های فرهنگی نهادهای دولتی و حکومتی تا چه اندازه در خط سیر و تغییر و تحول اشکال عزاداری در ایران موثر بوده است؟
ما چاره‌ای نداریم جز اینکه در موضع حکومت، با توجه به اطلاعاتی که از مجموعه مسائل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور داریم، در امر سیاست‌گذاری در جهت رشد اشکال عزاداری ایفای نقش کنیم، منتها در کشور ما تا اسم سیاست‌گذاری و ایفای نقش می‌آید بلافاصله تلقی نوعی دخالت مخرب در اذهان ایجاد می‌شود. ممکن است برخی بگویند همه جا را خراب کردید، اینجا را دیگر خراب نکنید، بگذارید اینها خودشان کار خودشان را کنند. من عرض می‌کنم اولا کلیت حکومت نسبت به این موضوع مسئول است، به این معنی که دولت، حوزه رهبری، تمامی مراجع تقلید و هر آن کسی در موقعیتی قرار می‌گیرد که در حوزه مسائل فرهنگی کشور نفوذ کلام پیدا می‌کند، نسبت به تحولات کشور مسئولیت دارد و باید ببیند در توسعه بخش‌های مختلف فعالیت‌های فرهنگی موثر، بومی و سازنده خودمان چه کمکی می‌تواند بکند. ما باید گلایه کنیم که چرا شورای عالی انقلاب فرهنگی زمان بیشتری را به این عرصه‌ها اختصاص نمی‌دهد، این شورا وظیفه دارد به این پرسش پاسخ دهد که دولت‌ها رسالت‌شان نسبت به نظام تبلیغات دینی چیست و چه باید می‌کردند، اینها باید یک برنامه جامع تدوین و بر اساس آن عمل کنند، البته برنامه را به تایید بزرگان دین هم برسانند که ما می‌خواهیم بدین نحو حضور دولت را در تقویت نهادهای تبلیغ دین گسترش دهیم. میوه‌اش را زمانی می‌چینند که دیگر لازم نیست پول‌شان را خرج آسیب‌های اجتماعی کنند، چون می‌شود ما این کار را نکنیم تا جامعه پر از مقوله اعتیاد و طلاق و حاشیه‌نشینی در شهرها نشود.
آیا میان این سیاست‌گذاری‌ها و واقعیت‌های جاری در عزاداری‌ها، هم‌راستایی و پیوند دیده می‌شود یا فاصله و شکافی است که تلاش می‌شود از طریق اعمال سیاست‌های بالا به پایین پوشش داده شود؟
شما دارید یک عیب بزرگ سیاست‌گذاری را مطرح می‌کنید، در همه دنیا روی این مسائل کار شده، همیشه تا صحبت از سیاست‌گذاری به میان می‌آید این تلقی در اذهان پدیدار می‌شود که مدیران ارشد بنشینند و راهکارهای کلان و کلی را به تصویب و تایید برسانند، بعد مدیران میانی بر اساس آن، فعالیت‌های خود را ساماندهی کنند. بحث این است که اینها اطلاعات این سیاست‌ها را از کجا می‌آورند، همیشه این آسیب وجود داشته که سیاست‌گذاری‌های کلان فاصله زیادی با واقعیت‌های موجود در کشور دارد. این آسیب‌ها در همه کشورها مورد مطالعه قرار گرفته و کشورهایی که سیاست‌گذاری‌هایشان به روز شده، این عیب‌ها را از سیاست‌گذاری‌های خود زدوده‌اند، اما چون در جمهوری اسلامی علم سیاست‌گذاری هنوز بسیار ضعیف است و دولت‌ها و مدیران هم مرتب عوض می‌شوند، سیاست‌گذاری‌هایمان عیب‌های زیادی دارند. اساسا نمی‌شود برای کشوری که در حوزه فرهنگ تنوع بالایی دارد، عقب‌افتادگی و توسعه یافتگی فرهنگی دارد و هر موقعیت جغرافیایی آن یک سازوکار دارد، سیاست‌گذاری‌های متمرکز از بالا به پایین انجام داد. کلیاتی را می‌توانیم تصویب کنیم، بعد در سطوح پایین به اقتضای موقعیت، آن سیاست‌ها را تغییرات و تعدیلاتی می‌دهیم، برای مثال می‌توان در سطح شورای عالی انقلاب فرهنگی، با نمایندگان شهرداری‌ها، شورای شهر، وزارت کشور و امثالهم به جمع‌بندی رسید که در این مقطع شهرداری‌های کشور باید به امر مسجدسازی کمک کنند، اما اینکه شهرداری چطور مشارکت کند را باید به موقعیت‌ها، نیازها و ظرفیت‌های محلی واگذار کنیم تا خود آنها بر اساس مصلحت‌هایشان، در مورد شکل انجام این کمک به جمع‌بندی و تفاهم برسند و بعد هم بلافاصله در کنار آن یک سازوکار نظارتی ایجاد کنیم که اگر سیاست در جایی اشتباه است بلافاصله سال بعد تغییراتی در آن بدهیم، اما اشکال اینجاست که ما حرف‌های‌مان را کلی می‌نویسیم بعد هم تعقیب نمی‌کنیم که چه بخشی از آن اجرا شد و چه بخشی اجرا نشد، اینها آسیب‌های مدیریتی کشور ماست که عمدتا هم حاصل پول نفت است. اگر یکی از دلایلی را که افراد روضه‌خوانی می‌کنند بپرسید نمی‌دانند، می‌گوید برای ثوابش، ثوابش در جای خودش محفوظ، تو باید دنبال این باشی که در این محله چه معضلات فرهنگی وجود دارد که من می‌خواهم با روضه‌خوانی خودم آن را جبران کنم، بعد روحانی که می‌آید مطالعه کنید بگویید ما در این منطقه با این معضلات فرهنگی روبه‌رو هستیم، مخاطب شما هم با این ویژگی پای منبر نشسته، حال مطالعه کن و طوری حرف بزن که مشکلی را حل کنی، این‌طور حتما ثواب شما بیشتر می‌شود، نه اینکه یک روحانی در جنوب شهر منبر برود بعد با ماشین برود شمال شهر همان منبری که در جنوب شهر گفته را در شمال شهر هم بگوید، مخاطب هم اصلا برایش مهم نباشد، این بازدهی به خاطر درآمدهای نفتی است که همه چیز ما را خراب کرده، از جمله نهادهای فرهنگی و مصرف منابع‌مان را.
فکر می‌کنید در بندهای مندرج در متن مصوبه سیاست‌های سامان‌دهی شئون فرهنگی در مناسبت‌های مذهبی به کدام اهداف نائل شده‌ایم و در کدام اهداف موفق نبوده‌ایم؟
ببینید ما زیباترین حرف‌ها را در این مصوبه آورده‌ایم، مثلا «غنا بخشی فکری و محتوایی مجالس و مراسم سوگواری در جهت ارتقا و تعمیق بصیرت و معرفت اقشار و آحاد جامعه درباره فلسفه، عمق، ابعاد، تعلیمات و تبعات حماسه حسینی(ع) و مقابله با تحریفات و اکاذیب پدید آمده در این زمینه»، بعد باید بلافاصله این سیاست کلی در دستگاه‌هایی مثل سازمان تبلیغات اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی، سازمان اوقاف و امور خیریه و همه سازمان‌هایی که در این امر سهیم هستند مطرح شود و ما از آنها آسیب‌شناسی وضع موجود را بخواهیم، بپرسیم که خود شما چه تحلیلی دارید، نمی‌خواهیم این آسیب‌شناسی را بی جهت دور بزنیم و نکات سطحی به ذهن‌مان برسد. بگوییم بروید با یک استاد دانشگاه یا مرکز پژوهشی دانشگاهی قرارداد ببندید که از همه هیئت‌ها یک نمونه‌گیری طبیعی کنند که در هیئت‌ها چه می‌گویند، چه تاثیری روی مخاطب‌شان دارند، بعد هم با مبانی دینی انطباق بدهند و آسیب‌ها را استخراج کنند، بعد برنامه بیاورند که حال با چه تمهیدات و اقدامات اجرایی می‌خواهند آسیب‌ها را برطرف کنند، برای مداح، مدیر هیئت یا روحانیون این هیئت‌ها چه برنامه‌هایی دارند، بعد هم بیرون از ساز و کار این موارد، باید یک مرکز رصد فرهنگی ایجاد شود که ببینند این سیاست در طول سال‌های مختلف تا کجا پیش رفته و شکست خورده یا نخورده، هنوز این درجه از بلوغ در شورای عالی انقلاب فرهنگی ایجاد نشده است، البته نه در دبیرخانه، مدیران دبیرخانه مرتبا این مباحث را مطرح و دنبال می‌کنند، اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی نسبت به این مسئله که سیاست‌گذاری مستلزم یک سازمان‌دهی علمی برای رصد و رفتن از پایین تا بالای اقدامات است توجهی ندارند، همین که طرح تصویب می‌شود دوستان احساس می‌کنند که کارشان تمام شده و این بزرگترین مصیبتی است که فرهنگ از جمله فرهنگ دینی به آن دچار است، چون تصویب این دست طرح‌ها بدون پیگیری اجرایی به ضد خودش تبدیل می‌شود، شما دوباره هم جلسه بگذارید، قشنگ‌تر از این جملات در مصوبه نمی‌توانید بنویسید، «تهیه برنامه‌های منظم و منسجم رسانه‌ای برای نقد و بررسی شعر و مداحی و تعزیه‌خوانی و همچنین مناظره فکری فقهی توسط متخصصان»، ببینید این ایده می‌توانست در طول سال در تلویزیون، یک برنامه ثابت آنقدر پر محتوا و آموزشی باشد که هر مداحی بگوید چون من وقت ندارم کلاس آموزشی بروم پس مثلا روز چهارشنبه راس ساعت 10 این برنامه را تماشا می‌کنم، ما در حال حاضر مهم‌تر از صدا و سیما نداریم، اما چرا نسبت به این مسائل توجهی ندارد؟ چون صداوسیما خود اطلاعی از این مسائل و سیاست‌های آن ندارد که بخواهد ورود کند. اینها دردهایی است که ما با آنها دست به گریبان هستیم.
در حال حاضر دولت هفته‌ای دو تا چهار ساعت برای حل مسائل و مشکلات اقتصادی، زحمت می‌کشند، جلسه می‌گذارند و بحث می‌کنند، مسائل فرهنگی ما که زیرساخت حل همان مشکلات اقتصادی، سیاسی و فرهنگ دینی‌مان است کمتر از معضلات اقتصادی نیست، که آن هم 2 ساعت در طول هفته به معضلات فرهنگی می‌پردازند، بخش زیادی از آن هم به این اختصاص دارد که رئیس دانشگاهی را تعیین کنند که آن هم در جای خودش قابل بحث است، بخشی هم به گزارش‎‌دهی اختصاص می‌یابد، اساسا سهم توجه به فرهنگ در مجلس‌ها و دولت‌ها کافی نیست وگرنه به طور طبیعی جامعه‌ای که فرهنگش تحت فشار تهاجم فرهنگی است باید حداقل هفته‌ای چهار ساعت در خود دولت علاوه بر شورای عالی انقلاب فرهنگی راجع به مسائل فرهنگی بحث شود و راهکار ارائه گردد، طبیعتا در راهکارهای ارائه شده هم ایده‌پردازی‌های جدیدی صورت می‌گیرد، این نکته هم حائز اهمیت است که فرهنگ پیش از آنکه پول بخواهد، ایده‌های جدید می‌خواهد، ما اگر خیلی از کارهای دولت را انجام ندهیم فرهنگ نجات پیدا می‌کند و منابع آزاد می‌شود، اگر در هیئت‌های ما خیلی کارها انجام نشود پول آزاد می‌شود، دین هم آزاد می‌شود، ما در این کشور، کارهای فرهنگی بیهوده و عبث کم نداریم، توجه داشته باشید منظور من این نیست که در انتها پول بدهیم، ممکن است یک جایی پول بخواهد، یک جایی هم پول آزاد شود، یک جا اثر کار فرهنگی در اقتصاد ظاهر می‌شود، یک جا در کاهش پرونده‌های قوه قضاییه، جایی دیگر هم در کاهش تنش‌های سیاسی، ما معتقدیم کار فرهنگی اگر درست انجام شود، یکی از پر بازده‌ترین فعالیت‌های اقتصادی کشور هم هست، چرا این را می‌گوییم؟ چون اگر کار فرهنگی نکردیم، معضل اجتماعی پدید می‌آید، بعد زندان درست می‌کنیم، فرد را دستگیر می‌کنیم، به زندان ببریم و پول خرجش می‌کنیم، اینها برای ما مسئله است، اگر در ابتدای کار پول خرج نکردیم، باید در انتهای کار ده برابر خرج کنیم، عین اینها معضلات فرهنگی کشور است، وقتی باورهای دینی نخبگان و تحصیل‌کردگان یک کشور به اندازه کافی تقویت نشد بعد شما باید تحت عنوان فسادهای سازمان یافته، میوه‌های این بی‌توجهی را بچینید، بعد افراد سرمایه‌گذار به این جمع‌بندی می‌رسند که چون ساختارهای نظام اداری فاسد است پس بهتر است کار تولیدی نکنند. ما در حوزه فرهنگ معضلات جدی داریم و فکر می‌کنیم که یک مشکل بزرگ‌مان این است که وقتی این حرف‌ها را می‌زنیم به جای اینکه هر کسی که این حرف‌ها را می‌شنود بگوید من به عنوان مداح چه نقشی می‌توانم ایفا کنم، من به عنوان روحانی یا برپا دارنده هیئت چه کار می‌توانم بکنم، اینها را که می‌شنود، کم و کاستی‌های خود را توجیه می‌کند که پس علت اینکه مردم به هیئت نمی‌آیند این چیزهاست، من فکر می‌کردم ما درست غذا نداده‌ایم، خودش را تبرئه می‌کند. در حال حاضر این بیماری گریبان‌گیر ماست که با هر کسی که حرف می‌زنیم می‌گوید برو به بالا دستی بگو، ما کاره‌ای نیستیم، همه در این کشور به میزان تاثیرگذاری و نفوذشان مسئولیت دارند، حوزه تاثیر دارند و باید به خدا پاسخ دهند، حال رئیس جمهور در راس باید میزان پاسخ‌گویی‌اش بیشتر باشد، یک وزیر در وزارت صنایع و معادن که مداخلاتش در فرهنگ است باید جواب بدهد، مدیر کل اقتصاد و دارایی در استان نیز باید پاسخگو باشد، مدیر کل سازمان تبلیغات هم اگر مسئولیتی دارد باید بسیار پاسخگو باشد.