رابطه خوب برای حقوق مردم

آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: «نه در ایران که در همه جوامع، هر مدیر و کارگزاری که به مجموعه وظایف قانونی خود عمل کند یعنی دارای منش و شخصیتی اخلاق محور است به تعبیری ساده‌تر، اگر کسی قانون گرا شد اخلاق‌گرا هم قطعاً خواهد بود و مردم به طور طبیعی نسبتِ این دو موضوع را با همدیگر می‌فهمند و می‌سنجند. خلاصه کلام این که؛ نتیجه طبیعی قانون گرایی، اخلاق محوری است.» این خلاصه گفت‌‌و‌گوی آفتاب یزد با عبدالله ناصری، فعال سیاسی اصلاح‌طلب است که در واکنش به اعلام رئیس دفتر رئیس جمهور مبنی بر «بسیار خوب» خواندن رابطه حسن روحانی و ابراهیم رئیسی عنوان شده است و اما پیش از خواندن ادامه این گفت‌‌و‌گو به یک اصل خیلی مهم، نظری کوتاه انداخته‌ایم و آن اصل تفکیک قوا است.

>یک بگو مگوی ساده و تذکر 105 نماینده
برخی اعلام مواضع و برخی حرف‌های زده شده در بعضی سخنرانی‌ها، این شائبه را ایجاد کرده بود که گویا قوه مجریه نمی‌خواهد در برابر فساد ستیزی قوه قضائیه تمکین کند و همین شائبه حرف و حدیث‌هایی در پی داشت که موضوع باز می‌گردد به رئیس برکنار شده سازمان خصوصی‌سازی، اعلام مواضع شفاف ابراهیم رئیسی و دفاع همه جانبه محمود واعظی از وی تا این که دوشنبه 11 شهریور خبر رسید؛ احمد امیرآبادی نماینده مردم قم به اتفاق 104 نفر دیگر از نمایندگان به رئیس جمهور و وزیر دادگستری لزوم تمکین و رعایت اصل تفکیک قوا و استقلال قوه قضاییه در رسیدگی به پرونده‌های مهم مفاسد اقتصادی به‌ویژه پرونده‌های فساد ارزی را متذکر شدند.


در فاصله‌ای 48 ساعته، رئیس دفتر رئیس جمهور حقوقدان با اشاره به تذکر ۱۰۵ نماینده مجلس که خواستار دقت بیشتر رئیس جمهور در موضوع تفکیک قوا شده اند، می‌گوید: روابط قوه قضاییه و قوه مجریه بسیار خوب است و رئیس جمهور میهمان آیت‌الله رئیسی رئیس قوه قضاییه خواهد‌بود.

>تفکیک قوا(Division of power)
موضوع تفکیک قوا(Division of power) که اکنون بسیاری از قوانین اساسی کشورهای مختلف جهان آن را به رسمیت پذیرفته اند، از دوران باستان تاکنون مورد بحث و بررسی قرار داشته است. با این وجود، مفهوم کنونی اصل تفکیک قوا، یعنی تقسیم قدرت بین سه قوه مقننه، مجریه و قضائیه که مورد قبول اجماع حقوقدانان واقع شده، دستاورد منتسکیو فیلسوف و متفکر فرانسوی قرن هجدهم است.
فلسفه اصلی نظریه تفکیک قوا بر کنترل قدرت دولت بوده است. منتسکیو در کتاب روح القوانین پس از بیان این امر که جمع شدن قدرت تقنینی، اجرایی و قضایی در اختیار یک فرد یا یک دستگاه خاص ممکن است به خودکامگی بینجامد، تاکید می‌کند «پس برای آن که نتوان از قدرت سوءاستفاده کرد، باید دستگاه‌های دولتی طوری تنظیم شوند که قدرت، قدرت را متوقف کند.» اهمیت کنترل قدرت بی حد و حصر حکومت از طریق به کارگیری اصل تفکیک قوا تا آنجا بود که در اعلامیه حقوق بشر و شهروندان مصوب سال۱۷۸۹ تاکید شده «هر جامعه‌ای که در آن حقوق افراد تضمین نشود و تفکیک قوا در آن برقرار نشده باشد، دارای قانون اساسی نیست.» نتیجه این روند گنجاندن اصل تفکیک قوا در قوانین اساسی بسیاری از کشورها بود. اصولاً تفکیک قوا به دو نوع تفکیک مطلق و تفکیک نسبی تقسیم می‌شود که حکومت‌های ناشی از آنها با یکدیگر متفاوت است. در تفکیک مطلق قوا که در نظام‌های سیاسی ریاستی نمود دارد، وظایف هر کدام از دستگاه‌ها تخصصی است و هیچ کدام از قوا، قدرت دخالت در کار دیگری را ندارد.
از اصل تفکیک قوا در قانون اساسی جمهوری اسلامی با عنوان «استقلال قوا» یاد شده است. این قانون در فصل پنجم خود تحت عنوان «حق حاکمیت ملت و قوای ناشی از آن» پس از تاکید اصل پنجاه و ششم بر این که «حق حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است، هیچ کس نمی‌تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروه خاص قرار دهد و ملت این حق خدادادی را از طرقی که در اصول بعدی می‌آید اعمال می‌کند.»
در اصل پنجاه و هفتم تصریح می‌کند که «قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت طبق اصول آینده این قانون اعمال می‌گردند. این قوا مستقل از یکدیگرند.» همچنین قانون اساسی در اصول پنجاه و هشتم، پنجاه و نهم، شصتم و شصت‌و‌یکم نحوه اعمال این قوا را مشخص کرده است.

>عبدالله ناصری چه گفت؟
ناصری می‌گوید: دو قوه مجریه و قضاییه اگر با هم بتوانند همکاری کنند و آن بخش مهم و وظایف مشترک خود را که مبارزه با فساد و تامین آزادی‌های فردی و ایجاد عدالت اجتماعی است به سرانجام خوبی برسانند یعنی اگر این دو مورد برای ملت ما محقق بشود خیلی هم خوب است اما رابطه خوب و رابطه دوستانه به چه معنا؟!
ناصری ادامه می‌دهد: اگر رابطه دوستانه شبیه رابطه‌ها و دوستی‌هایی که مسبوق به سابقه است، باشد که در ادوار مختلف ما با آن سر و کار داشته‌ایم یعنی این اعلام دوستانه بودن روابط قوای مجریه وقضائیه، خبر چندان جدید و مهمی نیست. دوستی و هماهنگی مرحوم‌هاشمی و آیت‌الله یزدی زبانزد بود اما ورود وسیع به پرونده شهرداران به زعم عده‌ای نتیجه این دوستی و هماهنگی بین دو قوه قضاییه و مجریه بود.
در دوران اصلاحات نیز به یاد داریم که رابطه رئیس دولت اصلاحات و مرحوم آیت‌الله شاهرودی، رابطه بسیار خوبی بود و بارها از زبان مرحوم شاهرودی شنیده بودیم که این رابطه خوب باید همواره وجود داشته باشد اما به گفته خود مدیران ارشد دولت اصلاحات، تنگناهایی که برای دولتی‌ها و انجام وظایف آنها ـ دولت به معنای قوه مجریه ـ پیش آمد به اندازه‌ای بود که آیت‌الله یزدی روسفید شد!
در سال ۸۸ و همزمان با روی کار آمدن آیت‌الله لاریجانی، شبیه این اظهارات را از زبان آقای محمود احمدی نژاد می‌شنیدیم ولی عملاً اتفاق خاصی از این اظهارنظرها نیفتاد. اساساً به نظر مردم، چه رابطه قوا خوب باشد یا نباشد مطالبه وظایف قانونی هر دو قوه یا هر سه قوه مدنظر همیشگی مردم خواهد بود یعنی این توقع وجود دارد که نباید اختلافات و غیر همسویی‌های سیاسی سبب شود تا رابطه‌های معنادار، مردم را از بهره مند شدن از حقوق قانونی شان محروم نماید.
به آقای ناصری می‌گوییم بعد از یک بگو مگوی خیلی نرم که بین آقایان روحانی و رئیسی در رسانه‌ها نمایان شد آیا این اعلام رابطه خوب و نزدیک به منظور «تلطیف فضای عمومی جامعه» است یا می‌توان این گونه تلقی کرد که دولت اعلام آمادگی کرده است با قوه قضاییه رابطه خوبی داشته باشد و به نوعی دولت اعلام آمادگی کرده باشد تا در راستای اهداف و برنامه‌های فساد ستیزانه قوه قضاییه با این قوه و شخص اول این قوه همکاری نماید؟
عبدالله ناصری در پاسخ می‌گوید: حتماً و قطعاً هماهنگی‌ها و دوستی‌های ایجاد شده بین دو قوه خوب است به این شرط که پای رسیدگی به امور مردم در میان باشد وگرنه صرف به اینکه روسای دفتر اعلام کنند که همه چیز خوب و برپایه رفاقت و صمیمیت است اثر وضعی آن در جامعه مشاهده نخواهد شد.
اساساً مردم تا تاثیر این رابطه خوب را در زندگی خود مشاهده نکنند نه تنها به این حرف‌ها اهمیتی نخواهند داد بلکه باور نخواهند کرد که آنچه می‌بینند با آنچه می‌شنوند؛ هماهنگی و تطابق دارد.
سوال دیگر ما از آقای ناصری این است که ما وقتی تفکیک قوا و استقلال قوا را در قانون اساسی خود داریم این اعلام دوستی‌ها و صمیمت‌ها چه مشکلی را می‌‌خواهد حل کند؟! مگر خدای نکرده قرار است اگر رابطه روسای قوا با هم خوب نباشد آن‌ها به اصل تفکیک قوا و استقلال قوا احترام نگذارند یا کار مردم را انجام ندهند یا اساساً اهتمامی برای عمل به وظایف قانونی خود نداشته باشند آیا این این گونه مسائل و طرح آن تاثیر مثبت روانی بر جامعه خواهد گذاشت؟
عبدالله ناصری در پاسخ به این سوال می‌گوید: حرف من هم همین است. مردم در این روزگار تمایل دارند اساساً دو قوه هیچ رابطه خوبی نداشته باشند اما در عمل به وظایف قانونی و رسیدگی به مشکلات آنان در راس همه مسائل قرار داشته باشد برای مردم چه تفاوتی دارد که روسای دو قوه با هم رابطه خوب و حسنه‌ای داشته باشند یا نداشته باشند اصلا شما فکر کنید که هر شامگاه روسای قوه با هم گلاویز می‌شوند و هر صبحگاه را با هم صبحانه کاری می‌خورند و رفیق گرمابه و گلستان هستند اما وقتی مردم تاثیر این گلاویز شدن‌ها و رفاقت‌ها را در امور خود متوجه نشوند یعنی برای آنها اساساً معنا و مفهومی ندارد و به نظر می‌رسد بهترین تبلیغ و بهترین تلطیف فضای ذهنی جامعه آن است که اولاً روسای قوه اهتمام جدی داشته باشند تا در وظایف مشترک و وظایف خاص به گونه‌ای عمل کنند که مردم این شائبه برایشان ایجاد نشود که چون رئیس دو قوه از نظر سیاسی با هم اختلاف نظر دارند کار آنها انجام نمی‌شود در ثانی این گونه هم تصور نشود که چون رابطه‌ها خوب است کارها بر زمین مانده است و نظارت‌ها به درستی انجام نمی‌شود.
ناصری می‌افزاید: اگر از همین امروز تا پایان دوره ریاست جمهوری حسن روحانی این دو رئیس قوه جواب سلام همدیگر را ندهند یا این که هر شب خبر دیدار آنها از رسانه‌ها منتشر شود برای مردم چندان تفاوتی ندارد آنها به آثار وضعی رفتار قوا در زندگی روزمره خود توجه نشان می‌دهند وقتی قرار باشد مشکلی از مشکلات مردم حل نشود بگو و بخند یا اختلاف نظر بین روسای قوا برای مردم چه تفاوتی دارد؟ اصل موضوع آن است که روسای قوا باید در چارچوب قانون اساسی با هم تعامل و همکاری داشته باشند که نتیجه عملی آن بهبود اوضاع و رسیدگی به وضع مردم و رفع مشکلات آنان است.
ناصری ادامه می‌دهد: یکی از قوا تضمین کننده رفاه و معیشت مردم است و آن دیگر قوه، تضمین کننده آزادی‌های فردی و اجتماعی آنان و عدالت و امنیت اجتماعی وقتی همه اینها فراهم باشد مردم دیگر برایشان اهمیت ندارد که روسای قوا چه برخورد و چه ذهنیتی نسبت به هم دارند البته اگر آن‌ها به وظایف قانونی و اخلاقی خود پایبند باشد و روابط خوب و حسنه‌ای نیز بین آنها به‌وجود آید خیلی هم خوب است یعنی چه ضرری دارد اگر روسای قوا موبه‌مو به وظایف خود عمل کنند و در عین حال بین خودشان ملاطفت و دوستی نیز برقرار باشد.
طبیعتاً وقتی بین روسای قوا تفاهم همکاری و رابطه دوستانه برقرار باشد عملاً روی ذهن و روان جامعه نیز تاثیر مثبت خواهد داشت اما این تاثیر مثبت وقتی اثر گذار خواهد بود که قوا از انجام وظایف خود فی‌النفسه غافل نشوند.
می پرسیم آقایان لاریجانی و حسن روحانی ـ علی الظاهر ـ رابطه چندان خوب و حسنه نداشتند و از طرف دیگر آقای رئیسی رقیب انتخاباتی آقای روحانی نیز محسوب می‌شود با توجه به این موضوع این که آقای واعظی اصرار داشته باشد که رابطه آقایان روحانی و رئیسی را خیلی خوب توصیف کند از باورپذیری جامعه اندکی دور نیست؟
آقای ناصری در پاسخ می‌گوید: اوایل روی کارآمدن دولت آقای روحانی، آقای لاریجانی شبیه همین حرف‌ها را می‌گفت یعنی اینکه بین قوه مجریه و قوه قضاییه رابطه خوب و حسنه برقرار است همانطور که اوایل روی کار آمدن آقای لاریجانی در قوه قضاییه، آقای احمدی‌نژاد هم اذعان به این مسئله داشت که رابطه خوب و حسنه بین قوای مجریه و قوه قضاییه برقرار است از این گونه حرف‌ها در رسانه اگر بگردید بسیار خواهید دید باز هم تکرار می‌کنم جامعه اساساً منتظر شنیدن اینگونه مسائل نیست جامعه منتظر این نیست که آقای روحانی با آقای رئیسی چه رابطه‌ای دارد خوب است یا بد است، جامعه اساساً این انتظار را از روسای دفتر دو رئیس قوه هم ندارد که اعلام کنند این‌ها با هم خوب هستند یا خوب نیستند برای مردم تنها این مسئله مهم است که یکی از این دو مسئول رفاه و معیشت است و دیگری مسئول عدالت و امنیت وقتی رفاه و معیشت و عدالت و امنیت برقرار باشد مردم به رضایت کامل خواهند رسید و هرگز توجه ندارند که آیا رابطه این دو رئیس قوه خوب است یا نه!
آقای ناصری در یک جمع‌بندی کلی می‌گوید بر اساس اصل استقلال و تفکیک قوا و رئیس قوه باید به وظایف قانونی خود عمل کند اما اگر وظایف خود را انجام دهند و رابطه خوبی هم داشته باشند طبیعتا آثار مثبت بهتری در جامعه بر جای خواهند گذاشت اما اگر قوای مجریه و قوه قضاییه به وظایف ذاتی خود عمل نکنند حتی اگر رابطه خوب و ملاطفت آمیزی هم داشته باشند برای جامعه چندان مهم نیست. در یک کلام نه در ایران که در همه جوامع، هر مدیر و کارگزاری که به مجموعه وظایف قانونی خود عمل کند یعنی دارای منش و شخصیتی اخلاق محور است به تعبیری ساده تر، اگر کسی قانون گرا شد اخلاق‌گرا هم قطعاً خواهد بود و مردم به طور طبیعی نسبتِ این دو موضوع را با همدیگر می‌فهمند و می‌سنجد. خلاصه کلام این که نتیجه طبیعی قانون گرایی، اخلاق‌محوری است.