روزنامه همدلی
1398/06/10
تعریفی از مردم
دکتر احسان اقبال سعید- چیست این واژه مردم که در فارسی یک صنم است و هزار مدعی و در دیگر زبانها هم. الشعب در عربی نه از زبان سرهنگ معدوم قذافی میافتاد و نه از زبان آنان که عزم جانش را کرده بودند. در ونزوئلا هم مادورو و هم کسانی که به خونش تشنهاند هر دو مدعای مدعی مردم یا جماعت بودن را دارند. این مردم میتواند تعاریفی از جامعه تا امت و از یاران من تا پیاده نظام من تا برگ رایهای درون صندوق من تا ارتش فدایی پادشاه پیدا کند...حکایت هرکسی از ظن خود شد یار من. گاه دوسر یک دعوای خونآلود چنان تیغ برهم کشیدهاند که امید آشتی تا ابد میانشان نیست، مدعی گذر از خویش و حافظ منافع مردم بودند میگیرند که آدمیزاد میماند که این مردم دقیقا کیستند و کجایند؟ آیا ما رعیت شکرگزار سرتاسر آفاق هم در زمره این مردم به شمار و حسابیم یا که در زمره دشمنان خلق و جیرهخوار و یارانه بگیر و ساندیسخور و آنچه غیر مردم است نام به نشانمان درج گردیده و عنقریب است که در دادگاه فردای خلق به جرم مردم نبودن محاکمه شویم. در تماما این سالها یک نفر که بتواند نگاه عاقل اندر سفیه به احوال جهان و جوندگان آن داشته باشد فریاد نکشیده که : داداش این مردم که میگید مکان است یا زمان؟ جامد است یا مایع؟ یا یک لحاف چهل تکه؟ ماهیت این جنس مظلومکش و آه جانگداز دقیقا چیه و کجاست؟ در هر بحران یا تلاطم سیاسی-اجتماعی که برای نفسکشهای سرزمینهای گرم در حکم شوخیهای تکرای را دارد گروهی کودتا میکنند و گروهی کودتا میشوند(هدف کودتا قرار میگیرند) زاهدی، میراشرافی و رشیدیانها با ملکه اعتضادی و شعبانخان دوغ آبعلی میزنند و خانه شماره 9 خیابان کاخ را به یغما میبرند و گروهی میروند سینه دیوار، جماعتی به آنها شلیک میکنند و پیرمحمدی در احمدآباد میشود مصداق «غم جمعه عصرو غریبی حصر...» و یک عزیزی که دلسوز فرهنگیان است برای مردم قصه پر آب چشمش را میسازد و پولش را نوش جان میکند.. در این میان یک شبکه از تولید فیلم، کتاب، موسیقی و مفهوم پوستر به راه میافتد و هر کس در میان و میانه نانی از نام یا کباب به چنگ آورده و به قدر کفایت یا رندی شکمی میخیساند و همه این عزیزان بخشی از مردم هستند و اگر بگویی پس بدمنهای خبیث قصه که سینه دیوار گذاشتند و پول همکاران آقافرهاد در سریال شهرزاد خانم را به بدن زدند کیستند؟ پاسخ میآید: اینا از خودشونن، مردم بیچاره که گناهی ندارند! در همین موجهای بلند تلاطم در بازارو در حقیقت تیمچههای در قالب مال فرورفته مرز پرگهر که قیمت اقلام نه گران که مقداری هدفمند شد، مدام از بینوایی مردم و به فکر مردم نبودن فغان وافغانها به آسمان است، اما هیچ رند عالمسوزی اندیشیده که در این بازی که دست کم دوسر دارد، آن طرفی که از حیرانی دلار و خودرو و خوراک صاحب سود انباشته آنچنانی میشود دقیقا کیست و از کدام قاره و گروه غیر مردم آمده است؟ کم شنیدهایم فلانی در این احوال بار خود را بسته؟ نیکو که بنگریم درمییابیم در درازنای تاریخ چه آن روزهای هولانگیز که بشر در غار تنهایی با اشکالی بدوی سعی در جاودانگی و گذاشتن نشانی برای آیندگان بوده تا بدانند که او بوده و نفس اندوهناکی میکشیده تا همین اکنون که خدمت عزیزان هستیم نمیتوان به گروهی از انسانها که در قالب یک سرزمین،یک جهان یا نمیدانم یک چیز دیگرزندگی میکنند ماهیت بستهبندی شده و جعبهای داد که مثلا اینها مردم هستندو تماما سود و زیان، و پرهیز و گریزشان مشابه یکدیگر است.دنیا محل منافع متضاد گروهی از مردم است که درسیر سیلآسای آنچه بر بشر رفته بر سر آن به نزاع پرداختهاند. اگر خانه یا خدمتی یا اتومبیلی با اجحاف و چندلاپهنا به خلقالله افروخته یا انداخته میشود پول ناسالم بدست آمده تبخیر و به اتمسفر زمین نمیرود، بلکه توسط گروهی دیگر از مردمان صرف یا میل میشود...شاید قبول این باور دشوار باشد، اما جهان محل خواستنیها و منابع محدود است. جنگهای بیشمار بر سر آن و سیر زندگی ابوالبشر هم تاریخ برندگی و بازندگی بر سر همین سرچشمههای لذت است. در ایالات متحده هم دونالد ترامپ جزئی از مردم است و هم برنی سندرز و هم آن کارتنخواب شوریده سر. و در ملک ماهم به روزگار مشروطهخواهی گروهی که استبدادی و روسیاه تاریخاند حول محمدعلی میرزا مجتمعاند و جماعتی هم علیه آنان و هردو از یک ملک و ملتند؛ پس اگر این خط را بگیریم و با این فرمان جلو برویم عملا از جعبهای به نام مردم چیزی باقی نمیماند.
در ادبیات کمونیستی یا جامعتر چپگرایانه که در ابتدای قرن پررنگ بود و حالا ادای سبیلوهای لاغر اندام است، چنان برخلق و پرولتاریا تاج تقدس و یکرنگی و یک تنی نهاده میشد که خلقالله میپنداشتند این خلق موجود مهربان زیبا و یک تن و جانی است که دیوان قصد جانش را کردهاند و نمیدانست که هر کدام از این آدمیان از سیبری تا مسکو و پترزبورگ در سر هوای او حوائجی دارند که گاه اگر عیان بیان کنند، احتمالا با داس و چکش به جان یکدیگر افتاده و بند بند هم را خواهند گسیخت.. خانم «والری تریه وایلر» شریک زندگی اسبق فرانسوا اولاند رئیس جمهور قبل از این جناب ماکرون در کتاب خاطراتش زیر عنوان «برای این لحظه متشکرم» که پس از رفتن جناب رئیس جمهور پی الواتی با یار تازه آن هم پس ترک موتور گازی منتشر کرده، میگوید اولاند که از حزب سوسیالیست آمده بود، همیشه از رایحه تن کارگران و سلوک رفتاری واجتماعی حامیان حزبش در آتش بود و در پنهان پیش بانو تمسخر و خشم را نثارشان میکرد! در یک آزمون رقابتی چون کنکور سراسری هم که به مردم استرس مضاعف وارد میکند، تامین منافع گروهی از مردم در نرسیدن و شکست گروهی دیگر از همین مردم است. در طول زندگانی بشر این تضاد منافع میان گروههای انسانی گاه به بدویترین و متوحشترین شکل خود رخ مینمود و در کلئوسیوم یا تواتر بزرگ روم گلادیاتورها به جان هم میافتادند و بسته به جهت انگشت سزار مغلوب را سینه میدریدند یا با زندگی پرمحنت وا میگذاشتند؛ اما چند سالیست که برخی نزاعها شکل نرمتری به خود گرفته و کلئوسیومها به استادیوم تبدیل شدهاند و طرفداران یک نزاع ورزشی را تماشا میکنند و هورا میکشند که در پایانش همان حکایت پیروزی یکی و شکست دیگریست؛ اما خونی ریخته نمیشود و برنده و بازنده هر دو به رختکن میروند ،این میشود نزاع بدون خونریزی و گلادیاتورهایش هم بازیکنانی هستند که درآمد خوبی از نمایش رزم نوین دارند. اما هنوز هم کمتر پیش میآید که هواداران دو تیم قرمز و آبی پایتخت شادمانه و همزمان استادیوم را ترک کنند. قدیمتر که انسان هنوز ترجیح میداد مشکلات را یکباره و ریشهای حل کند، اسکندر مقدونی تخت جمشید را لهیب هوس تائیس معشوقهاش میکرد و نادرشاه افشار تا سنجاق سینه هندیان را هم ارمغان میآورد و کریمخان زند هم آقامحمدخان قاجار را از صرافت ازدواج برای ابد میانداخت تا خیالش راحت باشد، البته همه اینها جزئی از مردمند، اما آن نزاعهای ابدی امروز میروند در قالب مناظره و انتخابات و با حرف و بگمبگم و لوله وسوله چنگی میزنند به صورت هم و کسی میبرد و فردایش هم به اتفاق به زندگی ادامه میدهند.. این یعنی سطح نزاع به نرمی و میانه حالی نشست کرده، این یعنی دنیا جای بهتری برای زندگی تبدیل شده، اما تضاد منافع هیچگاه از میان نرفته و نخواهد رفت!
مردم صدا و خواست یکدست و قابل تقلیل به یک کل واحد کوتاه ندارند و هرکدام دریایی هستند کرانه ناپدید، درهر دورهای که یک حرکت اجتماعی تبدیل به روندی نسبتا پرتکرار میشود یا یک گروه قومی، اعتقادی یا ورزشی و غیره سرآمد و یا چیره میشوند نشان اهتمام واتحاد گروهی و تنها گروهی برای یک هدف خاص است که فراتر از آن مورد خاص شاید تفاوت و اختلاف به حد شجریان و تتلو باشد میانشان! پس تعمیم و سخنگویی را نباید باور کرد که حیرانی و البته ویرانی بهبار میآورد. همان گونه که چند گروه چریکی کوچک میپنداشتند صدای مردم و ملت ایرانند و میخواهند خلق قهرمان را به ساحل نجات و بهتر بگوییم ممات برسانند. سهلانگارانه خود را دردانه تمام نفوس میپنداشتند، اما در روز واقعه دیدند که چهسان سبک و کف روی آب تحلیل وتقلیل رفتند و تحلیلهایشان با ارزنی هم نیرزید، تنها عرض خود بردند و زخمهای ناسور برای سینه گروههای مختلف مردم برجای نهادند.
سایر اخبار این روزنامه
تعریفی از مردم
صادرات با استفاده از نیروی بومی و استراتژی مناسب
«همدلی» از روند صادرات محصولات غیر نفتی در سالهای اخیر گزارش میدهد صادرات به قیمت انرژی!
گزارش«همدلی» از ناکارآمدی بگیروببندهای نمایشی: شفافیت وگذر از اندکسالاری راه مبارزه با فساد
بعد از مرمت و احیای خانه جلال، این بار خانه همسایه او یعنی نیما یوشیج چشم انتظار بازسازی است
پسلرزههای آشتیکنان شیخین، دغدغههایمان را بیشتر کرد سکوت یا شفافسازی
پاسخ آذریجهرمی به ادعاهای واهی ترامپ من و ناهید
نجفقلی حبیبی هزینهسازیهای سایهکاری
مهدی شادمانی آسمانی شد
نجفقلی حبیبی هزینهسازیهای سایهکاری
راهبردها و مدیریت های مختلف کشورهای خاورمیانه
آقای سالاری کلید نجات دست خودتان است