حاضرم به خاطر مردم با هر شخصی دیدار کنم

آرمان ملي: در شرايطي که گمانه‌زني‌ها درخصوص برگزاري مذاکراتي جديد ميان ايران و آمريکا با سفر وزير امور خارجه به فرانسه افزايش يافت، رئيس‌جمهور از مذاکره با هر شخصي در صورت نياز و بر اساس منافع ملي سخن گفت و همچنين تأکيد کرد که حتي اگر 10درصد شانس موفقيت در اين راه وجود داشته باشد ما نبايد فرصت را از دست بدهيم؛ سخناني که از احتمال آغاز دور جديد مذاکرات حکايت دارد. طرح اين موضوع در آستانه سفر حسن روحاني به نيويورک شايعه هرساله احتمال ديدار رؤساي جمهور ايران و آمريکا را بيش از پيش به واقعيت نزديک مي‌کند. عصر ديروز هم امانوئل مکرون، رئيس‌جمهور فرانسه در کنفرانس خبري مشترکي با دونالد ترامپ، همتاي آمريکايي خود اعلام کرد: اميدوارم که روحاني و ترامپ طي هفته‌هاي آتي موفق به برگزاري نشست شوند. وي خاطرنشان کرد: ما شرايط ديدار ميان ترامپ و روحاني را مهيا کرده و حصول به توافقي احتمالي را ممکن ساختيم. وي همچنين مدعي شد: ما با ترامپ موافقيم که ايران نبايد هيچگاه به سلاح هسته‌اي دست يابد. در موضوع ايران، هنوز به چيزي دست نيافته‌ايم اما پيشرفت‌هايي در زمينه‌هاي فني داشته‌ايم. اهم اظهارات رئيس‌جمهور را در ادامه مي‌خوانيد.
بعضي‌ها مثل اينکه در گوششان پنبه است و انگار پنبه را هم در نمي‌آورند؛ مي‌گويند مذاکره کرديد چه خاصيتي داشت؟ ما بعد از مذاکره بود که به جاي فروش يک ميليون بشکه، 2 ميليون و 800 هزار بشکه نفت صادر کرديم. ميلياردها دلار براي کشور پول آورديم و هر ماه حدود يک ميليارد را آزاد کرديم، چه خاصيت داشت؟ خاصيت اين بود که قطعنامه‌هايي که آمريکا 30 سال براي آنها زحمت کشيده بود، مثل بتي که ابراهيم شکانده بود، آن بت را شکستيم؛ چه کار کرديم؟
دولت براي حل مشکلات کشور از هيچ مسير و طريقي کوتاهي نمي‌کند و دريغ نمي‌کند، بنده معتقدم براي منافع ملي کشور، بايد از هر ابزاري استفاده کنيم. من اگر بدانم به يک جلسه‌اي بروم و با کسي ملاقات کنم کشور آباد مي‌شود و مشکلات مردم حل مي‌شود، دريغ نخواهم کرد، زيرا اصل، منافع ملي است.
در شرايطي قرار گرفتيم که يک سال گذشته شديدترين تحريم را بر ما وارد کردند، ما در عين حال که مي‌ايستيم و مقابله به مثل مي‌کنيم و تعهدات خود را کاهش مي‌دهيم و با وجود اينکه دو مرحله تعهدات را کاهش داديم و ممکن است باز هم کاهش بدهيم اما هميشه بين آن 2ماه وقت ميذاريم تا فرصت ديپلماسي و فعاليت سياسي داشته باشيم.


کشتي را يک جا بگيرند، هم مذاکره مي‌کنيم که کار غلط آنها را بگوييم و هم با دلايل قانوني کشتي را بگيريم؛ هر دو کار بايد انجام شود، با دو دست بايد کار کنيم و البته خيلي با زحمت مي‌شود کار کرد. دست قدرت و دست ديپلماسي هر دو بايد با هم باشد، آنهايي که فکر مي‌کنند يک دست بس است، اشتباه مي‌کنند. هم از قدرت بايد استفاده کنيم؛ از قدرت اقتصادي، فرهنگي و نظامي بايد استفاده کنيم و هم از قدرت سياسي بايد استفاده کنيم و حرف بزنيم و بايد مشکل را کم کنيم.
وقتي شرکت‌هاي خارجي به ايران مي‌آمدند کسي حرف نمي‌زد و حالا که رفتند مي‌گويند چرا مي‌روند؟ آن وقت که مي‌آمدند چرا نمي‌گفتيد؟ آن موقع چشمتان را بسته بوديد و الان چشمتان را باز کرديد؟ ما از همه توانمان بايد استفاده کنيم و از هر کسي که در اين کشور خدمت مي‌کند سپاسگزاري کنيم. اين ناشکري است که يک نهاد اگر کار کند خيلي خوب است و اگر يک نهاد ديگر کار کند خيلي بد است.
وزير خارجه به پاريس مي‌رود و برمي‌گردد و با ما مشورت مي‌کند و مجددا به پاريس مي‌رود. بعد از جلسه امروز هم ما با مسئولان مربوطه مشورت و بحث داريم. ممکن است بگوييم فلان راه 100 درصد موفق باشد اما ما بايد کارمان را انجام دهيم. آنجايي که احتمال موفقيت نه 90 درصد بلکه 20 درصد و حتي 10 درصد هست بايد تلاش کنيم و به جلو برويم، نبايد فرصت‌ها را از دست بدهيم.
ما بايد تلاش‌هاي خودمان را انجام دهيم اما در رأس اين کارها قدرت داخلي و توليد ملي است، اين حرف درست است. يعني توليد و قدرت ملي است که به ما فرصت مي‌دهد تا با دنيا حرف بزنيم اما نه اينکه اين فرصت را ايجاد کنيم اما از آن استفاده نکنيم. امروز احياي صنعت، کشاورزي و خدمات شهري و روستايي به معناي توانمند شدن قدرت ملي ماست.
بعد از انقلاب اسلامي تفکر جامعه نسبت به شهر و روستا تغيير کرد. در ميان فاصله‌ها و شکاف‌هاي جامعه از لحاظ اجتماعي، اعم از مرد و زن، ثروتمند و فقير و باسواد و بي‌سواد، يکي از طبقه‌بندي‌ها هم شهري روستايي بود. روستايي بودن قبل از انقلاب توام با خود کم‌بيني بود و شهرنشيني و شهري بودن به‌خصوص مرکزنشيني بود، يعني يک افتخار محسوب مي‌شد. مثلا يکي از افتخارات اين بود که يک نفر در شهر تهران متولد شده است.
در جوامع ما گويي شهري بر روستايي از لحاظ فکري، علمي و تمدني برتري داشت. اما پيروزي انقلاب يکي از اصلاحاتي که در ذهن جامعه ايجاد کرد يکسان بودن مردم روستانشين و شهرنشين بود و حتي بعد از انقلاب نوعي تقدس هم يافت که کسي بگويد من روستايي‌ام.