برخی ناآگاهی مردم را یک فرصت می‌دانند!

 
 
 
 


جامعه‌اي که همواره در فضاي مصلحت انديشي‌ها زيست سياسي، اقتصادي و فرهنگي داشته باشد در نقطه‌اي از زمان و مکان دچار پرده افکني خواهد شد و به عبارتي عريان در معرض ديد همگاني قرار مي‌گيرد! سال‌هاست که واقعيت‌هاي اجتماعي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي ناديده گرفته شده است و با داروي «به مصلحت نيست» دردها را به حال خود واگذاشته و مانند ويروسي ساختار منابع انساني مسئولان را نشانه گرفته است! اکنون جامعه با شک و ترديد به رويدادها مي‌نگرد و انگشت اتهام همگاني تعجبي را نمي‌آفريند! البته برخي مصلحت انديشي‌ها نه از سر دلسوزي بلکه به دليل ادامه پنهانکاري‌ها بود! بنابراين جوامع با هرگونه شاخصه اسمي به مانند جوامع ايدئولوژيک، جوامع سکولار و باقي جوامع با اسم‌هاي مختلف، همگي در معرض تهديد غرايز انساني‌اند و تبليغات و پروپاگانداي رسانه‌اي و... تا يک بازه زماني مشخص مي‌توانند موجوديتي را آسماني نشان دهند! قدرت اجبار زمان جوامع وامانده در ادبيات‌هاي دست‌ساز بشري را کمک مي‌کند تا از آن فضاي طراحي شده رهايي ببخشد! به همين دليل است که بزرگ‌ترين دشمن بشر را جَهل مي‌نامند! جامعه آگاه و به عبارتي شهروند آگاه درباره همه موضوعات زيست بشري طرح سوال مي‌کند! يکي از نقاط ضعف جوامع کم‌تر توسعه يافته نبود طرح پرسشگري‌ست! چنين جوامعي ادبيات زيست فرهنگي، سياسي، اقتصادي و... را بدون اينکه متوجه باشند نويسنده‌اش چه کسي است! را بي‌کم و کاست مي‌پذيرند و بدون اينکه سوالي داشته باشند تا آخرين لحظه حياتشان در يک بسته‌بندي مشخص شده گذران عمر مي‌کنند! بايد اعتراف کرد که فناوري و تکنولوژي به داد جوامع کم‌تر توسعه يافته رسيده است به همين دليل است که برخي قدرت شبکه‌هاي اجتماعي را دشمن شماره يک ادبيات‌هاي دست ساز به حساب مي‌آورند! و با هر بند و تبصره‌اي به دنبال حذف يک واقعيت جهاني‌اند! برخي جهل مردم را يک فرصت به حساب مي‌آورند چرا که مي‌توانند آنان را به هر سو که منفعتي‌ست بکشانند اما بايد پذيرفت که هر آغازي، پاياني دارد! بنابراين شايد قدرت اجبار زمان همگي‌مان را واقعي بروز و ظهور دهد و در واقعيت‌هاست که خرافه‌ها و ادبيات‌هاي دست‌ساز زميني که به نام آسماني، جوامع را محصور و عقيم ساخته بود، هويدا شده و صراط مستقيم واضح و مبرهن خواهد شد! بنابراين احساس و شور و شعفي که از ندانستن جامعه برداشت مي‌شود، فرصت عادلانه نيست! اکنون جامعه امروز ايران در برابر داده‌هاي محلي و جهاني و در قياس با جوامع ديگر قرار دارد مردم به واسطه حجم وسيع رسانه‌ها و ادبيات‌هاي يکپارچه جهاني با واقعيت‌هاي جوامع ديگر آشنا شده‌اند و انديشه مي‌کنند که به عنوان مثال چه عوامل و نگرشي باعث شده که يک کشور کره جنوبي و يک کشور کره شمالي شود! سال هاست که شعارهاي مرگ آفرين بر برخي کشورهاي استعمارگر سَر مي‌دهيم سوال اين است که از دادن اين شعارها جامعه ايران به چه نتايجي رسيده است؟! چرا موثرين جريان‌هاي سياسي نتايج گرفته شده را براي مردم گزارش نمي‌دهند تا جامعه با قدرت و آگاهي بيشتر به شعارهايشان ادامه دهند! وقتي تحريم استعمارگران به گفته محمدجواد ظريف وزير امور خارجه ملت را نشانه گرفته‌اند! که درست هم است! مردم بايد بدانند که در کجاي مبارزه با استعمارگران قرار دارند و چه فايده قابل مشاهده‌اي از مبارزه‌ پيوسته با استعمارگران بُرده‌اند؟