روزنامه آرمان ملی
1398/05/30
رفراندوم با انتخابات فرقی ندارد؛ حق مردم است
با توجه به مسائلي که در حوزههاي مختلف جامعه وجود دارد عدهاي معتقدند در مسائلي که محل اختلاف است به سمت و سوي رفراندوم و همهپرسي از مردم برويم. ارزيابي شما از پرداختن به بحث رفراندوم در جامعه چيست؟رفراندوم امري قانوني است که در قانون اساسي نيز پيشبيني شده است. بنابر اين اگر در مواقعي نيازهايي بهوجود آيد و شرايط زماني مقتضي اين امر باشد و ما چارهاي جز انجام رفراندوم از مردم نداشته باشيم اين امر معقولترين و پسنديدهترين روش است. چرا که بالاخره روح قانون اساسي در اعمال حاکميت مردم است. اصل 57 قانون اساسي ميگويد که حاکميت مطلق در جهان از آن خداست و او انسان را بر سرنوشت سياسي و اجتماعي خويش مسلط کرده و هيچکس حق ندارد که اين اختيار را از وي سلب کند. براي اجراي اين مساله نيز بايد از طريق قواي پيشبيني شده در قانون اساسي بر مردم اعمال حاکميت شود. البته متاسفانه سالهاست که عدهاي در کشور دچار خود نظامپنداري شده و فکر ميکنند که نظر آنها نظر حاکميت است. در صورتي که نگاه نظام نگاه مردم است و قانون اساسي نيز بر نگاه مردم تاکيد دارد، اما عدهاي ميخواهند به جاي مردم تصميم بگيرند. اکنون دغدغه عدهاي اين است که اگر برخي موضوعات بهنظرسنجي عمومي گذاشته شود و افکار عمومي نسبت به آن قضاوت کند ممکن است که رأي و نظر آنها رأي نياورد. در حالي که در صورت وقوع چنين حالتي هويت و بنيان از پيش ساخته آنها مخدوش و تضعيف خواهد شد. از اين جهت است که همواره مقابل برگزاري رفراندوم مقاومت ميکنند و ميگويند نيازي به رفراندوم نيست. اين در حالي است که قانون اساسي بهصورت شفاف ميگويد در بسياري از مسائل بايد به راي و نظر مردم احترام گذاشت و از آنها کسب نظر کرد. بهعنوان مثال اين جريانات خود نظامپندار معتقدند که در بحث پيمان دريايي بينالمللي مثل خزر يا رابطه با آمريکا اگر مساله به افکار عمومي سپرده شود آنها تابع هيجات و احساسات نظر ميدهند که اين نظر به مصلحت کشور نيست، اما زماني که پرسيده ميشود چه بايد کرد ميگويند ما بايد تشخيص دهيم که اين امر به رفراندوم گذاشته شود يا نه که اين همان نگاهي است که مشکلاتي ايجاد ميکند. يعني آنچه در قانون پيشبيني شده، اما در مغايرت با روح کلي قانون قرار ميگيرد. روح کلي قانون اساسي ميگويد اعمال نظر ملي يا حاکميت ملي بايد از طريق رفراندوم صورت گيرد در صورتي که اين عده معتقدند اگر اجازه تصميمگيري به مردم بدهيم ممکن است اشتباه کنند. بايد گفت؛ اگر مردم تصميم بگيرند و اشتباه کنند بهتر ميتوانند به جبران خطاي خود بپردازند تا اينکه يک جمعي به جاي مردم تصميم بگيرند و اختيار قانوني مردم در امر تصميمسازي و تصميمگيري را از آنها سلب کنند. بهنظر من اين مساله مهمي در رفراندوم است. موضوعات زيادي داريم که ميتوانيم به رفراندوم بگذاريم چون اختلافات در کشور پيرامون اين موضوعات بنيادين و اساسي شده است. لذا تصور ميکنم بايد بپذيريم که رفراندوم امري منطقي، عقلاني، انساني و جزء حقوق لاينفک شهروندان است.
مساله رفراندوم بيشتر در فضاي باز سياسي دوره اصلاحات و دولت فعلي مطرح شده، اما هنوز به مرحله اجرا نرسيده است، موانع عدم اجرا و تحقق اين اصل مغفول مانده قانون اساسي را چه ميدانيد؟
من معتقدم يکي از دلايل اين عدم تحقق اين است که هرچه جلوتر آمديم متاسفانه اختلاف نظر عميقتر و شديدتر شده است. بهنحوي که در حال حاضر عدهاي مساله را به جايي رساندند که اگر به مردم باشد به آنچه ما ميخواهيم راي نميدهند و اين مايه تضعيف حاکميت ميشود در صورتي که اين رويکرد غلط ناشي از پديده خود نظامپنداري است. عدهاي فکر ميکنند که اگر خودشان نباشند نظام نيست؛ که رويکرد بسيار ناپسندي است. کما اينکه در اين سالها عدهاي آمده و رفتند و نظام سرجايش است و تغييري نکرده است. در نظام جمهوري اسلامي هيچکس از امام خميني(ره) مستحقتر براي چنين ادعايي نبوده، اما خود امام(ره) نيز قانون اساسي را به رفراندوم گذاشت و گفت که مردم ميتوانند رأي دهند يا رأي ندهند. حال اين مساله ميتواند در حوزههاي ديگر اتفاق بيفتد و موضوعات مشخصي به رفراندوم گذاشته شود. مثلا در مورد شيوه اعمال نظر در مساله پوشش؛ نگاه متعارف مورد قبول عامه مردم را بپذيريم يا نگاه گروهي را ارجح حجاب بدانيم؟ در اين راستا شايد نظر برخي صاحبنظران با توده مردم مسلمان تفاوت داشته باشد، اما اگر مساله اگر به رفراندوم گذاشته شود مسئولان ميتوانند بگويند که چون ما کشور مسلماني هستيم و مبتني بر رأي و نظر مردم اعمال قانون ميکنيم وقتي توده مردم مسلمان اين مساله را ميخواهند از آن تبعيت خواهيم کرد. البته اين مورد خاصي است که نياز به انديشه و فکر بيشتر دارد. موارد ديگري نيز مثل مسائل اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي وجود دارد که در همه آنها ميتواند همهپرسي شکل گيرد. اين اصل قانون اساسي حتي در موارد قانوني نيز ميتواند کاربرد داشته باشد. برخي قوانين مثل مسائل مربوط به نظارتها، شأنيت قانون اساسي ندارد و صرفا مثل ساير قوانين موضوعه است که هرکدام تا به حال چند مرتبه عوض شدهاند. قوانين مجمع تشخيص در مورد شيوه مشارکتپذيري ميتواند مصداقي براي تغييرپذيري قانون باشد. قوانين وحي منزل نيستند و تابع شرايط نوشته شدند و با تغيير شرايط قوانين نيز ميتوانند تغيير کنند البته بايد يادآور شوم اينکه اگر مساله رفراندوم را به دو سه موضع خاص و کوچک محدود کنيم جفاي به اصل قضيه است و بايد اين مساله را فراتر ببينيم. رفراندوم جزء حقوق ملت است و تفاوتي نميکند کدام دولت بر سرکار باشد و مخالف يا موافق مردم عمل کند. نميتوان اين معنا که رفراندوم يک حق ملي است را ناديده انگاشت و مردم بايد بتوانند از اين حق خود استفاده کنند. لذا بر اين مساله تاکيد ميکنم که رفراندوم مثل انتخابات يک حق عمومي است واگر مردم به جايي رسيدند که بايد اين حق را اعمال کنند دولت و مجلس موظف به انجام اين کار هستند. اينگونه نيست که بگويند ما تشخيص نميدهيم. اگر واقعا مردم به جايي رسيدند و احساس کردند که امرشان بايد با رفراندوم پيش رود اين جزء حقوق مردم است و بايد اعمال گردد.
بسيار مطرح ميشود که مردم در رفراندوم و انجام آن مهمترين نقش را ايفا ميکنند، اما اين مساله بيشتر جنبه تشريفاتي و تزئيني داشته تا جنبه عملي؛ اساسا اين مساله چه ميزان در جامعه و افکار عمومي به باور پذيري رسيده است؟
بهنظر من تا مردم به اين مسائل باور نداشته باشند اتفاقي نميافتد. اتفاقا برخي دوست دارند اين باور در جامعه باشد که مردم نميتوانند از حقوق قانوني خود استفاده کنند تا آنها کار خود را انجام دهند. اين مردم هستند که بايد بپذيرند اين مطالبه و حق آنهاست که بايد از دولت و حکومت بخواهند که اين اعمال حق صورت بگيرد. اگر نه مادامي که خود مردم به اين مساله باور نداشته باشند کسي برايشان تلاشي نخواهد کرد.
اخيرا رئيس دولت اصلاحات انتقاداتي را نسبت به عملکرد دولت و فراکسيون اميد مطرح کرده که با واکنشهاي متفاوتي روبهرو بوده؛ برخي معتقدند که اين مواضع بسيار دير اتخاذ شده و برخي ديگر انگ انتخاباتيبودن در راستاي بازيابي سرمايه اجتماعي بدان ميزنند ارزيابي شما چگونه است؟
من معتقدم که اين اصلا امر بدي نيست؛ اتفاقا هر سخن جايي و هر نکته مکاني دارد. جامعه مدني، احزاب و گروههاي سياسي و اجتماعي طي اين دوره انتقادات مختلفي را روانه دولت و مجلس کردند و اينگونه نبوده که همه ساکت باشند. رئيس دولت اصلاحات نيز همواره اين انتقادات را شنيده، ديده و مخالفتي با آن انتقادات نداشته است. لزومي ندارد که رئيس دولت اصلاحات پيش از همه سخن بگويد و راه سخن گفتن و نقد کردن را بر ديگر جريانهاي سياسي موجود ببندد. اتفاقا رئيس دولت اصلاحات در لحظهاي ميتواند سخن بگويد که بيشترين نياز به اين سخن گفتن احساس شود نه اينکه همواره نياز به اين سخن گفتن باشد. لذا من معتقدم رئيس دولت اصلاحات بسيار بهنگام عمل کرده و سخن گفت. با اين انتقادات صريح و شفاف اکنون فرصتي براي دولت و فراکسيون اميد ايجاد شده تا خود را بازسازي و بازنگري کنند. اگر جايي غفلت و خطايي بوده درصدد جبران بر آيند و خود را مهياي انتخابات آينده کنند. اين طبيعي است که رئيس دولت اصلاحات در آستانه انتخابات سخن بگويد و نبايد از آن استنباط منفي کرد. انتقادات ديگران نسبت به دولت و مجلس که پيش از اين بارها مطرح شده و با سکوت رئيس دولت اصلاحات نيز همراه شده نيز ميتواند سخن رئيس دولت اصلاحات تلقي شود و اينگونه نيست که ايشان همواره خود سخن بگويد.
اساسا اين نوع انتقادات به عملکردها و گفتوگوي اقناعي با مردم براي حضور در انتخابات چه ميزان در رويکرد آنها نسبت به اصلاحطلبان تغيير ايجاد ميکند و آنها را براي شرکت در انتخابات مجاب خواهد کرد؟
مردم مثل احزاب، جمعيتها و گروهها نيستند که در طول اين بازه زماني بين دو انتخابات خود را درگير موضوعات کنند. مردم در فصل انتخابات و امتحانات انتخاباتي به کارنامهها رسيدگي ميکنند. بهنظر من در شش ماه مانده به انتخابات است که کارنامهها بررسي ميشود. دفاعيات و عمليات انتخاباتي در اين شش ماه است که مردم را نسبت به عملکرد بد يا خوب جريانات سياسي متقاعد ميکند. لذا من معتقدم که بهترين زمان براي ورود به اين ساحتها فضاهاي نزديک به انتخابات است. براي همين است که در طول اين 40 سال ميبينيم همه گروهها نزديک به انتخابات فعال ميشوند. البته اين فقط در ايران نيست و در تمام دنيا روال بدين گونه است. اينگونه نيست که گفته شود چون ما از قبل صحبت يا انتقادي را مطرح نکرديم اکنون نيز سخن نميگوييم؛ بلکه طبيعتا در آستانه انتخابات بيشتر صحبت ميکنند.
برخي معتقدند با توجه به عملکرد جريانات سياسي و دولت مردم ديدگاه مثبت و خوبي نسبت به احزاب و جريانات سياسي ندارند و بهدنبال جريان سوم ميگردند چه ميزان با اين گزاره موافقيد؟
من بدين قضيه چندان باوري ندارم، چراکه اقبال يا عدم اقبال مردم به جريانات سياسي در آستانه انتخابات مشخص ميشود. اگر مردم به جريانات و احزاب سياسي باور ندارند چرا تمام احزاب و گروههاي مخالف اصلاحطلبان اکنون فعالند؟ پس اينگونه نيست که مردم باوري به جريانات سياسي ندارند. شايد بتوان اينگونه گفت که مردم نسبت به برخي عملکردهاي جريانات سياسي نقد و نظري دارند که قابل رفع است. البته نبايد از ياد برد برخي ضعف عملکردها در جريان اصلاحات ريشههاي بيروني دارد که نميتوان اصلاحطلبان را مقصر دانست. مثلا در قضيه انتخابات، عدم تاييد صلاحيت اصلاحطلبان شاخص باعث ميشود که آنها نتوانند از تمام ظرفيت خود براي حضور در مجلس، تصميمگيري در مسائل کشور و حل مسائل مردم استفاده کنند. اين در حالي است که اگر رقابت دو قطبي شود و اکثريت اصلاحطلبان با اصولگرايان به رقابت بپردازند مطمئنا برد با اصلاحطلبان است. اتفاقا يکي از مکانيزمهايي که جريان رقيب استفاده ميکند اين است که در زمان انتخابات جريانهاي حامي اصلاحطلبان را از انتخابات نااميد و جريانهاي حامي خود را اميدوار کنند. همين رويکرد است که باعث ميشود آنها مردم را نسبت به انتخابات فضاي عمومي کشور و عملکرد جريان رقيب نااميد کنند.
بسيار مطرح ميشود که اصلاحطلبان براي حضور حداکثري در انتخابات بايد از هم اکنون با برخي نهادهاي قدرت مذاکراتي را آغاز کنند؛ با توجه به پيشينهاي که از انتخابات قبلي مدنظر است اين مذاکرات موثر واقع خواهد شد يا تاثيري نخواهد داشت؟
اصلاحطلبان به تاثيرگذاربودن مذاکره با شوراي نگهبان و ساير نهادها بسيار اميدوارند. چرا که اگر تاثيري نداشته باشد دست به چنين اقدامي نميزنند. يعني آنها با اميد به تاثيرگذاري به مذاکره ميپردازند. البته عدهاي هستند که معتقدند اگر با مسئولان تعامل بيشتري داشته باشيم ميتوانيم تاثيرگذار باشيم. گرچه انتقاداتي نيز به اين رويکرد وارد است که اين عده بر سر حداقلهايي با مسئولان لابي ميکنند و به تفاهم ميرسند، اما براي اينکه بتوانند در قدرت بمانند مطالبات حداکثري مردم را ناديده ميگيرند. لذا براي اينکه اين ايراد برطرف شود بايد سطح مطالبات مردم از احزاب و گروهها افزايش پيدا کند. مردم ما خود حزبي عمل نميکنند، اما در آستانه انتخابات از احزاب توقع دارند.
از ديدگاه شما کدام رويکرد اصلاحطلبان را به سوي موفقيت در انتخابات مجلس در اسفندماه رهنمون خواهد ساخت؟
من معتقدم اصلاحطلبان بايد با مردم صحبت کنند و به هر نحوي آنها را براي راي دادن قانع کنند. بهترين روش اين است که به مردم بگويند ما تلاش خود را انجام داديم و ايرادات موجود را نيز ميپذيريم. يعني ميپذيريم که در برخي حوزهها درست عمل نکرديم و ميشد بهتر عمل کنيم. ميپذيريم که در برخي موارد اگر به موقع عمل ميکرديم خيلي بهتر بود، اما به هر صورت اين عملکردها را نيز داشتيم. من فکر ميکنم مردم با احزاب و جريانات مردمي مشکلي ندارند و شايد صرفا انتقاداتي داشته باشند که بايد اين انتقادات را شنيد و پاسخ گفت.
سایر اخبار این روزنامه
يقه سفيدها مصونيت ندارند
رفراندوم با انتخابات فرقی ندارد؛ حق مردم است
آمبولانسهای تقلبی میانبر رهایی از ترافیک
حمايت اصلاحطلبان از اصولگرايان معتدل استثنا و غلط بود
سفر ظریف در سایه تحریم کاخ سفید
آبروی نظام را نبريد
برکناری و بازداشت مدیرعامل ایران خودرو
اعتراض به سگ کشی با اسید در کهریزک
عدم نظارت صحیح موجب شکل گیری مفاسد
آقایان جبران کنند
قدرت مردمی، قدرت وابسته