آیا مفاهیم توسعه، تولید و اقتصاد مقاومتی می‌تواند به ارزش‌های اجتماعی نسل جدید تبدیل شود؟

کلاس جبرانی «اجتماعی‌شدن»
زهرا داستانی
جامعه‌شناسان می‌گویند یگانگی اجتماعی، شرط بقای هر جامعه‌ای است. از این رو هر جامعه‏ای می‌کوشد با جامعه‌پذیری، اعضای خود را با هنجارها و ارزش‌های اجتماعی آشنا کند و به آنها مطالبی بیاموزد تا بتوانند متناسب با هنجارهای جامعه خود زندگی کنند. در خلال این جامعه‌پذیری، آنها مهارت‌هایی را کسب می‌کنند تا وارد عرصه اجتماعی و بازار کار شوند. آموزش و پرورش از جمله نهادهایی است که وظیفه جامعه‌پذیری افراد جامعه را بعد از خانواده بر عهده دارد. در ایران نیز این نهاد علی‌رغم نقش پررنگی که بعد از خانواده و گروه همسالان در جامعه‌پذیری افراد برعهده دارد اما متاسفانه تغییرات سریع و گاه تصمیمات سیاسی همواره سایه سنگین خود را بر روی این نهاد انداخته است و این وظیفه را یا فراموش کرده یا با نقص انجام داده است و همین سبب شده که «جامعه‌پذیری» و «کسب مهارت در خلال جامعه‌پذیری» همچنان یکی از چالش‌های پیشِ‏روی آموزش و پرورش در ایران باشد.
«راه رونق توسعه، تولید و اقتصاد مقاومتی جامعه‌پذیر کردن دانش‌آموزان در دوره ابتدایی است»؛ این جمله‌ را سرپرست آموزش و پرورش روز گذشته در حاشیه برگزاری هشتمین جشنواره دانش‌آموزی جابربن‏حیان به زبان آورده است. جمله‌ای که جامعه‌پذیر کردن و آموختن مهارت به دانش‌آموزان از طریق جامعه‌پذیری را راهی برای نجات اقتصاد ایران از وضعیت کنونی دانسته است. شاید این جمله شما را به فکر فرو برد که آیا جامعه‌پذیری نسل جدید ایران می‌تواند در توسعه و تولید و اقتصاد مقاومتی نقش داشته باشد؟ پیش از پاسخ به این پرسش، باید ابتدا با مفهوم جامعه‌پذیری آشنا شد.


فرهنگ‌های لغت، جامعه‌پذیری یا اجتماعی شدن را از نظر لغوی به معنای انظباق و آشناسازی با جامعه تعریف می‌کنند. در جامعه‌شناسی، این مفهوم به فرآیندی اطلاق می‌شود که در آن افراد ویژگی‌هایی کسب می‌کنند که شایسته عضویت آنها در جامعه است. به عبارت دیگر جامعه‌پذیری نوعی فرآیند کنش متقابل اجتماعی است که در آن فرد هنجارها، ارزش‌ها و دیگر عناصر اجتماعی و فرهنگی و سیاسی موجود در گروه یا محیط پیرامون خود را فرا می‌گیرد، آن را درونی و با شخصیت خود یگانه می‌کند. در همه فرهنگ‌ها، خانواده، عامل اصلی جامعه‌پذیر شدن کودک در دوران طفولیت است. خانواده، اساسی‌ترین نهاد جامعه‌پذیر کردن کودک به‏ویژه در سال‌های حساس اولیه زندگی است. خانواده با شرایط صحیح، کودکان را آماده می‌کند تا توانایی‌های بالقوه خود را شناسایی کنند و به عنوان افراد بالغ در جامعه نقش‌های سودمندی را بر عهده گیرند. کودکان در فرآیند جامعه‌پذیری در خانواده، امرو و نهی والدین، تقلید و همانند‌سازی را یاد می‌گیرند که از مهم‌ترین شیوه‌های انتقال ارزش‌ها، هنجارها و سنت‌های اجتماعی است.
جامعه‌پذیری در خانواده آغاز می‌شود و با رفتن فرد به جامعه و محیط‌های آموزشی، فعالیت‌ خانواده از بین نمی‌رود بلکه پابه‌پای نهاد آموزش و پرورش حرکت می‌کند و نهادهای اجتماعی دیگر این عمل را تا پایان عمر فرد تداوم می‌بخشند.
مدارس نیز در فرآیند اجتماعی شدن نقش دارند. آموزش در مدارس، فرآیندی رسمی است. برنامه معینی وجود دارد که باید از دروس فرا گرفته شوند و در کنار برنامه آموزشی رسمی، چیزی وجود دارد که بعضی جامعه‌شناسان آن را برنامه آموزشی پنهان نامیده‌اند که یادگیری کودکان را مشروط می‌کند. آنتونی گیدِنز، مشهورترین جامعه‌شناسان بریتانیایی در این باره در کتاب خود نوشته است: «در مدارس از کودکان انتظار می‌رود به‏موقع در کلاس حاضر باشند، در کلاس آرام باشند، مقررات انضباطی مدرسه را بپذیرند و نسبت به آن پاسخگو باشند. واکنش‌های معلمان نیز بر انتظاراتی تاثیر می‌گذارند که کودکان از خودشان دارند و به نوبه خود با تجربه شغلی آنها زمانی پیوند می‌خورد که مدرسه را ترک می‌کنند.»
یکی از نظریه‏پردازانی که بر اهمیت نقش مدرسه و آموزش و پرورش در جامعه‏پذیر کردن افراد پرداخته، دورکیم است. او گفته: «خانواده و مدرسه، دو نهاد مهم در درونی کردن ارزش‌ها و هنجارهایی‏اند که خود حامل آن هستند و این هنجارها یا با شیوه‌ جامعه‌پذیری از نوع مثبت یا از نوع منفی به فرد ارائه می‌شوند.»
اما هستند کسانی که با نقش‏‌آفرینی مدارس در امر جامعه‌پذیری افراد مخالفند. طرفداران جنبش «آموزش در خانه» به تفاوت‌های اساسی بین این دو نهاد اشاره کردند. طبق نظر آنها، مدرسه نهادی مناسب برای آموزش و جامعه‏پذیری واقعی در افراد نیست. مدرسه به دلیل متفاوت بودن در نوع هنجارها و ارزش‌ها و نوع آموزش و ارتباط با خانواده تفاوت دارد و همچنین هنجارها و ارزش‌های درون نهاد مدرسه و برنامه مدون آنها برای آموزش افراد، کودکان و نوجوانان را به جهان واقعی متصل نمی‌کند که در آینده بستر فعالیت‌های آنان است.
مدارس در ایران نیز از جمله نهادهای جامعه‌پذیر کردن افراد در طی ادوار مختلف تاریخی از زمان شکل‌گیری آن در کشور بوده است. چه زمانی که مکتب‌ها با آموزش زبان فارسی و قرآن ارزش‌های دینی و فرهنگ سنتی را به افراد جامعه منتقل می‌کردند، چه پس از شکل‌گیری مدارس نوین در ایران با قرار گرفتن زیر نظر وزارت آموزش و پرورش و آموختن کتاب‌های درسی تهیه شده در این وزارتخانه دولتی ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی را به افراد می‌آموخت. با این حال اما بعد از انقلاب اسلامی با افزایش سطح توقعات از آموزش و پرورش در مدارس و تمرکز مدارس بر قبولی دانش‌آموزان در کنکور، «جامعه‌پذیری و آموزش مهارت‌ها» به دانش‌آ‌موزان از محورهای آموزشی مدارس فاصله گرفته و همواره به محل بحث و انتقادهای فراوان به نظام آموزشی تبدیل شده است.
از آنجا که هدف دیگر فراگرد جامعه‌پذیری، آموختن مهارت‌ها است و فقط با اکتساب و یادگیری مهارت‌ها است که افراد می‌توانند در جامعه، منشا اثر واقع شوند، آموختن مهارت به دانش‌آموزان به یکی از مهم‌ترین اهداف آموزشی در ایران بدل شده است. علاوه بر آنکه همواره روسای مختلف آموزش و پرورش در ایران به این موضوع اشاره می‌کنند، مدارس مختلفی نیز تاسیس شده‌اند که به صورت خاص بر آموزش این مهارت‌ها تاکید دارند.
در جامعه‌های سنتی، امور زندگی، از طریق تقلید و تکرار آموخته می‌شد و در جوامع امروز، یادگیری مهارت‌های انتزاعی خواندن و نوشتن و مهارت‌های دشوار دیگر، از راه آموزش و پرورش رسمی، مهم‏ترین وظیفه اجتماعی کردن است. از این روست که توسعه و تولید و اقتصاد مقاومتی که از جمله مفاهیمی هستند که در طول یک دهه اخیر در ایران برساخته و مورد اهمیت قرار گرفته‌اند، باید در جریان جامعه‌پذیری با افراد جامعه عجین و همراه شوند. گرچه نهاد آموزش و پرورش می‌تواند در این راه کمک‏رسان باشد اما نحوه جامعه‌پذیر کردن افراد با این مفاهیم بسیار مهم است و باید مورد بررسی کارشناسان قرار گیرد. ضمن اینکه تنها مدارس بدون همراهی خانواده نمی‌توانند در این راستا موفق عمل کنند.