چه نسخه‌ و مدلی راه‌حل مشکلات جامعه است؟

سوال مهم اين است که چه نسخه و مدلي راه‌حل مشکلات جامعه است؟ هم اصولگرايان و هم اصلاح‌طلبان در برابر واقعيت‌هاي جامعه دچار ترديد شده‌اند. با وجود فناوري و تکنولوژي و تاثيرگذاري عميق شبکه‌هاي اجتماعي، بايد با نگاه تازه‌اي گره‌گشاي مشکلات فرهنگي و اقتصادي بود. توان و قدرت دو موجوديت تاثيرگذار يعني مردم و مسئولان بايد به دقت درک و دانسته شود، چراکه تا وقتي فضاي ذهني جامعه بين مردم و مسئولان در فضاي برخي عدم‌تفاهم‌ها حرکت داشته باشد به يک آرزوي جمعي واحد نمي‌رسيم. مردم به اطلاعات و آگاهي دسترسي سهل‌الوصول دارند و اين دسترسي سطح مطالبات و خواسته‌هاي آنان را ارتقا داده است، بنابراين واقعيت‌هايي که برخلاف اين مسير جريان داشته باشد نوعي آزرده‌خاطري به همراه مي‌آورد. به همين دليل است که اکثريت جامعه در فضاي نقد و غرغرکردن به‌سر مي‌برند. نکته کليدي اين است که آيا هم دو جريان موثر اصلاح‌طلبي و اصولگرايي نمي‌دانند که چه مي‌خواهند و هم جامعه آگاه نيست که در پي چيست؟ متاسفانه اين ندانستن و نداشتن آرزوي جمعي به تفاهمي نانوشته بين مردم و برخي مسئولان تبديل شده است. اين درست «ازماست که بر ماست» اما در شرايط امروز جامعه که شبکه‌هاي اجتماعي در زيست جامعه ايفاي نقش موثر دارد عبارت «از ماست که بر ماست» خاصيت و رنگ و لعاب خود را در حال از دست دادن است. اينکه صادق‌زيباکلام بر اين نظر است که مردم براي اصولگرايان و اصلاح‌طلبان تَره هم خرد نمي‌کنند، تلويحا موضوع درستي است. اما آيا مي‌تواند بگويد که توجه مردم جامعه امروز به چيست؟ وقتي جامعه امروز تحت تاثير ادبيات يکپارچه جهاني قرار گرفته و شبکه‌هاي اجتماعي تحت لواي فناوري و تکنولوژي حتي مناطق دورافتاده را نيز تحت تاثير قرار داده است، آيا دو جريان سياسي موثر اصلاح‌طلب و اصولگرا درک درستي از واقعيت‌هاي جامعه امروز دارند؟ آگاهي جامعه امروز مديون هيچ جريان سياسي نيست؛ به‌نوعي نه اصولگرايان و نه اصلاح‌طلبان نه پيش‌بيني اين روزهاي جامعه را داشته‌اند و نه آمادگي ارائه نسخه و درمان مشکلات امروز جامعه را دارند. اگر از آنان سوال شود که چه تحليل و پيش‌بيني نسبت به روند حرکت جامعه دارند به نظر راقم سطور سکوت خواهند کرد، چراکه آنان نيز در به وجود آمدن مشکلات امروز سهيم هستند. وقتي زيباکلام مي‌گويد که جامعه براي اصلاح‌طلبان و اصولگرايان تَره هم خرد نمي‌کند يک پيام ديگر آن اين است که جامعه در يک رهاشدگي مزمن قرار دارد. بنابراين مردم هم مانند مسئولان فقط تماشاگر اتفاق‌ها و رويدادها هستند و انواع و اقسام ناهنجاري‌ها در قالب اختلاس، رانت و... با چشمان غيرمسلح مي‌بينند و از اينکه موضوعات اقتصادي و فرهنگي جامعه در چنين وضعيتي است حرص مي‌خورند و به اميد فردايي بهتر هر شخص از شخص ديگر انتظار دارد که براي به تعادل رساندن جامعه کاري کند.