الان وقت صحبت‌های دیگری است

هر زمان که صحبت از رهبري جريان اصلاحات مي‌شود، رئيس دولت اصلاحات از اين کار استنکاف داشته و به عبارتي اگر ليدري هم براي ايشان ديده مي‌شود يا جامعه چنين احساسي دارد، به صورت طبيعي اين اتفاق افتاده و نه به عنوان اينکه يک ادعا يا انتظاري وجود داشته باشد. شايد انتظار از ايشان بوده ولي اينکه ايشان راغب به اين کار باشد، قاعدتا در همه جلسات به اين نکته اشاره داشتند که جريان اصلاحات بايد با خرد جمعي کارش را پيش ببرد ولي به عنوان يک محورجدي مورد اقبال بوده‌اند که در خيلي از مواقع که مشکلي در سپهر سياست وجود داشته به جريان اصلاحات کمک کرده‌اند. چون ايشان در بين جريان اصلاحات از يک شيخوخيت و مقبوليت کاملي برخوردار است. هرکس که ادعاي اصلاح‌طلبي داشته باشد، اگر فاصله‌اي بين او و آقاي خاتمي احساس شود، جامعه احساس مي‌کند که از اصلاحات فاصله گرفته. آنچه به جريان اصلاحات برمي‌گردد اينکه بالاخره گروه‌هاي زيادي در داخل جريان اصلاحات ايشان را مناسب‌ترين و جامع‌ترين فرد براي هم گفتمان اصلاحات و هم براي رهبري اصلاحات مي‌دانند. اما منظور سخن آقاي کرباسچي از اينکه گفته‌اند «اصلاحات ازابتدا تاکنون رهبرنداشته... و نه رئيس دولت اصلاحات ادعاي رهبري اصلاحات داشته و نه جريان اصلاحات با هم بر سر رهبري اين جريان توافق کرده‌اند» را متوجه نشدم و نمي‌دانم که سخن شخصي است يا کارگزاران. هرچند اين سخنان را شخصي برداشت مي‌کنم چون کارگزاران هميشه در جريان محوريت ايشان به عنوان حزب حضور داشته و الان هم به صورت طبيعي حضور دارند. البته مجموعا اين طور صحبت‌ها را خيلي براي جريان اصلاحات مفيد نمي‌دانم. به هر صورت نقطه قوت جريان اصلاحات اکنون در برابر جريان اصولگرا اين است که شخصيت‌هاي برجسته‌اي دارند که مي‌توانند محور باشند و از تفرق و اختلاف اينچنيني جلوگيري کنند. نبايد با دست خودمان به ايجاد اختلاف در بين اين جريان مبادرت کنيم که يقينا به نفع اين جريان نيست. البته گاه اظهارنظرهايي در جامعه مطرح مي‌شود که به نظر مي‌رسد هم براي گوينده مضر است و هم براي کارگزاران. يعني بايد کمي برداشت جامعه را دقيق‌تر ارزيابي کرد. اگر اين دقت در ارزيابي جامعه شکل بگيرد اينگونه اظهارنظرها يقينا نخواهد شد. اکنون داريم به انتخابات نزديک مي‌شويم و ده‌ها مسأله در بين جريان اصلاحات و کل سپهر سياسي کشور وجود دارد و همه بايد مساعدت کنند تا به نحو شايسته‌اي اين اتفاق سياسي را بتوانيم دنبال کنيم. از طرفي به نظرم پرداختن به افرادي که در ليست اميد بودند، دردي را از اصلاحات دوا نمي‌کند. کارنامه هر کسي در برابر جامعه است و جامعه هم بيناست. ولي آنچه مهم است اين که جريان اصلاحات با چه استراتژي و با چه خصوصيات و عِده و عُده‌اي بايد وارد انتخابات شود، منافع و مضرات، بودن و نبودشان و طبيعتا در اين مقوله‌ها صحبت کردن مي‌تواند در اجماع اول نخبگان جريان اصلاحات را به هم نزديک کند و تحقق ببخشد و بعد جامعه هم در جريان قرار بگيرد تا بداند تکليفش را در ايام انتخابات چگونه دنبال خواهد کرد. درواقع پرداختن به‌حاشيه‌هاي اين چنيني هيچ‌گونه نفعي براي گوينده، جريان اصلاحات و کشور ندارد و احتياط در اينگونه اظهارنظرها اقتضاي يک اقدام سياسي عاقلانه است. درحقيقت در اين دور از انتخابات، اگر رقابت جدي صورت بگيرد، بخش عظيمي از مردم حضور پيدا خواهند کرد. ما نگران اين هستيم که اين رقابت حالت تصنعي داشته باشد يا يک جريان نتواند با امکانات کافي و کامل در صحنه رقابت حضور پيدا کند اما اگر شرايط طوري پيش رود که امکان رقابت باشد و مردم بدانند که با چهره‌هايي روبه رو هستند که در جريان اصلاحات امتحان پس داده‌اند، انتخابات خوبي خواهيم داشت. نگراني از اين است که اگر صحنه رقابت، جدي نباشد يا تصنعي باشد يا جرياني با نيروهاي بدلي در اصلاح‌طلبان يا جريانات ديگر وارد شوند، اگر انتظار يک انتخابات گرم را داشته باشيم، شايد کمي دور از ذهن خواهد بود.