روزنامه همدلی
1398/05/20
مصطفی مهرآیین در تبیین ملیگرایی امروز: اعراب به سمت ناسیونالیسم میروند، ایران به سمت نوگرایی دینی
چون دیالکتیک تاریخیمان منتفی شده، مفهوم ایران به خطر افتاده استهمدلی| پدیده تکوین دولت – ملت و پیدایش ناسیونالیسم در ایران از جمله مسائل شایان توجه در ایران به شمار میرود که محققان و پژوهشگران مسائل جامعه شناختی ایرانی، پیرامون آن نقطه نظرات و دیدگاههای گوناگون داشته و تحلیلهای مختلف ارائه کردهاند. همچنان که میدانیم ملیگرایی مفهومی برخاسته از زمینههای گوناگون و متغیر سیاسی و اجتماعی است که در ادوار گوناگون و در نسبت با دیگر عوامل داخلی و خارجی، دیگرباره تعریف میشود. مصطفی مهرآیین، جامعهشناس در گفت و گو با همدلی، از خصایص ملیگرایی امروز در ایران و جهان سخن میگوید.
به باور شما، در عصر جهانی شدن، ملیگرایی چه مفهومی دارد؟
ما در جهان با گفتمانهای متفاوتی در زندگی اجتماعی جوامع مختلف مواجه هستیم. در یک دوره خاص به لحاظ زمانی، تاریخ جهان به شکلی بود که گفتمان ناسیونالیسم به شکل بسیار قدرتمندی در آن ظهور و بروز پیدا کرد و آن هم به شکستهشدن روند معمول در جهان بر میگردد و این حقیقت که کشورهای زیادی از ذیل قدرتهای بزرگ جهانی بیرون رفتند، از جمله در رخداد فروپاشی امپراتوری عثمانی یا حتی در خود غرب، کشورهایی که تحت کنترل بریتانیا یا فرانسه بودند از حوزه نفود آنها خارج گردیدند. این یک سوی ماجراست که روند ناسیونالیسم را در دنیا تقویت کرد، یا مهمترین قضیه، قضیه هند و انگلستان است که گونهای جدایی و رهایی از نظم معمول استعماری در جهان بود که به این گفتمان ناسیونالیستی در جهان دامن زد. که ویژگی دیگر هم به لحاظ تاریخی داریم که خاص جهان اسلام است. این دوره تاریخی به طور خاص از سال 1900 به بعد رخ داد، که طی آن در جهان اسلام، گفتمان ناسیونالیسم در کشورهایی چون مصر که حزب ملیگرای جمال عبدالناصر شکل گرفت، حزب بعث در سوریه و عراق پدید آمد، یا حتی روند ملیشدن صنعت نفت در ایران، اینها همه جریانهای تاریخی است که از پیامدهای مدرنیزاسیون محسوب میشوند.
چه عوامل اجتماعی به رخداد ناسیونالیسم در جهان دامن زد؟
همه این موارد محصول دوران مدرنیزاسون است که پیش از این وجود نداشت. یک شکل آن در قالب ضدیت با استعمار بود و شکل دیگرش، رشد جریانهای ناسیونالیستی در کشورهایی که حتی مستعمره هم نبودند، مثل مورد ایران که به این حقیقت بر میگردد که استعماری در ایران وجود نداشت اما قوانین آن در مناسبات وقت حاضر بود و چون فکر میشد ظالمانه است و بیشتر به نفع کشورهای هسته در جهان است، نسبت به آن واکنش نشان داده میشد که به آن تئوری نوگرایی میگویند. اما بحث دیگر این است که چرا ناسیونالیسم در دنیا شکل گرفت، اتفاقا فردی که در این حوزه، پشت این تئوری است آنتونی اسمیت نام دارد. کسانی که اسمیت و افراد همفکر او را میپذیرند معتقدند که مدرنیزاسیون در شکسته شدن فضای استعماری در دنیا تاثیرگذار و شرط لازم برای رخداد ناسیونالیسم در جهان بود، ولی نکته کلیدی جای دیگر است. اسمیت به همین خاطر اسم کتابش را اسطورهها و خاطرات ملت گذارد. منظور اسمیت این بود که گرایش به ناسیونالیسم و ملت ریشه در وجود نظامهای نمادین متفاوتی در جوامع دارد. چون این جوامع دارای نظامهای نمادین و فرهنگهای متفاوتی هستند، به حفظ سنت هنری، فرهنگی، اسطورهها و خاطرات فرهنگی خود گرایش پیدا میکنند. به همین دلیل است که اسمیت خیلی سال پیش، پیشبینی کرده بود که اتحادیه اروپا احتمالا دچار مشکل خواهد شد، چون این اتحادیه مجموعهای از کشورهاست که هر یک دارای فرهنگی متفاوت هستند، به همین دلیل به این بحث دامن زد که از همین الان باید به فکر بود که کشورهای اروپایی از لحاظ سیاسی و اقتصادی میتوانند به هم وصل شوند اما به لحاظ فرهنگی نمیتوانند به یک جامعه یکدست بدل گردند. به این فرآیند، تئوریهای فرهنگگرای ناسیونالیسم گفته میشود. دو تئوری دیگر هم وجود دارد که مبین این هستند که چرا ناسیونالیسم در دنیا رشد کرده است. این تئوریها بیشتر ازلگرایی و جاودانگرایی نژاد و خون را مطرح میکنند، که آن هم طرفداران خاص خودش را دارد. اما اتفاق مهمی که در دهههای اخیر به بحث ناسیونالیسم دامن زده از یک طرف بحث جهانیسازی بود، یعنی رفتن قدرتهای غربی یا فرهنگ دنیای مدرن به کشورهای حاشیهای که خود به خود به زبان مثبتگرا و فرهنگگرا، بحث فرهنگ محلی را تقویت کرد. در واقع، ناسیونالیزه شدن جهان و آمریکایی شدن آن، ناخواسته بحث گسترش فرهنگهای محلی را دامن زد و باعث شد که در کشورهایی که در حاشیه بودند ناسیونالیسم دامن زده شود. اما نکته این است که چه اتفاقی افتاد که در کشورهای هسته، امروز گرفتاری ناسیونالیسم به وجود میآید. به عبارت دیگر، چه میشود که در کشورهایی چون فرانسه، آلمان یا آمریکا، احزاب دست راستی و افراطی، احزابی که معتقد به برتری نژادی، خونی یا موقعیتی جهان غرب نسبت به کشورهای حاشیه هستند، این پدیده دامن زده میشود؟ پاسخ به این پرسش، پدیده مهاجرت است. بدین معنی که این تحولی که در نظم جهانی رخ داد، جنبههای مختلفی که در بخشهای متفاوت جهان پدید آمد، فروپاشی دولت – ملتها، عدم وجود اقتدار در این کشورها، و اینکه دولتهای مقتدر یک دفعه فروپاشیدند که آخرین مورد آن را در سوریه میبینید و چیزی که امروز جهان به آن گرفتار است همه با یکدیگر در ارتباط است. چیزی که به شکل افراطی در غرب به بحث ناسیونالیسم دامن زد، در حالی که تصور بر این بود که غرب از ناسیونالیسم گذر کرده، بحث مهاجرت بود و در واقع اینکه بحث مهاجرت چقدر فشار فرهنگی، سیاسی و اجتماعی به کشورهای غربی وارد میآورد. امروز میتوان گفت در دوران مدرن یعنی از ابتدای قرن بیستم تا الان، ما به اشکال مختلف با عیان شدن مفهوم Nation، ناسیونالیسم و ایدئولوژیهای همبسته با آن روبرو هستیم.
ملیگرایی در ایران چه سابقهای دارد؟
در ایران بحث ملیگرایی از لحاظ زمانی، قدری پس و پیش میشود. به عبارت دیگر، این روند در ایران به لحاظ زمانی با روند دنیا هماهنگی و همخوانی ندارد. به این دلیل که دقیقا در دورانی که در کشورهای عربی حاشیه جنوبی ایران یا حتی در کشورهایی مثل پاکستان، افغانستان، هند و نظایر آن، افراطگرایی و بنیادگرایی اسلامی شکل میگیرد ما در ایران فرآیند ناسیونالیسم را داریم ولی جلوتر که میآییم کشورهای عربی به سمت ناسیونالیسم میروند و ما به سمت نوگرایی دینی حرکت میکنیم. به این خاطر است که این پدیده یک مقدار به لحاظ روند زمانی در ایران جابهجا شده ولی خود شکل تاریخی تحقق ناسیونالیسم در ایران است و میشود گفت که ما جریانهای معتقد به ایرانگرایی را همواره از عصر انقلاب مشروطه در ایران تا به امروز داشتهایم. این جریانها با آشنا شدن ما با کشورهای غربی یا دیگر کشورهای اسلامی دور و اطرافمان که تحولات جدیتری را زودتر از ما شروع کرده بودند، مثل ترکیه، مصر، هند و دیگر کشورهایی که پیش از ایران با دنیای غرب آشنا شده بودند همراه بود. البته بعضی از این کشورها، مثل مصر و هند مستعمره هم شدند. مصر دوره زیادی تحت تاثیر فرانسه بود و هند هم 60 سال از سوی کمپانی هند شرقی بریتانیا مدیریت میشد، رخدادی که خاصه در ایران وجود ندارد. اما اتفاق مهمی که در ایران میافتد این است که ما در عصر قاجار فاقد دولت - ملت قدرتمند به معنای مدرن هستیم، به همین خاطر است که یکی از مهمترین پیامدهای فروپاشی نظام قاجار، شکل گرفتن ناسیونالیسم رضاخانی است. رضا خان تاکید میکنم معتقد بود که در ایران هنوز مفهومی به اسم ایران شکل نگرفته بود، یعنی هنوز چیزی به اسم سرزمین ایران به آن معنایی که از عصر رضاشاه شروع میشود تا این دوره نداشتیم. به بیان دیگر، حدود مرزهای کشور مشخص نیست، درون خود کشور هم قبیلهها، طایفهها و گروههای مختلفی وجود دارند که مثلا در خوزستان، مناطق ترکنشین، کردنشین و حتی مناطق فارسنشین خودمختاری داشتند. در واقع میتوان گفت که علت اصلی چیزی که پشت سر شکلگیری ناسیونالیسم در ایران هست، همین شیفت دادن به مفهوم دولت - ملت است. در واقع رضاشاه با تاسیس نهادهای متفاوت فرهنگی و سیاسی که وظیفهشان احیای فرهنگ گذشته ایرانی بود از یک طرف و البته از سوی دیگر تاثیر گذاردن بر گروهها، افراد و اندیشههای اسلامگرا، نهادهایی که تحت تسلط اسلام قرار داشتند، مثل نهاد وقف، آموزش و پرورش، نظام حقوقی جامعه ایران و نظایر آن، توانست آنها را از دست روحانیت خارج کند. در واقع رضاشاه قصد داشت رگههای اسلامی را در ایران، همچون پدیده کشف حجاب، تکذیب نماید. از این منظر میتوان گفت که ما ابتدا در ایران ناسیونالیسم ایرانگرا در برابر اسلام داریم. در واقع ناسیونالیسم ما مربوط به مدرنیزاسون یا بحث استعمار نیست. در ابتدا ناسیونالیسم ایران حاصل رویارویی جریانهای ملیگرا و جریانهای اسلامی دوره رضاشاه بود که به شکل جریانهای چپی که در عصر مشروطه رشد کرده بود نمود یافته بودند. میدانید که مطابق آمار گمرک ایران در عصر مشروطه، حداقل 300 هزار ایرانی در کشورهای شمالی ایران از جمله گرجستان که تحت تاثیر فرهنگ کمونیستی قرار داشتند زندگی و کار میکردند. آنها با ورود خود به ایران، اندیشههای کمونیسم را وارد ایران کرده بودند، به همین خاطر است که رضا شاه در این مقطع با دو جریان مواجه است، کمونیسم و جریانهای اسلامگرا، لذا سعی کرد در مقابل این دو جریان، ایران را حفظ و زنده نگاه دارد. اما روند ناسیونالیسم در ایران، روندی در مقابل استعمار غیر مستقیم، که همان مسئله نفت و مصدق است میباشد.
جایگاه امروز ملیگرایی در ایران کجاست؟
ما امروز شاهد بازگشت دوبارهای به مفهوم ناسیونالیسم به مثابه اصلاح هستیم. با شکلگیری انقلاب اسلامی ایران و پا گرفتن نظام جمهوری اسلامی که قائل به اساس قرار گرفتن دین اسلام است و به همین دلیل بسیاری از انگارههایش، انگارههای فرهنگ عربی و اسلامی است، از زبان دین گرفته تا مناسک و تاکید بر وفات و تولد ائمه شیعه، نمادهای اسلامی، حج و نفس ولایت فقیه که به عنوان یک نظام سیاسی درون گفتمانی اسلامی قرار گرفتهاند. به همین خاطر است که فرآیند ناسیونالیسم متاخر در وهله اول در مقابل اسلام قرار میگیرد. نکته دیگر، جریانهای فکری است که ناسیونالیسم را از منظر دیگری تعریف میکنند. منظورم به طور خاص سید جواد طباطبایی است. ناسیونالیسم سید جواد طباطبایی، ناسیونالیسمی است که بیشتر به دیالکتیک درونی فرهنگ ایرانی معتقد است، به عبارت دیگر بر این باور است که دیالکتیک درونی فرهنگ ایرانی تا عصر قاجار به خوبی پیش رفت اما در ایدئولوژیهای سیاسی اجتماعی که در جامعه ما به وجود آمد، چون ایشان معتقد است جریان نوگرای دینی یا احیای دینی که علی شریعتی یا جلال آل احمد مطرح کردند، این دیالکتیک درونی را با همسطح پنداشتن مفاهیم غربی با مفاهیم اسلامی منتفی کردند، مثل مفهوم دموکراسی در مقابل مفهوم شورای اسلامی. به همین خاطر است که در مقابل جریان ناسیونالیستی که ضدیتش به طور خاص با اسلام است، گونهای فرآیند یا روند ناسیونالیسم در فضای نخبگی یا روشنفکری پدید آمده داریم که اساسا به این اصل بر میگردد که این نوع فهم روشنفکری از وضعیت جامعه ایران و نسبت آن با دنیای غرب، از آن منشا ریشه گرفته که تفکر امروز دارد ایده ایران را منتفی میسازد.
به باور شما، ملیگرایی گونهای اندیشه سیاسی است یا اندیشهای فرهنگی؟
گروهی از متفکران معتقدند که ناسیونالیسم اندیشهای سیاسی و پاسخی است به استعمار، چه استعمار مستقیم، چه استعمار غیر مستقیم. این گروه در جریانهای فکری امروز هم که تحلیلهای خود را از منظر جهانیشدن کل جهان ارائه میکنند باز معتقدند که ناسیونالیسم پدیدهای کاملا سیاسی و اجتماعی است. اما گروه دیگری از اندیشمندان، بزرگانی چون آنتونی اسمیت هستند که معتقدند ناسیونالیسم یک مسئله کاملا فرهنگی است. آنچه که از دید آنتونی اسمیت مهم است، اسطورهها و خاطرات ملتهاست. اسمیت در این اثر به خوبی در این باب بحث میکند که چگونه میشود برخی از کشورها خود را مردمان برگزیده میپندارند، اصطلاحی که بیشتر در مورد قوم یهود به کار برده میشد. اسمیت معتقد است فقط یهودیان نیستند که اینطور فکر میکنند. ما در جهان اسلام هم مردمان و کشورهایی را داریم که فکر میکنند برگزیدهاند و رسالت تاریخی در خصوص سرنوشت جهان دارند. به همین خاطر است که از نگاه اسمیت، آن چیزی که به این گروه از مردمان و کشورها، احساس برگزیدگی و رسالت میدهد، خاطرات، اسطورهها و دنیاهای نمادین، یا به عبارت دیگر، کلیشههای فرهنگی است که نسل به نسل و قرن به قرن منتقل شده و به این جوامع رسیده و عملا ناخودآگاه جمعی آنها را شکل میدهد. به همین خاطر این کشورها تحت تاثیر این فضا قرار گرفتهاند. اتفاقا اسمیت به طور خاص و مشخص در مورد زبان هم بحث میکند و اینکه زبانها چه نقشی در احیای فرآیندهای ناسیونالیستی ایفا کرده اند. سیاسی یا فرهنگی دیدن ملیگرایی بستگی به این دارد که شما از چه زاویه دیدی به موضوع نگاه کنید. ولی چون اندیشه اسمیت قویتر است و پیشبینیهایی که میکرد عملا دارد اتفاق میافتد صحیحتر به نظر میرسد. اندیشه وی به طور خاص در مورد اتحادیه اروپا و اینکه این اتحادیه دچار مشکل خواهد شد قابل توجه است، چون کشورهایی که به لحاظ سیاسی به هم نزدیک هستند، اصولا به لحاظ فرهنگی ممکن است قرابتی با یکدیگر نداشته باشند. همین اختلافی که امروزه بر سر برگزیت وجود دارد کاملا نشان از این حقیقت دارد که چه میزان از معضلات موجود در این حوزه، فرهنگی و چه میزان از آن سیاسی است.
ملیگرایی مثبت یا منفی چگونه مفاهیمیاند؟
به باور فوکو، تا نیمه قرن 16 و اوایل قرن 17، بسته به الگوی حکومتی موجود، عملا این حاکمان بودند که تعیین میکردند حد و مرز سرزمینشان کجاست. این یعنی خیلی چیزی عادی بود که شما بحرین یا هرات را ببخشید. ممکن است حاکمی وجود داشته باشد که منطبق بر همان الگوی سنتی بگوید من اینجا را محدوده مردم خود میدانم، اینجا سرزمین من است، ولی از این به بعدش میتوانم به خاطر مسائل سیاسی که حادث میشود آن را واگذار کنم. اما بعد از شکل گرفتن دولتهای مدرن، به طور خاص ایده لیبرالیزم در دنیا، فوکو معتقد است دیگر اینگونه نیست که حاکمی وجود داشته باشد که بتواند به راحتی قلمرو مرزها را مشخص کند و از منظر خود حدود سرزمین یا کشورش را تعیین نماید. اصولا اینجا دیگر این سرزمین است که حدود اختیارات حاکم را تعیین میکند. ما جامعهای هستیم که به دلیل وجود روایتها، قصهها، آرمانها، ارزشها و اسطورههای مشترک، از پایین کشور خودمان را تعریف میکنیم. از این منظر میتوان گفت که حاکمیت سیاسی حاکمیتی است که میتواند مدافع آن چیزی باشد که از پایین شکل گرفته و ریشههای تاریخی و فرهنگی عمیق دارد. اگر این طور نگاه کنیم، ناسیونالیسم به یک معنا در مقابل نظامهای سیاسی که به راحتی نسبت به منافع ملی کشورهایشان بیاعتنا میشوند گونه مثبتی است، اما اگر ناسیونالیسم به گونهای تعریف شود که به معنای نفی دیگران باشد منفی است. یکی از مهمترین کسانی که در این حوزه به پژوهش پرداخته است ژولیتا کریستوا است که کتابی با عنوان ناسیونالیسم بدون ملت منتشر کرده است. کریستوا در این کتاب از این حقیقت بحث میکند که شما مهمتر از اینکه شهروند باشید، انسان هستید و به همین دلیل به جای اینکه بر قلمروهای سرزمینی و اسطورههای فرهنگی خاص خودتان تاکید کنید، باید به این نتیجه برسید که شما قبل از همه اینها انسان هستید. اگر انسان بودن شما تحت تاثیر گرایشتان به قوم، قبیله، فرهنگ و زبان خاصی باشد، انسان گونگیتان مورد تهدید قرار گیرد و این ناسیونالیسم منفی است و به همین خاطر است که وی بحث «ناسیونالیسم بدون ملت» را مطرح کرده است. به باور وی، ما با جهانی روبهرو هستیم که خصوصا با پدیده مهاجرت، عملا در یکدیگر فرو رفته، یعنی قصهها و روایتهای ما دیگر مرتبط با گذشته نیست، ما تازه داریم قصهها و روایتهای خود را میسازیم. اما این روایات تازه را که میسازد؟ این روایات را ملتهایی که با یکدیگر ترکیب شدهاند میسازند و ما داریم با این ملتهای ترکیب شده به سمت و سویی حرکت میکنیم که در آن، اندیشه انسانگرا غالب است که برایش شهروند مهم نیست، انسان مهم است. اگر از این منظر به موضوع نگاه کنیم متوجه میشویم که قطعا کریستوا ناسیونالیسم را امری منفی میدید و رفتن به سمت انسانگرایی و نه ملتگرایی را در جهان آینده پیشبینی میکرد.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
پس از انتشار تصاویر ماهواره ای از میزان خسارت ها به پایگاه نواتیم، دیروز نیز تصاویر ماهوارهای پایگاه رامون ارتش صهیونیستی منتشر شد که نشان می دهد علاوه بر آشیانه ها، مراکز تجهیزات نظامی نیز توسط موشک های بالستیک ایران هدف قرار گرفته است (خراسان) امیر واحدی: اینبار با بمبافکن su ۲۴ پاسخ ویرانگر میدهیم / سردار حاجیزاده: صد در صد میزنیم (جوان) جنگ رسانهای در فضای موشکی (کيهان) پیام صریح ایران به جنگطلبان صهیونیست (تجارت)
سایر اخبار این روزنامه
مقام معظم رهبری در پیام به حجاج بیتالله الحرام برائت از مستکبران، برائت از جنگافروزیهای آمریکاست
مصطفی مهرآیین در تبیین ملیگرایی امروز: اعراب به سمت ناسیونالیسم میروند، ایران به سمت نوگرایی دینی
همدلی از موج مهاجرت ایرانیان به خارج کشور گزارش میدهد شوق رفتن یا پای ماندن ؟
محمد قلییوسفی در گفتوگو با همدلی: شایستهسالاری را کنار گذاشتهایم
به جرم مسلمانی و به بهانه ممانعت از رشد افراطگری سرکوب مسلمانان سینکیانگ چین هر روز بیشتر میشود
«همدلی» از رکورد تورم مواد غذایی در تابستان سال جاری گزارش میدهد زیر خط بقا
نجفقلی حبیبی ضرورت انتخابات پر رای
نجفقلی حبیبی ضرورت انتخابات پر رای
در مسلمانی هم غربزدهایم
آیا ویتنام دیگری در راه است؟