تمامیت ارضی یک کشور، تمامیت ذهنی یک ملت

علی ربیعی
سخنگوی دولت
از دهه هفتاد نسبت من و مطبوعات قدری بامعناتر شد. از قالب یک مخاطب و خواننده، به‌عنوان یک کنشگر مطبوعاتی وارد این عرصه شدم. به یاد دارم از سال های اول دبیرستان به هر ضرب و زوری بود پولی جور می‌کردم برای خرید کتاب و مجله. با گروهی از بچه‌ها شریکی مجله می‌خریدیم. مجله‌خوانی را با «دختران، پسران» شروع کردم و در نوجوانی «فردوسی»‌خوان شدم و گاهی هم «نگین» می‌خواندم. در مرور خاطراتم، یاد روزنامه‌های دیواری می‌افتم که در دبیرستان تولید و به دیوار می‌چسباندیم. اولین تجربه روزنامه‌نگاری من با تولید روزنامه دیواری با همکاری آقای عبادتی که در حال حاضر مدیر مسئول روزنامه کار و کارگر هستند رقم خورد. زمانی که پول برای کاغذ گلاسه نداشتیم سه چهار کاغذ A4 را به هم می‌چسباندیم و برای تهیه روزنامه دیواری استفاده می‌کردیم. به یاد دارم روزی که آقای «جعفر بیگلو» مدیر دبیرستان رستاخیز در میدان کشتارگاه با عصبانیت از من خواست به‌دلیل انتشار یک مطلب انتقادی که آغازگر آن شعری از عمران صلاحی-‌بچه محل من‌- بود روزنامه را عوض کنم، من هم آن مطلب را با تیغ از کاغذ گلاسه جدا کردم. جای خالی مطلب عاملی شد که -به گمان من- نیمی از دبیرستان مطلب را خواندند. فکر می‌کنم من با همکاری «علیرضا محجوب» جزو اولین منتشرکنندگان نشریه کارگری -از درون کارخانه‌ها و نه از احزاب - باشیم. خصوصاً دراواخر دهه شصت که تعداد روزنامه‌ها اندک بود. خوشحالم که سابقه مدیر مسئولی، نویسندگی و یک سال هم بهترین سرمقاله در جشنواره مطبوعات و همچنین تلاش برای ایجاد اولین انجمن صنفی روزنامه نگاران و ریاست اولین مجمع این انجمن را در کارنامه خود دارم. به هرحال، امسال بزرگداشت روز خبرنگار را با توجه به مسئولیت سخنگویی دولت و نسبت دیگری که با مطبوعات یافته‌ام در حال و هوایی دیگر برگزار کردیم. در شرایطی مسئولیت سخنگویی دولت را پذیرفتم که در پیچیده‌ترین دوران تاریخ معاصر قرار داریم. در دوره شدت تغییرات در حوزه تکنولوژی که منجر به تغییر دائمی ماهیت و کارکرد رسانه‌ها شده، تغییر مخاطب، سیاست خارجی و داخلی، تحولات اجتماعی، تحریم، تلاش خارجی‌ها برای تسلط و تأثیرگذاری بر افکار مردم در داخل کشور، زندگی و معیشت سخت مردم همراه با تغییرات ارزشی گسترده، مخالفان پرقدرت دولت و جریان هایی که برای منافع کوتاه مدت سیاسی قیصریه را به آتش می‌کشند، انتقال سخن دولت به مردم و سخن جمهور به دولت و... من فکر می‌کنم در دوره اخیر نسبت رسانه با کلیت ایران بیش از هر دوره دیگر تاریخی، موضوعیت دارد. در هیچ زمانی نسبت رسانه و تمامیت ارضی مثل این دوره چشمگیر نبوده است. امروز خرمشهر و آبادانی، محاصره نشده است که بخواهیم لباس رزم بپوشیم و حصر را بشکنیم؛ امروز دشمن در بیمارستان‌ها و کمبود دارو است. در گذشته با دشمنی مواجه می‌شدیم که فیزیک داشت و با چشم دیده می‌شد؛ اما امروز ذهن‌های جامعه ما هدف قرار گرفته است. من امروز در مقابل «تمامیت ارضی» تعبیر «تمامیت ذهنی» ایران را به‌کار می‌برم. به‌خاطر داشته باشیم هیچ جامعه‌ای فرو نمی‌پاشد مگر اینکه از نظر ذهنی آن جامعه دچار فروپاشی شود.
چند علت ذهنیت و روان مردم را آسیب پذیر کرده است. در وهله اول فشارها و مشکلات اقتصادی و همچنین تغییر ذائقه‌های نسلی، زمینه ساز باورپذیری شایعات و پایین آمدن اعتماد اجتماعی شده و جامعه به نوعی به سندروم منفی خوانی دچار شده است. امریکا برای از پای در آوردن دولت ایران و تسلط قدرت خود با تاکتیک فشار اقتصادی و بازی با افکار عمومی بازیگری می‌کند.  ما بیش از هر دوره‌ای به تاب‌آوری روانی و انسجام درونی نیاز داریم. امروز همه موجودیت ایران به تلاش‌های رسانه‌ای نیاز دارد و رسانه‌ها در خط اول این نبرد هستند. سلاح‌ ما قلم‌های ماست چون آنچه مورد هجوم قرار گرفته خاک نیست بلکه روان جامعه است.  لذا اجتماعات امروز بخصوص آنها که در رسانه‌ها فعالیت می‌کنند، باید احساس مسئولیت بیشتری کرده و مانند یک سرباز اسلحه به دست باید بایستند. اگر دیروز حمله می‌شد، امروز با یک برنامه عملیات روانی متلاشی‌کننده روبه‌رو هستیم و باید از یک سو بر این موضوع متمرکز شویم و از طرفی باید به جامعه آرامش دهیم و این دو کنار هم متناقض نما هستند. لذا ما امروز دو وظیفه داریم هم باید داخل را تاب آورتر کنیم و هم تهاجم کنیم؛ امروز رسانه باید یک کار دوسویه را سامان دهد. شرایط خاص این دوره، این ویژگی را ایجاد کرده که بتوانیم از نقش رسانه در تمامیت ارضی ایران بیشتر سخن بگوییم و اهمیت آن را نشان دهیم، هر چند که ما می‌دانیم بیش از این باید به خانواده و جامعه رسانه مانند سربازان این نبرد اهمیت دهیم، ما به اندازه کافی از آنها حمایت نکردیم و باید از آنها پشتیبانی کنیم. خبرنگاران به‌عنوان پیشتازان عرصه آگاهی بخشی، با‌وجود مواجهه با تنگناهای متعدد و محدودیت‌های بسیار _و در مواردی حتی تنگ نظری‌ها_ همچنان به ایفای رسالت سنگین خویش مشغولند. روز خبرنگار را به تمامی خبرنگاران شریف ایرانی تبریک می‌گویم. شما مستظهر به کسانی هستید که دوستتان دارند، شما در دل و روح جامعه ایران جای دارید.‌