سیره اخلاقی پیشوای پنجم در کلام حجت ششم

جواد نوائیان رودسری- امام باقر(ع) در دورانی به امامت رسید که شرایط برای عرضه آموزه‌های اهل‌بیت(ع) به جامعه اسلامی، به تدریج فراهم می‌شد. آن امام همام که یکی از شاهدان واقعه جانسوز عاشورا بود و در دوران طفولیت رنج اسارت و سفر کاروان سربلندی را به شام، تجربه کرد، پس از شهادت پدر بزرگوارش امام سجاد(ع) با بهره‌مندی از ثمرات تلاش و کوشش آن‌حضرت، نهضت علمی عظیمی را آغاز کرد و دانشگاه بزرگ امام باقر(ع) در مدینه منوره، میزبان هزاران طالب علمی بود که از اقصی نقاط جهان اسلام، برای فراگرفتن دانش، به جلسات درس باقرالعلوم(ع) می‌شتافتند. با این حال، شرح مجاهدت‌های آن حضرت برای گسترش آموزه‌های اهل‌بیت(ع) و شاخه‌های مختلف علوم در جهان اسلام، تنها بخش کوچکی از سیره الهی آن حضرت را در بر می‌گیرد؛ امام(ع)، به عنوان انسان کامل، واجد تمام ویژگی‌های متعالی انسانی است که الگو قرار دادن آن، می‌تواند برای هر طالب فیضی، راهگشا باشد. برای روایت سیره اخلاقی و اجتماعی یک امام معصوم، چه کسی بیشتر از فرزند صاحب عصمت و مقام امامت او، شایستگی دارد؟ آن‌چه در پی می‌آید، گزیده‌ای از سخنان حضرت امام جعفر صادق(ع) درباره سیره اخلاقی و اجتماعی پدر بزرگوارشان است که در منابع روایی شیعه و به طور ویژه، اصول کافی، ثبت و ضبط شده است.
رابطه ایمان و بیم و امید
پیشوای پنجم(ع) همواره پیروان خود را به ترس از پروردگار و امید به رحمت و مغفرت او، سفارش می‌فرمود و آن را لازمه ایمان می‌شمرد. امام صادق(ع) از پدر بزرگوارشان روایت کرده و فرموده‌اند:«کَانَ أَبی (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) یَقُولُ: إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلاَّ وَ فِی قَلْبهِ نُورَانِ: نُورُ خِیفَةٍ، وَ نُورُ رَجَاءٍ، لَوْ وُزنَ هَذَا لَمْ یَزدْ عَلَی هَذَا؛ پدرم که سلام بر او باد، بارها می‌فرمود: بنده مؤمن و خداشناس نیست، مگر کسی که در جان او دو نور بدرخشد، نور بیم از [خشم و عقاب] خدا و امید به لطف حضرت پروردگار و باید که این دو همسان باشد، به گونه‌ای که اگر سنجیده شود، یکی بر دیگری برتری نیابد.»(البرهان فی تفسیر القرآن، ج4، ص 366)
در کار نیک شتاب کن


یکی از سفارش‌های همیشگی معصومین(ع)، شتاب کردن در کار خیر است؛ این‌که فرصت را برای یاری رساندن به بنده‌ای از بندگان پروردگار و نیز، به دست آوردن رضایت خداوند، مغتنم بشماریم و از دست ندهیم. امام صادق(ع) نقل کرده‌اند که پدر بزرگوارشان در این باره، به ایشان فرموده‌است: «إذا هَمَمْتَ بخَیرٍ فَبادر فَإنَّکَ لاتَدرِی ما یَحدُثَ؛ هنگامی که قصد کار خیر داری، شتاب کن، زیرا نمی‌دانی در آینده چه پیش خواهد آمد.»(کافی، ج2، باب تعجیل فعل الخیر، حدیث 3)
آن‌چه جان را فاسد می‌کند
بی‌تردید، یکی از عوامل انحطاط اندیشه و روح انسان، گناه کردن و شکستن حرمت‌ها و پشت کردن به واجبات الهی است. گناه، روح انسان را آلوده می‌کند و او را از پیمودن مسیر سعادت، باز می‌دارد. امام باقر(ع) نیز، حذر کردن از گناه را به عنوان یکی از مهم ترین ضرورت‌ها برای نیل به سعادت، مطرح می‌کرد و همگان را به اهتمام داشتن نسبت به آن، سفارش می‌فرمود. امام صادق(ع) نقل می‌کند: «کَانَ أَبی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: مَا مِنْ شَیْءٍ أَفْسَدَ لِلْقَلْب مِنْ خَطِیئَةٍ؛ هیچ چیز مانند گناهان، قلب و جان را فاسد و تاریک نمی‌کند.»(کافی، ج2، ص 268)
این‌گونه صدقه بدهید
امام صادق(ع) درباره صدقه دادن پدر بزرگوارشان به افراد نیازمند، روایتی در خور توجه و جالب را نقل فرموده است: «کَانَ أَبی إِذَا تَصَدَّقَ بشَیْ ءٍ وَضَعَهُ فِی یَد اَلسَّائِلِ ثُمَّ اِرْتَدَّهُ مِنْهُ وَ قَبَّلَهُ وَ شَمَّهُ ثُمَّ رَدَّهُ فِی یَد اَلسَّائِلِ وَ ذَلِکَ أَنَّهَا تَقَعُ فِی یَد ا...ِ قَبْلَ أَنْ تَقَعَ فِی یَد اَلسَّائِلِ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُنَاوِلَ مَا وَلاَهَا اَ...ُ تَعَالَی؛ هنگامی که پدرم، چیزی را به سائلی صدقه می‌داد، آن را نخست در دست وی می گذاشت، سپس باز پس می‌گرفت، آن چیز را می‌بوسید و می‌بویید و دوباره در دستان سائل قرار می‌داد، زیرا صدقه، پیش از آن‌که به دست سائل برسد، نزد پروردگار مقام می‌یابد، پس دوست دارم آن‌چه را نزد پروردگار رسیده است، در دست گیرم.» (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ج 2، ص 144)
در همه حال به یاد خدا باش
امام باقر(ع)، همواره به یاد خدا بود و همه را به این امر مهم، سفارش می‌کرد. امام صادق(ع) می‌فرماید:«کَانَ أَبی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ کَثِیرَ اَلذِّکْرِ لَقَدْ کُنْتُ أَمْشِی مَعَهُ وَ إِنَّهُ لَیَذْکُرُ اَ...َ وَ آکُلُ مَعَهُ اَلطَّعَامَ وَ إِنَّهُ لَیَذْکُرُ اَ...َ وَ لَقَدْ کَانَ یُحَدِّثُ اَلْقَوْمَ وَ مَا یَشْغَلُهُ ذَلِکَ عَنْ ذکْرِ اَ...ِ وَ کُنْتُ أَرَی لِسَانَهُ لاَزقاً بحَنَکِهِ یَقُولُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَ...ُ وَ کَانَ یَجْمَعُنَا فَیَأْمُرُنَا بالذِّکْرِ؛ پدرم که سلام بر او باد، خدا را بسیار یاد می‌کرد. گاهی با او همقدم می‌شدم و او مشغول ذکر بود؛ غذا می‌خورد و در آن حال، خدا را یاد می‌کرد؛ هنگامی که با مردم سخن می‌گفت، از یاد خدا غافل نبود، دائماً ذکر لااله‌الاا... بر زبان داشت و گاه ما را جمع می‌کرد و امر به ذکر خداوند می‌فرمود.»(کافی، ج2، ص 498)