فرض کنیم خبری از تحریم نیست!

ذخایر غنی نفت و گاز ایران به حدی است که می‌توان تولید و صادراتی به مراتب بیش از میزان فعلی داشت؛ آن هم در شرایط عادی و نه در تحریم. ایران دومین ذخایر نفت و دومین - و بنا به برخی برآوردها اولین - ذخایر گاز جهان را در اختیار دارد. در حوزه نفت در بهترین حالت طی سه دهه اخیر هیچگاه بیش‌از چهار میلیون و دویست هزار بشکه نفت تولید نکرده‌ایم و در حوزه گاز هم مصرف داخلی، همواره به حدی بوده که اجازه عرض اندام در صادرات گاز را به کشور نداده است. هرچند سیاستگذاریهای غلط در گازرسانی به مناطق مختلف کشور و مشکلاتی در حوزه دیپلماسی گاز هم در این موضوع تاثیرگذار بوده که البته موضوع این نوشتار نیست و بعدا به آن می‌پردازم.
اینکه چرا با وجود این ذخایر غنی نفت و گاز، حضوری موثر دربازارهای جهانی نداشته‌ایم یا اگر داشته‌ایم به راحتی حذف شده ایم، دلایل متعددی دارد اما در شرایط فعلی، "تحریم" بزرگترین مقصر این شرایط توصیف می‌شود. واقعیت هم این است که تحریم، نه فقط در افزایش تولید از طریق جذب سرمایه و فناوری، موانعی ایجاد می‌کند بلکه در حوزه بازاریابی و صادرات هم مانع تراشی می‌کند و نمی‌توان از کنار این موضوع به راحتی گذر کرد. در واقع تحریم، نقش مهمی‌در کاهش توان تولید و صادرات نفت و گاز ایران و به تبع آن حضور جدی تر
در بازارهای جهانی ایفا می‌کند. اما فرض کنیم دیگر خبری از تحریم نیست. آیا همه شرایط مهیا می‌شود؟
به نظرم حتی اگر تحریم هم نباشیم باز هم دو مانع عمده پیش روی توسعه صادرات نفت و گاز ماست:


مانع اول این است که تکلیفمان با نفت و گاز روشن نیست. این را قبلا هم در یادداشتی جداگانه نوشته ام. یک بار می‌گوییم باید نفت را حفظ کنیم، بار دیگر می‌گوییم
به جای خام فروشی باید فرآورده تولید کنیم و زمانی دیگر که قیمت نفت بالا می‌رود، تمایل به خام فروشی پیدا می‌کنیم. در مورد گاز هم همین است. هم می‌خواهیم به کل کشور گازرسانی کنیم و هم می‌خواهیم در بازارهای جهانی حضور پیدا کنیم. اما شکل این حضور و مقصد آن هم مشخص نیست. گاهی حرف از ال ان جی به میان می‌آید و گاهی هم به سراغ خط لوله می‌رویم.
یک بار بازارهای اروپا را هدف قرار می‌دهیم و بار دیگر به سراغ همسایگان می‌رویم. این داستان، همواره در حال تغییر و تحول است چون سیاستگذاری مشخص و واحدی برای تولید و صادرات نفت و گاز نداریم. کشوری مثل استرالیا تکلیف خود را روشن کرد و شد قدرت اول ال ان جی دنیا. از این نمونه‌ها، هم در گاز و هم در نفت باز هم داریم. اما ما هنوز نمی‌دانیم باید با نفت و گاز خود چه کنیم. این موضوع ربطی هم به این وزیر و آن وزیر ندارد. دولتها و مجلس‌ها و سیاستگذارانی که برنامه‌ها و سندهای بالادستی را تدوین می‌کنند هر بار ساز تازه‌ای کوک می‌کنند.
مانع دوم، ناتوانی ما در جذب سرمایه گذاران خارجی است. فرض کنیم تحریم نباشیم. آیا شیوه‌های قراردادی ما می‌تواند برای شرکتهای بزرگ دنیا جذاب باشد؟‌ای پی سی مدلی برای جذابتر کردن این قراردادها بود اما حتی اگر قراردادهای بیشتری در لوای
‌ای پی سی – که اسمش کم کم به بیع متقابلِ تکامل یافته تغییر یافت – بسته می‌شد
باز هم نمی‌توانست در میان مدت و درازمدت به سود ما باشد. به جز میادین کم ریسک جنوب ایران، سرمایه گذاران خارجی حاضر نمی‌شوند با این مدلهای قراردادی نه چندان جذاب، در سایر میادین ما فعال شوند. مصداق روشن آن میادین غرب کارون و مصداق بارزتر آن، میادین دریای خزر.
واقعیت آن است که تحریم، برخی فرصتها را از ما می‌گیرد اما حتی اگر تحریم هم نباشیم، تا وقتی که نگاه کلان مشخصی به ذخایر غنی نفت و گاز خود نداشته باشیم و مدلهای قراردادی جذابتری را فراتر از محدودیتهای
سنتی تعریف نکنیم، باز هم چالش خواهیم داشت.
نهایتا کمی‌صادرات گاز خود را بیشتر می‌کنیم و در تولید نفت هم کمی‌از مرز چهار میلیون بشکه گذر خواهیم کرد.
نگران کننده تر می‌دانید چیست؟ این که مشخص نیست نفت و گاز، تا چه زمانی ارزش استراتژیک فعلی را خواهد داشت و ما هنوز ذخایر فراوانی داریم که با توجه به گسترده شدن منابع انرژی‌های تجدیدپذیر در دنیا، معلوم نیست اگر در زیرِ زمین بماند،
باز هم در آینده به کار ما و آیندگان ما بیاید...