درشکه سواری گردشگری نیست!

خبر از حال رفتن اسب بینوای درشکه در میدان نقش جهان اصفهان در هفته گذشته به قدری قلب دوستداران حیوانات را جریحه دار کرده که باردیگر اقدام و تلاش‌ها در جهت حذف درشکه‌های اسب کِش در اماکن مهم تاریخی کشور با جدیت بیشتری آغاز و پیگیری شده است.عجیب آن است که برخی از کارشناسان گردشگری بدون در نظر گرفتن رنجی که بر حیوانات در سرما و گرمای شدید وارد می‌شود، این موضوع را بخشی از جاذبه‌های گردشگری می‌دانند و با حذف آن و جایگزینی انواع دیگر مخالفت می‌کنند. به عنوان مثال، یک توریست خارجی کیلومتر‌ها راه را طی می‌کند، رنج سفر را به تن می‌خرد، تا خود را به اصفهان برساند و تمامی جذابیت‌های شگفت‌انگیز و زیبایی‌های بی‌نظیر این شهر ثبت شده جهانی را رها می‌کند و ترجیح می‌دهد در گرمای 42 درجه تابستان سوار درشکه بشود. این رفتار یا این ترجیح، به هر دلیلی باشد، قصور از طرف توریست نیست، بلکه قصور از دستگاه متولی گردشگری در اصفهان است که چنین برنامه‌ای را مجاز می‌داند و در اختیار گردشگران داخلی و خارجی قرار می‌دهد. ناگفته می‌توانیم حدس بزنیم که این اسب‌ها در چه شرایط جسمی قرار دارند و با چه کیفیتی تغذیه و تیمار می‌شوند ( وبلکه نمی‌شوند! ) قصه پر غصه حیوانات تحت استثمار انسانها به اینجا ختم نمی‌شود. این روزها شرایط برای کوهنوردی و فتح قله‌های مرتفع ایران بیشتر از گذشته مهیاست و متاسفانه در بسیاری از این مناطق همچون دماوند،علم کوه، اشترانکوه و... شاهد هستیم حمل بار و کوله پشتی کوهنوردان توسط قاطر یا الاغ تقریبا فراگیر شده است.خوشبختانه هنوز معدود کوهنوردانی پیدا می‌شوند که دوستدار واقعی طبیعت هستند، بارشان را خودشان حمل می‌کنند، در طبیعت ردپایی از خود به جا نمی‌گذارند، حتی المقدور در طبیعت آتش روشن نمی‌کنند و در نهایت زباله‌های خود را به نزدیکترین "شهر بزرگ" سر راهشان باز می‌گردانند.
کشته شدن اسب‌های بارکش کولبران در منطقه‌ی کردستان هم قصه ی پر رنج و درد دیگری است که آشکارا در تناقض با حقوق حیوانات قرار دارد.متاسفانه در ایران هنوز قانونی برای حمایت از حیوانات وجود ندارد. فعالان این عرصه سالهاست تلاش می‌کنند تا حقوق از دست رفته ی حیوانات را به آنها بازگردانند. آنها در این راه با انواع و اقسام مخالفت‌ها و کارشکنی‌ها مواجهند. بسیار مایه تاسف است که توجیهات، دلیل تراشی‌ها، استنادها و بهانه‌های مخالفان حقوق حیوانات، که در رد و نفی قائل شدن به چنین حقوقی ارائه می‌دهند، تا حدی از سر فقر اطلاعات علمی و یا آموزه‌های غلط است و تا حدی نیز بوی اغراض و منافع خاص از آن به مشام می‌رسد (مانند صدور انواع مجوز شکار!)
بر این اساس، بنظر می‌رسد احقاق حقوق حیوانات بیش و پیش از آنکه به قوانین مدون و اجرایی نیاز داشته باشد، مستلزم کارآموزشی و فرهنگ سازی در بطن اجتماع است. اگر ما از کودکی فرزندانمان را طوری تربیت کنیم که شناخت و فهم درستی از موجودیت و حق حیات حیوانات و زندگی مسالمت آمیز با حیوانات را یادبگیرند و آنها را به چشم موجوداتی فاقد درک و شعور و احساس که فقط و فقط برای بهره کشی توسط انسانها آفریده شده‌اند نبینند، مطمئن باشید هیچوقت به خود اجازه نمی‌دهند درشکه سواری کنند یا بارشان را بر گرده‌های یک حیوان بینوا تلنبار کنند.