«مقاومت» هزینه هم دارد

ابراهیم بهشتی
دبیر سرویس سیاسی
 چند ماهی می‌شود که دولت همزمان با هماوردی در عرصه خارجی، در حوزه داخلی نیز همچنان با هجمه‌های رقبا روبه‌رو است. محور اصلی انتقادها و البته مخالفت‌های داخلی به مجموعه دولت هم مشکلات اقتصادی کشور و ادعای غمخواری برای معیشت مردم است. کمتر روزی است که با همین مضمون در برخی رسانه‌ها یا از تریبون‌های مجلس و نماز جمعه، صدا و سیما  و همایش‌ها و برنامه‌های مختلف، حمله‌ای به اعضای کابینه و شخص رئیس جمهوری انجام نشود. با این حال در بسیاری از این مواضع انتقادی که گاه با نسبت دادن اتهامات و تهمت‌هایی هم همراه است، هیچ اشاره‌ای به بیان راهکارها یا پیشنهادهایی برای برون رفت از وضعیت موجود دیده نمی‌شود. گذشته از اینکه بسیاری از این هجمه‌ها رنگ و بوی سیاسی- انتخاباتی با هدف القای ناکارآمدی دولت و طرفداران آن دارد، به گونه‌ای برجسته و مشهود یک واقعیت عینی در این زمینه نادیده گرفته می‌شود. واقعیتی که اگرچه با هم‌افزایی ملی و پرهیز از دعواهای جناحی می‌توان چاره‌جویی‌هایی برای مهار آن داشت اما  به هر روی گریزی از آن نیست. جمهوری اسلامی ایران در برابر خروج امریکا از برجام و همزمان بازگرداندن تحریم‌های این کشور علیه ایران، استراتژی مقاومت را انتخاب کرده است. استراتژی که دولت هم مجری آن است و دیگر نهادها و جریان‌های سیاسی بخصوص جناح رقیب هم در مقام بیان، مدافع و حامی آن هستند اما وقتی به عمل و تن دادن به اقتضائات آن می‌رسیم، پای همراهی آنها می‌لنگد. به هر حال آنچه به نظر باید در تریبون‌ها و بخصوص رسانه‌ها و از سوی هر نهاد و دستگاه معتقد به استراتژی مقاومت مورد تأکید قرار گیرد و تبیین شود، اینکه اتخاذ هر راهبردی هزینه – فایده‌های خاص خود را دارد. نمی‌شود مدام از فواید راهبردی سخن راند و همزمان به تبعات و هزینه‌های مترتب بر آن اشاره‌ای نکرد.
این رویکرد خود زمینه‌ساز دامن زدن به توقعات و انتظارات عمومی از بخش‌های مختلف حاکمیتی خواهد بود بدون آنکه مقدورات و امکانات موجود کفاف تأمین و برآورده شدن آنها را بدهد. به هر روی واقعیت آن است که قوه مجریه با وجود اعمال فشارهای سهمگین خارجی - که با هدف ایجاد نارضایتی‌های عمومی و به خیابان کشاندن مردم و در نهایت تن دادن تهران به شروط زیاده خواهانه امریکا یا تغییر نظام اجرایی شده- در حد مقدورات و امکانات موجود شرایط را مدیریت کرده و حداقل تا حال حاضر به واسطه همین مدیریت هیچ کدام از اهداف بدخواهان ایران محقق نشده و شرایط بازار هم به ثبات نسبی رسیده است. این البته به معنای نادیده گرفتن مشکلات در حوزه‌های مختلف و بخصوص بار مضاعف معیشتی که بر دوش مردم تحمیل شده، نیست چنان که به معنای مصون بودن مدیریت دولت از هرگونه نقدی هم نیست، اما هر تحلیلگر و فعال سیاسی منصفی اگر کلاه خود را قاضی کرده و تصور نماید هر کدام از کشور‌های همسطح ایران در صورت مواجهه با چنین مصاف سختی به چه سرنوشتی دچار می‌شدند و تا کجا تاب مقاومت داشتند، شاید اقدامات و مدیریت دولت ارزیابی واقعی‌تر پیدا کند. به هر روی خلاصه سخن این است که واقعیت‌ها را از تحلیل‌های خود جدا نکنیم و بپذیریم وقتی راهبرد مقاومت در برابر زیاده خواهی‌های امریکا را انتخاب کرده ایم، تبعات و هزینه‌های آن را هم باید قبول کنیم و مهمتر اینکه مختصات چنین رویارویی را هم برای مردم تبیین کنیم. بسیار ناجوانمردانه است که دولت را در چارچوب استراتژی مقاومت به مصاف خارجی گسیل کنیم و آنگاه در داخل به جای آنکه یار شاطر باشیم بار خاطر شویم. موفقیت‌های آن را نبینیم و همه ضعف‌ها و کاستی‌ها را به نام دولت بزنیم. خود را مدعی حمایت از معیشت مردم جا بزنیم و مصاف کنندگان خط مقدم را به هر بهانه‌ای بنوازیم. مقاومت همانگونه که استراتژی نظام است و حتماً فواید سیاسی، حقوقی، امنیتی و اقتصادی به دنبال داشته و خواهد داشت، اما در کنار اینها تبعاتی هم به همراه دارد. فردا در مقام نتیجه این مصاف هر سرنوشتی رقم بخورد نتیجه راهبردی است که نظام به معنای عام و شامل همه بخش‌های حاکمیتی آن را انتخاب کرده‌اند و می‌طلبد که هزینه- فایده‌های آن را هم ملی و حاکمیتی ببینیم.