روزنامه همدلی
1398/05/09
طالبِ مشروطهِ مشروعه
لطفالله آجودانی - در چالش میان سنت و تجدد در عصر مشروطه ایران و بازتاب آن در تفکر و رفتار سیاسی سنتگرایان و تجددطلبان در موافقت و مخالفت با مشروطیت، غالب مورخان و پژوهشگران تاریخ معاصر ایران به اعتبار مخالفت شیخ فضلالله با مشروطیت، وی را یک سنتگرای افراطی، مرتجع، استبدادطلب و مخالف هرگونه تجدد تلقی و معرفی کردهﺍند.موافقان شیخ فضلالله نیز به اعتبار وجوه غربی اندیشهها و تلاشهای تجددخواهانه و مشروطهطلبانه عصر قاجاریه و دریافت خود از مغایرت آن مفاهیم و تکاپوها با اسلام و دفاع سرسختانه شیخ فضلالله از مبانی شریعت دینی، او را پرچمدار مبارزه با استعمار و غربزدگی تلقی و معرفی کردهﺍﻧد.
بدون هرگونه جانبداری مطلقگرایانه و جزماندیشانه، بهنظر میرسد مدارک و دلایلی وجود دارد که نشان میدهد تلقی متضاد موافقان و مخالفان شیخ فضلاللهنوری، هر چند که هر یک بهرهﺍﻱ از واقعیت دارد، اما همه واقعیت نیست.
مطلقاندیشی و یکسونگری موجود در هر دو دیدگاه موافقان و مخالفان شیخ فضلالله نوری در واقع دو صورت متفاوت از یک خطای مشترک در بدخوانی و بدفهمی از تاریخ را منعکس ﻣﻰکند. سانسور و تحریف بعضی از واقعیتهای تاریخی، ویژگی مشترکی است که با درجات متفاوتی بسیاری از موافقان و مخالفان شیخ فضلالله را در بر گرفته است.
مطالعه دقیق و عمیق در افکار سیاسی شیخ فضلالله و ریشههای اختلاف فکری او با روحانیون مشروطهطلب و روشنفکران عرفی عصر مشروطه درباره مفاهیم و نهادهای جدید سیاسی مانند مشروطیت، پارلمان، شیوه قانونگذاری و اصول آزادی و برابری نشان میدهد که شیخ فضلالله نیز معتقد به محدود کردن سلطنت استبدادی مطلقه، وجود مجلس قانونگذاری و وضع قوانین عرفی با رعایت ملاحظات شرعی و التزام به عدم مداخله در قوانین اسلامی و ضرورت انطباق نظام سیاسی مشروطیت پارلمانی با اسلام بود.
اختلاف اصلی روحانیون مشروطهطلبی چون طباطبایی، بهبهانی، آخوند خراسانی و نائینی با شیخ فضلالله نیز ریشه در تعیین مصادیق انطباق یا عدم انطباق عملکرد نظام سیاسی مشروطیت پارلمانی به وجود آمده در ایران عصر مشروطه با قوانین و احکام اسلامی داشت.
بهرغم وجود برخی کژتابیهای فکری و عملکرد سیاسی شیخ فضلالله در نزدیکی و همسویی با جبهه استبدادگرایان حکومتی و سنتگرایان افراطی ضد مشروطه، نمیتوان کلیت افکار و مواضع سیاسیاش و مبانی فکری مخالفت او با مشروطیت و مشروطهطلبان را به عواملی چون سنتگرایی افراطی، استبداد سیاسی و دینی، ارتجاع فکری، ضدیت با هرگونه اندیشه ترقی و تجدد یا منافعطلبیهای شخصی و رقابتجوییهای صنفی محدود کرد و تقلیل داد.
حداقل بهطور نظری، نه تنها در ساختار فکری شیخ فضلالله کوششی برای حفظ قدرت مطلقه استبداد قاجاریه به کار نرفته است، بلکه قدرت مطلقه شاه و تعدی درباریان به مردم، صریحاً مورد اعتراض و تهاجم قرار گرفته و تصدیق شده است که «خرابی در مملکت ایران از بیقانونی و ناحسابی دولت است و باید از دولت تحصیل مجلس شورای ملی کرد که تکالیف دوایر دولتی را تعیین و تصرفشان را محدود نماید.»(1)
البته همانگونه که کسروی نیز به درستی دریافته است، از آنجایی که «حاجی شیخ فضل-الله رواج شریعت را ﻣﻰطلبید»(2) بدیهی و طبیعی بود که در نظر وی در یک جامعه دینی، قوانین مجلس شورای ملی ضرورتاً میبایست مطابق قوانین شرع اسلام باشد.
برخاسته از همین دیدگاه و شیوه فکری است که شیخ فضلالله بارها و از آن جمله طی صدور بیانیهﺍی از زاویه حضرت عبدالعظیم در پاسخ به مخالفان خود که وی را مخالف با اساس مجلس شورای ملی معرفی ﻣﻰکردند، تاکید کرد: «یا ایهاالناس من به هیچوجه منکر مجلس شورای ملی نیستم. صریحاً میگویم همه بشنوید و به غایبین هم برسانید که من آن مجلس شورای ملی را میخواهم که عموم مسلمانان آن را میخواهند. به این معنی که البته عموم مسلمانان مجلسی میخواهند که اساسﺍش بر اسلامیت باشد و بر خلاف قرآن و بر خلاف شریعت محمدی(ص) و بر خلاف مذهب مقدس جعفری قانونی نگذارند. من هم چنین مجلسی ﻣﻰخواهم.»(3)
بدون تردید نوع مشروطیت و مجلسی که شیخ فضلالله نوری آن را میطلبید – یعنی همان مشروطهﺍی که باید مشروعه باشد – در ماهیت و مبانی خود با مفهوم، ماهیت، مبانی و کارکردهای نظام سیاسی مشروطیت پارلمانی در یک چارچوب دموکراتیک آن به شیوه پذیرفته شده در فلسفه سیاسی جدید غرب و جوامع غربی از تضادهای اساسی برخوردار بود. اما وجود این تضادها و ناهمسانیها و مخالفت شیخ فضلالله با مشروطیت در یک چنان چارچوبی را الزاماً نمیتوان و نباید به سود اثبات مواضع شیخ فضلالله در دفاع از استبداد مطلقه به کار گرفت.
در اندیشه سیاسی شیخ فضلالله با تصریح به نیاز مردم و جامعه ایران به «وضع اصول و قوانین در وظایف درباری و معاملات دیوانی» در جهت مقابله با «بیقانونی دوایر دولت»(4) مخالفت با قدرتِ مطلقهِ شاه و حکومت به رسمیت شناخته شد. شیخ فضلالله در اعتقاد خود به مشروطیت – نه در مفهوم دموکراتیک آن به شیوه غربی- بلکه در یک چارچوب منطبق با مبانی دینی و قوانین شرعی و محدود و معطوف به مفهوم عام از عدالتخواهی با هدف محدود کردن قدرت مطلقه سلطنت، آن قدر پایبندی و صداقت داشت که حتی پس از واقعه به توپ بستن مجلس شورای ملی، در ملاقاتی با شاه به دفاع از اصل مشروطه و اساس مجلس شورای ملی برخاست.
بنا به گزارش ناظمالاسلام کرمانی که خود یکی از مخالفان شیخ فضلالله بهشمار میآید، در حالی که در جلسه ملاقات شیخ فضلالله با محمدعلی شاه، سلطانالعلما – یکی از روحانیون درباری – سخت به دفاع از سلطنت مطلقه برخاسته بود و به شاه اظهار کرد: «این لفظ مشروطه را که منافی با دین است در زبان مبارک نیاورید. حاج شیخ فضلالله گفت مشروطه خوب لفظی است. مشروطه باید باشد، ولی مشروطه مشروعه و مجلس محدود و نه هرج و مرج.»(5)
کلیه فتاوی و بیانیههایی که از سوی شیخ فضلالله نوری در تحریم مشروطیت و مجلس و تکفیر مشروطهخواهان صادر شد، مربوطه به زمانی است که مجلس شورای ملی و نیز گروهی از مشروطهخواهان، از دیدگاه شیخ فضلالله – که تا حدود زیادی منطبق با واقعیت نیز بود - در مسیر متضاد با شریعت و قوانین اسلامی راه میسپردند. تا زمانی که مشروطهطلبان مفهوم مشروطیت را پنهانکارانه و مصلحتاندیشانه در معنای غیرغربی آن و در چارچوب محدود و معطوف به تحدید قدرت مطلقه شاه، رفع ظلم و تعدی حکومت به مردم و مطابق با شریعت اسلام جلوه میدادند، شیخ فضلالله نیز از آن حمایت ﻣﻰکرد.
لذا این انتقاد که اگر مخالفت شیخ فضلالله با مشروطیت محصول تلقی شیخ فضلالله از ضدیت مشروطه با اسلام بود، پس چرا در آغاز به دفاع از آن برخاسته بود، نتیجه و نشانه نوعی خامی یا تعصب در نادیده گرفتن علت واکنش دوگانه شیخ فضلالله در برابر واقعیت دوگانگی مواضع مشروطهطلبان درباره شریعت دینی و اختیارات روحانی در مقاطع مختلف نهضت مشروطیت ایران است.
تردیدی نیست که بخشی از مخالفت شیخ فضلالله با مشروطیت، نتیجه و نشانه وجود پارهﺍی تاثیرپذیریهای او از فرهنگ ارتجاع فکری و استبداد سیاسی سنتی حاکم بر تاریخ و جامعه ایران بود که خواهناخواه به سود حکومت استبدای قاجاریه به کار گرفته شد. اما نمیتوان از برابر این واقعیت فرار کرد که بخشی از مخالفت شیخ فضلالله با مشروطیت تا حدود زیادی از درک صحیح او از برخی تضادهای ماهوی میان آن نوع قرائتی که او از اسلام در اختیار داشت با دموکراسی غربی و نیز انگیزشها و دغدغههای دینی او ریشه میگرفت.
وجود برخی تضادها و تعارضات ماهوی میان مشروطیت در یک چارچوب دموکراتیک به شیوه غربی آن با اسلام و مغایرت برخی از اصول متمم قانون اساسی عصر مشروطه و عملکرد مشروطهطلبان و مجلس شورای ملی با قوانین اسلامی و امتیازات روحانی، یک واقعیتانکار ناپذیر است.
همانگونه که دکتر فریدون آدمیت نیز تصریح کرده است:«چنین فلسفه سیاسی [مشروطیت] با بنیاد احکام شرعی منزل لایتغیر ربانی تعارض ذاتی داشت و میان حقوق آزادی در نظام دموکراسی از یک سو و حقوق عبادالله در شریعت، تعارض ماهوی بود. از نظرگاه فلسفه مشروطیت جدید، سیاست دینی و ریاست فائقه روحانی مردود بود. این تهدید مستقیمی بود به مقام علما و اعتبار احکام شرعی.»(6)
از اینرو میتوان با دکتر عبدالهادی حائری همعقیده بود که در اختلافات فکری موجود میان شیخ فضلالله و روحانیان مشروطهطلب در مصادیق منطبق بودن یا منطبق نبودن نظام سیاسی مشروطیت پارلمانی به وجود آمد، در عصر قاجاریه با اسلام، «در حقیقت سخن شیخ فضلالله در مورد این مساله با آنچه در واقع امر رخ داد نزدیکتر به نظر میرسد. بدین معنی که وی به درستی چنان دریافته بود که مشروطهگری، به شیوهﺍی که بر خلاف دستورهای شریعت اسلامی است، عمل ﻣﻰکند.»(7)
پندار فریدون آدمیت که «غلطاندیشی و کجتابی شیخ فضلالله در این بود که ﻣﻰپنداشت با افراشتن لوای مشروطیت مشروعه بتواند پیشوایی روحانی را به دست آورد. مفهوم مشروطه اسلامی زاده چنین رقابت و خودپرستی ملایی بود.»(8)خود یک غلطاندیشی و کجتابی و صورت دیگری از بدفهمیهای موجود برآمده از داوریﻫـای نیندیشیده متکی بر افراط و تفریط درباره شیخ فضلالله نوری و از مقوله ادعاهای پرشور اما بیاساسی است که پیوند چندان نزدیکی با واقعیت تاریخی ندارد. به نظر میرسد تلقی پروفسور پیتر آوری و دکتر ماشاءالله آجودانی در این باره به واقعیت نزدیکتر است.
همانگونه که پیتر آوری نوشته است:«برخی ادعا کردهﺍند که شیخ به مقام سیدمحمد طباطبایی و سیدعبدالله بهبهانی و ... رشک میبرد و همین موضوع موجب کنارهگیری او از روحانیون گردید، اما شیخ فضلالله را بایستی نماینده آن مکتب فکری دانست که حاکمیت را از خداوند میدانند و نه از مردم و شاه.»(9) و به نوشته دکتر ماشاءالله آجودانی نیز:«بیانصافی است اگر بخواهیم حمایت بیدریغ او (شیخ فضلالله) را از محمد-علیشاه و مخالفت عمیق و بنیادیﺍش را با مشروطه، صرفاً به مسائل شخصی و اختلافات خصوصی با بهبهانی و طباطبایی بر سر ریاست روحانی مجلس تقلیل دهیم. او بهروشنی بر تناقض عمیق دموکراسی و نظام مشروطیت با اسلام و مبانی اعتقادی آن انگشت نهاد.»(10)
در یک تحلیل نهایی درباره مبانی اندیشه سیاسی و مناسبات فکری شیخ فضلالله با سنت و تجدد،(11) به اختصار میتوان گفت که دقت در افکار و رفتار سیاسی شیخ فضلالله نشان ﻣﻰدهد که وی یک روحانی متشرع و سنتگرای دارای پارهﺍی تمایلات محدود نوگرایانه و اصلاحطلبانه بود.
هر چند این افکار محدود نوگرایانه او در مقایسه با علما و روحانیان مشروطهطلب از سطح پایینتر و عمق کمتری برخوردار بود. در واقع در مقایسه با روحانیون مشروعهطلب و سنتگرای افراطی و درباری که آشکارا به دفاع از سلطنت استبدادی مطلقه برخاستند، او با نفی قدرت مطلقه حکومت اصل محدودیت اختیارات حاکم، وضع قوانین عرفی در مجلس مبعوثان در جهت مصالح عمومی و جلوگیری از ظلم و تعدی درباریان به مردم و نیز برخی نوگراییها و اصلاحطلبیهای هر چند محدود را به رسمیت شناخت.
وی آنقدر نیز روشنبینی داشت که ضرورت پویایی تفکر علما و لزوم شناخت علما و روحانیان از مسائل روز و مقتضیات زمان را به رسمیت بشناسد. بنا به گزارشی از ناظمالاسلام کرمانی، در طی جلسهﺍی با حضور جمعی از روحانیان در منزل آیتالله طباطبایی و در حالی که ناظمالاسلام کرمانی مشروطهطلب و نوگرا اظهار کرد که «ملای سیصد سال قبل به کار امروز نمیخورد.» شیخ در جواب گفت خیلی دور رفتی! بلکه ملای 30 سال قبل به درد امروز نمیخورد. ملای امروز باید عالم به مقتضیات وقت باشد، باید مناسبات دول را نیز عالم باشد.»(12)
شیخ فضلالله نوری با برداشتی که از مشروطیت غربی – به مثابه تضاد اصلی – و مهمترین خطر برای مذهب و ارکان اقتدار و اختیارات روحانی داشت، به مخالفت با آن برخاست. شیخ فضلالله در شرایطی به مخالفت با مشروطیت پرداخت که نه تصور روشنی از کمالِ مطلوب خویش داشت و نه طرح و برنامه سیاسی منظم و مدونی. شیخ فضلالله در مخالفت خود با مشروطیت که به دیده او با اسلام و قوانین شرعی مغایرت داشت، ناگزیر به نظام سنتی و حکومت وقت که از نظر شیخ فضلالله با توجه به تظاهری که حکومت قاجاریه به رعایت ظواهر شریعت میکرد، در مقایسه با مشروطیت غربی، خطر کمتری را برای اسلام و روحانیت بهدنبال داشت، نزدیک شد.
از اینرو بر خلاف آنچه که غالباً پنداشته میشود، پیوند ماهیت شیخ فضلالله با استبداد نبود که وی را به مبارزه با مشروطیت کشاند. در واقع مبارزه او با مشروطیت که تا حدود زیادی حاصل یک تضاد ایدئولوژیکی با آن به شمار میرفت و نیز ضعف او در ارائه طرح مشخصی از حکومت مطلوب بود که شیخ فضلالله را به نزدیکی با حکومت در برابر خطر مشترک سوق داد.
اتخاذ سیاست و مواضع مصلحتاندیشانه و فرصتطلبانه شاه و درباریان مستبد و مرتجع برای نزدیکی به شیخ فضلالله نیز عامل بسیار مهمی بود که همسویی شیخ فضلالله و حکومت در برابر مشروطیت – به مثابه دشمن مشترک – را تشدید و تقویت میکرد.
به همین دلیل مخالفت شیخ فضلالله با مشروطیت را نمیتوان یکسره به علل و عواملی چون جاهطلبیهای شخصی، ارتجاع فکری و پیوند او با استبداد سیاسی محدود کرد و تقلیل داد.
تاکید میکنم؛ بخشی از تفکر و مواضع شیخ فضلالله نوری در مخالفت با مشروطیت از برخی رویکردهای ارتجاعی و افراطی و پارهﺍﻱ نزدیکیﻫـا و همسوییهـا با مواضع فکری و سیاسی حکومت استبدادی قاجاریه علیه مشروطیت و مشروطهطلبان خالی نبود. اما مخالفت او با مشروطیت و مشروعهطلبی وی در ماهیت و مبانی خود تا حدود زیادی از استقلال برخوردار بود و با ماهیت و مبانی مشروعهطلبی و انگیزههای مخالفت حکومت استبدادی قاجاریه با مشروطیت و مشروطهطلبان، برخی تفاوتهای اساسی داشت.
*منابع در دفتر روزنامه همدلی موجود است
سایر اخبار این روزنامه
همدلی روند رو به رشد دزدی در کشور را بررسی کرد سرقت بر مدار سرعت
حشمت الله فلاحت پیشه در گفتوگو با همدلی: تفاوت بسیار میان مدیریت تنش و مذاکره
ایران در شاخص ضریب جینی رتبه ۶۳ جهان را بهدست آورد شکافی که فقرا را میبلعد
«همدلی» شکایت شورای عالی امنیت ملی از نمایندگان مجلس را بررسی کرد مدیریت تنش با آمریکا
هاشم هاشمزادههریسی در گفتوگو با همدلی: ای کاش شیخ فضلالله در آن برهه همکاری بهتری با روحانیون داشت
طالبِ مشروطهِ مشروعه
ناخلفِ شیخ
گزارش همدلی از فشارهای پیدا و پنهان علیه شخصیت های محبوب و مرجع محبوب ، محدود ، مغضوب
حسن بهشتیپور ایران و همسایهای بهنام سوریه
سیدرضا اکرمی در گفتوگو با همدلی: مردم را نمیتوان فقط برای رای دادن خواست
حسن بهشتیپور ایران و همسایهای بهنام سوریه
برجام و نقشه راه دیپلماسی ما
پیامدهای نه بریتانیا به ایده تبادل نفتکش ها