روزنامه خراسان
1398/05/07
استالین چرا و چگونه میلیون ها نفر را به سیبری فرستاد؟
جواد نوائیان رودسری – وقتی خاطرات «یوگینا گینزبرگ»، زنِ جان به در برده از اردوگاههای سیبری را میخوانم، به نظرم شبیه افسانه است؛ افسانهای دهشتناک که گاه مفهوم یک تراژدی تمام عیار را در ذهنم تداعی میکند. روایتی که باید واقعی بودن آن را بپذیرم؛ روایت زنی که در دمای منهای 60 درجه، ناچار بود کار کند، غذای یخ زده بخورد و به روح دیکتاتوری مانند استالین، درود بفرستد! برای آن هایی که اندکی با تاریخ اتحاد جماهیر شوروی آشنایی دارند، اردوگاههای کار اجباری در سیبری، مفهومی مخوف است؛ جایی که زندانیان را با یخ و سرما شکنجه میدادند؛ مکانی در آخر دنیا که هیچ چیز را نمیتوان در ورای آن تصور کرد. زندانیان این اردوگاههای مرگ، آن را با نام «گولاگ» میشناختند؛ مخفف جملهای روسی به معنای «اداره کل اردوگاههای کار و اصلاح».بهانه دادن به دست «افعی گُرجی»
پس از قتل «کاروف»، از اعضای بلندپایه حزب کمونیست شوروی، در اول دسامبر سال 1934(10 آذر 1313)، قصابی آغاز شد. شهرت داشت که محبوبیت بیش از حد «کاروف»، کار دستش داده و رفیق استالین را درباره بقای قدرت خودش نگران کرده است. دستگاه سلاخی دیکتاتور به راه افتاد. استالین حالا مبدل به همان موجودی شده بود که منتقدانش از آن به «افعی گُرجی» تعبیر میکردند؛ او اصالتاً از اهالی گرجستان بود. سه چهارم افسران ارتش و تقریباً تمام اطرافیان لنین و دوستان پیشین استالین، به جوخههای اعدام سپرده شدند یا سر از گولاگها در آوردند تا زندگی به شیوه مرام اشتراکی را بهتر و عمیقتر حس کنند! ماشین کشتار و شکنجه، به بهانههای واهی، همه را به دام میانداخت، حتی وابستگان و سرسپردگان به مارکسیسم را. استالین که فرجام حاکمیت دیکتاتورمآبانه بر جامعه دهقانی را در مرگ ذلتبار تزار نیکلا دیده بود، تصمیم گرفت شوروی را از اقتصاد کشاورزی به سوی اقتصاد صنعتی هدایت کند؛ لقمه گندهتر از دهانی که باید با عبور از روی جنازه میلیونها انسان بیگناه در روستاها و شهرهای روسیه، آماده بلعیدن میشد.
برده داری در گولاگ
اقدامات استالین، قحطی بزرگ و فراگیری را به وجود آورد. دولت نمیتوانست هزینههای سرسامآور صنعتی کردن را بپردازد و نیاز به نیروی کار ارزان را، هر لحظه بیشتر احساس میکرد. راهکاری که به ذهن استالین خطور کرد، تقویت جمعیت گولاگها بود. روستاها از مردان کشاورز تهی شد؛ همه را به عنوان مخالف حکومت، بازداشت و روانه سیبری و دیگر نقاط شمال روسیه میکردند؛ جایی که کارگاههای صنعتی به روی روستاییان بخت برگشته آغوش میگشود! الکساندر سولژ نیتسین در کتاب مشهورش، «مجمعالجزایر گولاگ»، روایتهای تلخ و در عین حال، نیشداری را درباره چگونگی شکار گولاگنشینهای مادرمرده آورده است: «کالگانوف، مأمور پیشین چکا(پلیس مخفی شوروی)، تلگرامی را به یاد دارد که به تاشکند رسیده بود: دویست نفر را بفرستید! اما کفگیر به تهِ دیگ خورده بود و به قرار معلوم، دیگر کسی نمانده بود که بازداشت شود!» مأموران استالین حتی به کولیها و دورهگردها هم رحم نمیکردند؛ همه آن ها خیلی زود، افتخار عضویت در گولاگ را پیدا میکردند؛ ظاهراً اسم هیتلر اشتباه بد در رفته بود! او دستور میداد کولیها را به صورت هدفمند بکشند؛ مرگی سریع و شاید اندکی دردناک، اما استالین، آن ها را محکوم به مرگی تدریجی میکرد که از آغاز تا انجام مراسم اعدام، ممکن بود چند دهه طول بکشد!
آمار قربانیان
آمارهای دقیقی از قربانیان اردوگاههای کار اجباری استالین وجود ندارد؛ برخی گزارشها خبر از نگهداری 14 میلیون روس، بین سالهای 1929 تا 1953 در این 53 اردوگاه و 425 کلنی هولناک میدهد؛ گزارشهای دیگری هم وجود دارد که تعداد زندانیان را از مرز 21 میلیون نفر میگذراند. یک آمار تأیید نشده هم، درباره حضور شش هزار و 513 ایرانی در این اردوگاهها وجود دارد؛ ایرانیهایی که لابد، در سودای زیستن زیر پرچم حکومت شورایی، سر از مسکو درآورده و یکراست به سیبری فرستاده شده بودند تا تکلیف خود را در قبال حزب مادر به انجام برسانند! اینکه چه تعداد از تبعیدیهای سیبری، طعم تلخ مرگ در اسارت را چشیدهاند، معلوم نیست. یکی از این زندانیان به یاد میآورد که چگونه همبندش، خود را برای رهایی از شرایط دشوار گولاگ، زیر چرخهای یک کامیون انداخت:«خون واسیلی روی زمین جاری شد، اما خیلی زود یخ بست و فقط رنگی از آن بر کف جاده باقی ماند!» آفتاب در سیبری، بسیار نامهربان بود. زمستانها، سرمای هولناک امان همه را میبرید و دمای 40 تا 70 درجه زیر صفر، خیلی زود، جمعیت آسایشگاهها را نصف میکرد و تابستان هم، در حالی فرا میرسید که میلیاردها پشه از سر و کول تبعیدیها بالا میرفتند و خون آن ها را لاجرعه سر میکشیدند! بیهوده نبود که تلگرافهای کمبود نیرو، دایم به اقصی نقاط این کشور مخابره میشد تا افراد تازه نفس را به مسلخ بفرستند.
گوشتهای جلوی توپ!
جنگ جهانی دوم برای استالین، یک فرصت استثنایی بود؛ فرصتی که میتوانست همه جنایتهایش را زیر خروارها خاک ناشی از تخریب و تجاوز آلمانیها، پنهان کند. به دستور او، تبعیدیهای سیبری را به میدان نبرد آوردند تا جاده صاف کن باشند؛ مظاهر مساوات و انسانیتی که کمونیستها از آن دم میزدند، خیلی زود به گوشت جلوی توپ تبدیل شدند! هزاران نفر از آن ها، هنگام ساخت جاده و پُل، هدف حمله قرار گرفتند و از بین رفتند، بدون اینکه نامی از آن ها به عنوان قهرمان جنگ باقی بماند. این وضعیت تا سالها پس از جنگ و در واقع تا زمان مرگ استالین در 5 مارس 1953، ادامه داشت؛ بعدها، خروشچف، ضمن سخنانی در یک محفل دوستانه در کوبا، پرده از جنایات استالین در سیبری برداشت؛ جنایات هولناکی که هیچگاه چنان که باید و شاید مورد تحلیل و بررسیهای تاریخی دقیق قرار نگرفت. در تمام دورانی که گولاگها فعالیت داشتند، افراد اندکی موفق به فرار شدند؛ فرار از آن جهنم یخ، تقریباً غیرممکن بود؛ آنقدر که افرادی مانند «پیتر ویر» را تشویق به ساخت فیلم جذاب و دیدنی «فرار از گولاگ»، بر اساس روایت معدود فراریان آن مهلکه کرد.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
پس از انتشار تصاویر ماهواره ای از میزان خسارت ها به پایگاه نواتیم، دیروز نیز تصاویر ماهوارهای پایگاه رامون ارتش صهیونیستی منتشر شد که نشان می دهد علاوه بر آشیانه ها، مراکز تجهیزات نظامی نیز توسط موشک های بالستیک ایران هدف قرار گرفته است (خراسان) امیر واحدی: اینبار با بمبافکن su ۲۴ پاسخ ویرانگر میدهیم / سردار حاجیزاده: صد در صد میزنیم (جوان) جنگ رسانهای در فضای موشکی (کيهان) پیام صریح ایران به جنگطلبان صهیونیست (تجارت)
سایر اخبار این روزنامه
روحانی دستور پیگیری داد
کاریکاتوری از خانواده ایرانی
موثرترین شیوه ابراز علاقه به همسر چیست؟
دسیسه های اینستاگرامی در خلوتگاه های شیطانی
گوشت های آلوده یا عرضه غیربهداشتی؟
یک ماه و نیم گذشت مطالبه یک میلیارد یورو چه شد؟
فرمول رصد مالیاتی دلالان
ایتالیا را با ولاسکو شکست دادیم
پذیرش رسمی استخراج رمز ارز به عنوان یک صنعت
پلیس فتا حواسش به شاخهای اینستاگرامی هست
هدیه 750 میلیونی رهبرانقلاب به سیل زدگان بردسکن
استالین چرا و چگونه میلیون ها نفر را به سیبری فرستاد؟
67 میلیارد تومان سقف هزینه هر ستاد انتخاباتی!
سقوط تعداد معاملات مسکن و توقف رشد قیمت ها در تیر ماه
هزار«بازی تاج و تخت» در دل شاهنامه