افتخاری به نام اهدای خون

داوطلبانی که اهدای خون را به ‌عنوان یک فعالیت مستمر انتخاب کرده‌اند، دلایل جالبی برای این کارشان دارند. معمولا آنها علاوه بر تأکید بر انساندوستانه بودنِ فعالیت‌شان، به مزایای اهدای خون برای سلامت جسمیِ خودشان هم اشاره می‌کنند. در ادامه سه داوطلب فعال در اهدای خون از تجربه‌های‌شان در این زمینه می‌گویند. نام داوطلب اول «غلام کیخا» اهل میرجاوه  یکی از شهرهای سیستان‌و‌بلوچستان، است. او متولد 1354 است و در آموزش‌وپرورش کار می‌کند. کیخا از‌ سال 84 اهدای خون را آغاز کرده و بیش از بیست‌بار خون داده است. این داوطلبِ هلال ‌احمر می‌گوید: «خون یک نیاز اساسی است؛ واقعا نمی‌شود از اهدای آن به بیمارانِ نیازمند گذشت. هر انسانی که احساس مسئولیت کند، برای انجام این کار ترغیب می‌شود.» او ادامه می‌دهد: «افتخار می‌کنم که خون می‌دهم و می‌توانم با این کار به زندگیِ بیمارانِ نیازمندِ خون جان دوباره‌ای ببخشم.» کیخا اضافه می‌کند: «همه باید به این نکته توجه کنند که اهدای خونِ آنها می‌تواند در زندگیِ فرد دیگر تأثیری مستقیم داشته باشد. به‌ نظرم هرکسی که شرایط اهدای خون را دارد، باید این کار را انجام دهد. من از وقتی که خون‌دادن را شروع کردم، آدم‌های زیادی را به این کار علاقه‌مند کردم. حالا برای اهدای خون با همکارانم می‌روم.» او در پایان می‌گوید: «برای ترویج فرهنگ اهدای خون باید فعالیت‌های بیشتر و موثرتری انجام داد تا در هیچ زمانی کمبود خون در کشور احساس نشود. در این میان روند اهدای مستمرِ خون خیلی مهم است و نباید از آن غافل شد.»
بار اول می‌ترسیدم، اما مشکلی نبود و برایم عادی شد
سیدرضا میرزابابایی از قدیمی‌های هلال‌ احمرِ یزد است. سابقه‌ عضویت او در این جمعیت به بیش از 40 سال پیش برمی‌گردد. میرزابابایی دوره‌های آموزشیِ متعددی را در هلال ‌احمر گذرانده و حالا با توجه به سن‌و‌سالش به‌ عنوان داوطلب فعالیت می‌کند.  او که از فعالان اهدای خون است، می‌گوید: «اولین‌بار از طرف هلال‌ احمر برای اهدای خون رفتم. 23 ساله بودم و در مقطع راهنمایی تحصیل می‌کردم. یک‌سری اطلاعات گرفتم و متوجه شدم که اهدای خون جدا از اقدام انساندوستانه‌بودن، برای خودِ فرد هم مفید است؛ غلظت خون بدن از بین می‌رود و آدم شاداب‌تر می‌شود.» این داوطلبِ باسابقه‌ هلال ‌احمر ادامه می‌دهد: «حالا که سن‌مان بالاتر رفته، برای اهدای خون با محدودیت مواجهیم؛ اما سالی دو تا سه بار خون داده‌ام. بعضی اوقات به ‌خاطر بزرگداشت یک روز و مناسبت و بعضی اوقات هم به دلیل این‌که احساس می‌کردم باید بروم، چون قطعا بیمار نیازمند خونی چشم‌به‌راه بوده است.» میرزابابایی در پایان خطاب به آنهایی که تا به ‌حال خون اهدا نکرده‌اند، می‌گوید: «اولین‌بار که می‌خواستم خون اهدا کنم، خیلی ترسیده بودم، وحشت داشتم؛ اما مشکلی نبود و در ادامه این کار برایم عادی شد. به همه اطمینان می‌دهم که با اهدای خون شاداب‌تر می‌شوند و آرامش روحیِ بیشتری هم پیدا می‌کنند.»
وقتی بچه‌های نیازمندِ خون را دیدم...
«خدامراد شنبه‌زهی» داوطلب 46 ساله‌ اهل سیستان‌وبلوچستان است؛ 10 سالی می‌شود که عضو جمعیت هلال ‌احمر شده و از همان ابتدای عضویت کار اهدای خون را آغاز کرده است.  شنبه‌زهی که کارمند آموزش‌و‌پرورش است، می‌گوید: «قبل‌ترها به صورت دوره‌ای خون می‌دادم؛ اما 10سال است که مستمر این کار را انجام می‌دهم.» او ادامه می‌دهد: «در ‌سال سه تا چهار بار خون می‌دهم. یکی از بچه‌های برادرم تالاسمی داشت. بعضی وقت‌ها که به بیمارستان می‌رفتم، می‌دیدم که بچه‌های زیادی هستند که نیازمندِ خون‌ هستند. فهمیدم که آنها مشکلاتی دارند و من هم می‌توانم با اهدای خون کمک‌شان کنم. آن هم در حالی ‌که با خون‌دادن هیچ مشکلی برایم پیش نمی‌آید و حتی برایم مفید هم هست.» شنبه‌زهی اضافه می‌کند: «وقتی آدم می‌بیند که با اهدای خونش می‌تواند زندگیِ دیگری را نجات دهد، از وجود خود مایه می‌گذارد. این کاری است که من بااشتیاق انجام می‌دهم.» این داوطلبِ هلال ‌احمر در پایان می‌گوید: «من، همکارانم را هم به اهدای خون تشویق می‌کنم. به آنها می‌گویم که خون‌دادن هم عمل خداپسندانه‌ای است و هم نیاز بیماران را در جامعه برطرف می‌کند. اهدای خونِ گروهی هم حال‌وهوای خاص خودش را دارد.»