روزنامه ابتکار
1398/05/05
گفتوگوی «ابتکار» با منصور خلج به بهانه اجرای نمایش «چشم به راه میرغضب» تئاتری که از سلبریتیها برای گیشه سود نمیبرد
گروه فرهنگ و هنر - آساره کیانی: قضیه نوادری که نمایش ایرانی را زنده نگاه داشتهاند/ کار کردن افراد متعهد به هنر، هزینهبردار است اما تاریخ چیز دیگری میگوید/ برتولت برشت، برشت نمیشد اگر در شرایط محدودکننده آلمان نازی قرار نمیگرفت.گزارش زیر حاصل گفتوگویی است با منصور خلج، نویسنده، کارگردان و پژوهشگر تئاتر که به بهانه اجرای نمایش «چشم به راه میرغضب» تازهترین اثر حسین کیانی، صورت گرفته.
در زمانهای که پر از مسئله و دغدغه اجتماعی و سیاسی است و تنها عافیتطلبی میتواند به روی صحنه زندگی برود و از قضا امکانات و حمایت هم دریافت کند، اگر هنرمند همه آن مسئلهها را بازگو نکند پس چطور باید مطرح شود؟
روزگار تئاتری عصر ما، روزگاری است که در آن خیلیها واقع گریزند. آنها برای اینکه به مسائل زمانهشان نپردازند به مباحث پرفورمنس و حاشیهای مشغولند و در اصطلاح به جاده خاکی میزنند و صد البته که شاید در این راه، منافعی هم برایشان موجه میشود؛ اما در چنین ملغمه واقعیتگریزی، معدود افرادی هم پیدا میشوند تا در ادوار مختلف رخ نشان دهد و با دغدغهمندی نسبت مسائل اجتماعی و سیاسی زمان خود، انسانی را فریاد بزنند که متعهد به عصر خویش است و واقعگرا.
منصور خلج، نویسنده، کارگردان و پژوهشگر حوزه تئاتر است. او تمامی مشکلات معطوف به هنرمندان را باور دارد و حتی نمونههای واضحی از آنها را برمیشمارد اما به دست معجزهگر تاریخ هم باوری راسخ دارد، همانکه همچون میراثی اندک اما گرانقدر است در نمایشنامهنویسی و این روزها همچون گوهری در دستان نویسنده و کارگردان نمایش «چشم به راه میرغضب» در تماشاخانه سنگلج؛ همان قدیمیترین تماشاخانه که در و دیوارش به تصویر بزرگان تئاتر این مرز و بوم آراسته شده و میدرخشد.
خلج میگوید: «حضور امثال حسین کیانی جزیرههای تنهایی هستند در اقیانوس واقعیتگریز تئاتر.» او معتقد است که برتولت برشت، برشت نمیشد اگر نازیها را نمیدید. او برشت نمیشد اگر بین دو جنگ در آلمان حضور نداشت و او برشت نمیشد اگر نمیدید که بسیاری از دوستانش و نویسندهها توسط نازیها به بدترین شکل یا ممنوعالکار میشدند یا کتابهایشان را آتش میزدند یا مجبورشان میکردند مهاجرت و یا خودکشی کنند.
به قول خلج، در حال حاضر مزاج تماشاگرهای ما تباه شده؛ با اجراهایی که چند بازیگر تلویزیونی یا سینما را میآورند و دغدغه اصلیشان گیشه است و اینکه تماشاگر را به زور به سالن بکشانند و محتوا مدنظرشان نباشد. او معتقد است: «این آدمها به نوعی کاسبند، نه هنرپرور و البته که ترویج این روال دور از ذهن نیست چون در شرایطی هستیم که پول حرف اول را در زندگی میزند و آنها هم میروند که پول دربیاورند.»
چراغ اول: نویسنده
منصور خلج در وهله اول درخصوص نمایشنامه «چشم به راه میرغضب»، تازهترین اثر نوشته و کارگردانی شده حسین کیانی، متن ادبی و نمایشنامه را مورد بررسی قرار میدهد.
به گفته او مرحوم اکبر رادی حرف درستی میزند، وقتی میگوید: «چراغ اول نمایش را نمایشنامهنویس روشن میکند» به این معنا است که در آغاز باید نمایشنامهنویسی باشد، تا کارگردانی، بازیگری، طراح صحنه، موزیک و... هم حول محور آن شکل بگیرند.
خلج به تاریخ ادبیات نمایشی اشاره میکند و آثاری از سوفوکل یونان باستان گرفته تا ویلیام شکسپیر تا ایبسن و آرتور میلر و... را برمیشمارد که در گنجینه این هنر ادبی، خوش جای گرفتهاند. او میگوید: «نمایشنامهنویسان معمولا انسانهای خردمند و هوشمند عصر خود هستند. به واقع همگی فرزندان زمان خود هستند که عصر و دوره خود را شهادت داده، افشا و بازگو میکنند. آنها در بسیاری از موارد افراد بسیار تاثیرگذاری هستند.»
خلج، سوفوکل در یونان باستان را شاهد مثال میآورد: «زمانی که نمایشنامه آنتیگون را نوشت تنها مسئله نمایش مدنظرش نبوده بلکه از زبان یک زن بر حکومت آتن آن زمان فریاد میزند و میگوید که شما از دموکراسی عدول کردهاید. یا ایبسن در نمایشنامه خانه عروسک، زمانی که انقلاب صنعتی شده و مردان در کارخانهها مشغول کارند، اینگونه فریاد میزند که: «زنها؛ حالا باید شما هم به عنوان نیمی از جامعه از خانه بیرون بیایید و از حقوق اجتماعی خود دفاع کنید.» درواقع دری که نورا، شخصیت زن نمایشنامه روی خود میبندد اروپا را تکان میدهد و تاثیری جهانی از خود در جامعه زنان بر جای میگذارد. ایبسن هزینه کرد و آن نمایشنامه منجر شد سالهای سال از کشورش تبعید شود و به او بگویند که دشمن مردم است و شیرازههای خانواده را برهم میزند. اما امروزه زنهای ما وارد حوزههای اجتماعی بالارتبه میشوند.»
تاریخ مذکر
به نمایشنامه «چشم به راه میرغضب» برمیگردیم؛ در این نمایشنامه حسین کیانی، زن حضور ندارد و به گفته خلج «ما با یک تاریخ مذکر و کاملا مردانه روبهرو هستیم. شروع نمایشنامه ما را به دورهای ارجاع میدهد که مردم میخواهند نفسی تازه کنند؛ دوره محمدشاه که مشروطهخواهی اتفاق افتاده. بین استبداد و آزادیخواهی کشمکشهایی رخ داده. مجلس توسط لیاخوف به توپ بسته شده و دستاوردهای مردم در این کشمکش خود را نشان داده است.
دو آدم را میبینیم که در دخمهای افتادهاند (ذبیح و رضی) که یکی متمایل به شاه و دیگری آزادیخواه و معتقد به پارلمان و روزنامه و... است. اینها گرفتار میرغضبی شدهاند که در انتظار عقوبت او به سر میبرند. نمایشنامه ما را به عصر قاجار میبرد و رجوع میدهد به میرزا آقا تبریزی و میرزا فتحعلی آخوندزاده. گفتوگوهای میان این دو نفر نوعی خودافشایی است که ما را با زمانه و عصر بیشتر آشنا میکند.
به تدریج نمایشنامه از عصر خودش بیرون میآید و ما میبینیم که مسئله این دو نفر مسئله عصر محمدشاه نیست و این اتفاقات همین امروز هم در جریان است. امروز هم برای روشنفکر و روزنامهنگار و خردورز این مشکلات هست.»
انسانی هست
اما اسم نمایشنامه یادآور«در انتظار گودو» نوشته ساموئل بکت هم هست، منتها به اعتقاد خلج، انتظاری که دیگر فلسفی نیست و حالا زمختتر شده. او میگوید: «حسین کیانی به عنوان یک نویسنده، خیلی خوب مسئله عصر و زمان و تعهد و واقعگرا بودن را مطرح میکند. عصری که خیلی از نویسندههای آن واقعگریزند و برای اینکه به مسائل زمانهشان نپردازند به مباحث حاشیهای مشغولند و البته شاید در این راه، منافعی برایشان موجه میشود اما کیانی با توجه کارهای قبلیاش هم نشان داده که دغدغهمند مسائل اجتماعی و سیاسی زمان خود است؛ انسانی که در یک شرایط سیاسی و اجتماعی زندگی میکند و خود را جدا نمیبیند.»
فرار از آزادی
خلج، برداشت خود از نمایش حسین کیانی را اینطور ادامه میدهد: «یکی از زیباییهای نمایشنامه، لایههایی است که خود را با پیشرفت اثر باز میکند. گرهگشاییهایی جذاب، شرایط اجتماعی و انتظار. کمی بعدتر دو آدم دیگر میبینیم؛ سیاهی که در غل و زنجیر است و طبقات مردم عامی را نمایندگی میکند و زبان گزندهای دارد و حقایق از دهان او گفته میشود و همواره مورد آزار و اذیت قرار میگیرد. جلوتر که میرویم این لایهها بازتر میشوند و ما بهگونهای حتی وارد فضایی فلسفی هم میشویم و وانهادگی این آدمها حتی به این لحاظ که دعا هم اینها را به جایی نمیرساند؛ انسانهای وانهادهای به لحاظ فلسفی که ما را به تفکر نیچهای ارجاع میدهد. این انتظاری محتوم در جوامع جهان سوم است و گویا این اتفاق از زمان محمدعلی شاه تا امروز همچنان در یک مدار و سیکل تکراری اتفاق میافتد و ما ذبیح و رضیهای بسیاری در اجتماع خود میبینیم.
در این گره افکنیها و گرهگشاییها شاهد استحاله انسان هستیم و شاهد عدم پذیرش آزادی حتی در شرایطی که پیش میآید و جامعهای که نسل به نسل میآید و زادوولد میکند و قرنها این پروسه تکراری ادامه مییابد.» خلج میگوید: «نویسنده زمان خود را شهادت میدهد. به قول فروغ فرخزاد: مردم که زیر بار شوم جسدهایشان از غربتی به غربت دیگر میرفتند...؛ در واقع مردمی که زنده هستند اما زنده نیستند و کنشهای مورد انتظار یک فرد زنده را ندارند. آنچه مثل هوا در نمایشنامه جاری است، نوعی خفقان و حضور سایه جلادی است که بالای سر همه قرار دارد و همه چیز را در بهت فرو برده.»
و خلج معتقد است که حسین کیانی جزو نمایشنامهنویسان ثابت قدم است و با نگاه و چشماندازی که به تئاتر دارد، نمیتواند از واقعیت عصر خویش بگریزد و به قول شکسپیر مثل اسفنج همه چیز را جذب میکند و با هوشمندی در اثر هنری خود جا میگذارد. خلج اینطور ادامه میدهد که «به عنوان یک نمایشنامهنویس، آقای کیانی دارای این سبک و سیاق است و آثار او، روز به روز جاافتادهتر و تیزبینانهتر شده و با قلم و نثر موجزتر و زیبندهتری مسائل را بازگو میکند و ارزش یعنی اینها.»
قرار نیست از سلبریتیها برای گیشه استفاده شود
خلج میگوید: «در نمایشنامهنویسی متاسفانه امثال حسین کیانی زیاد نداریم و حال این نسل جوان است که با تکیه بر میراث نسل قدیم از میرزا آقا تبریزی تا رضا کمال شهرزاد تا مرحوم نوشین و اکبر رادی و غلامحسین ساعدی، بیژن مفید و بهرام بیضایی، مقابل چشم تماشاگر اجرا میکند و این میراث ساده به دست نیامده. ما ملتی بودیم که سنت نمایشنامهنویسی نداشتهایم. تئاتر ما دورهگرد و قابل اعتنا نبوده. تعزیه ما با ساخته شدن تکیه دولت تا حدی وجهه پیدا میکند و درنهایت با شرایط اجتماعی جدید و متاثر از فضای مشروطه موجب دسترسی مردم به تئاتر مدرن میشود.»
او ادامه میدهد که «به هر حال نمایشنامه چشم به راه میرغضب، به عنوان یک متن نمایشی با شخصیتپردازی قابل تعمقی مواجه است. آقای کیانی در مقام کارگردانی هم خیلی خوب ظاهر شده و چینشهایی که از بازیگران ارائه داده، بسیار هوشمندانه است. همین طور در طراحی صحنه و افکتها و موسیقی نمایشنامه موفق بوده.
قرار نیست نمایش بازیگر ستاره و سلبریتی داشته باشد؛ همه بازیگران سر جای خود قرارگرفتهاند و دیالوگهای خود را دارند.»
او ادامه میدهد: «در حال حاضر مزاج تماشاگرهای ما تباه شده، با همین اجراهایی که میبینند؛ چند بازیگر تلویزیونی یا سینما را میآورند و دغدغه اصلی گیشه است و اینکه تماشاگر را به زور به سالن بکشانند و محتوا مدنظرشان نیست. این به نوعی کاسبی است تا هنرپروری و البته این روالی دور از ذهن نیست چون در شرایطی هستیم که پول حرف اول را در زندگی میزند و آنها هم به دنبال پول درآوردن میروند.»
نادرههای نمایش ایرانی
خلج، اشراف کاملی به فضای نمایشنامه دارد. او وضعیت نمایش ایرانی را اینطور میبینید: «مشابه زیادی نظیر کارهای حسین کیانی نمیبینم. هستند اما یا به تختهحوضی میزنند یا مدلهای مشابه و مسائلشان مسئله اجتماعی نیست. نمایش هست اما واقعگریزی است.
به هرحال یک نمایش از فیلتر بازبینیها و... عبور میکند و خیلیها عافیتطلبند و نمیخواهند خود را دچار دردسر کنند. به قول حافظ: مزاج دهر تبه شد در این بلا حافظ/ کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی»
به گفته خلج: «بسیار مغتنم و ارزشمند است که حسین کیانی در این شرایط بسیار پیگیر و مصمم پای این نقطه نظرات ایستاده و رسالت اجتماعی تئاتر را فراموش نمیکند. او جزو استثناها است در قاعدهای که بر مدار غلط میچرخد. ما در تهران تعداد زیادی تماشاخانه داریم که هر شب اجرا دارند و من اینها را میبینم و معتقدم حضور امثال کیانی جزیرههای تنهایی هستند در اقیانوس. تماشاچی هم کموبیش متوجه میشود و زمان همه چیز را ثابت میکند.»
به گذشتههای تاریخ باز میگردیم و اتفاقاتی را که در طول نمایشنامهنویسیمان رخ داده، نگاهی میاندازیم. امروز جایگاهها مشخص هستند و این میراث وجود دارد حتی اگر معدوم شود، حتی اگر محدود و انگشت شمار بشوند. اما جامعه آن را بازتولید میکند.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
کرهشمالی بار دیگر با دو آزمایش موشکی به همسایه جنوبی خود هشدار داد
معمای جنگ و صلح اتمی در شبه جزیره کره
محمدعلی وکیلی
موانع پیشروی تحولخواهی جناب آقای رئیسی
«ابتکار» از واکنشهای ائتلاف نظامی اروپایی در خلیج فارس گزارش میدهد
دعوت به صلح در برابر ائتلاف نظامی
پنجمین دوره انتخابات شورایاران شهر تهران برگزار شد
گفتوگوی «ابتکار» با منصور خلج به بهانه اجرای نمایش «چشم به راه میرغضب»
تئاتری که از سلبریتیها برای گیشه سود نمیبرد
پیشبینی صندوق بینالمللی پول از اقتصاد ایران در سال آینده امیدوارکننده بود
روی خوش اقتصاد!
چرا سیاست جمعآوری برای برخورد با آسیبهای اجتماعی جواب نمیدهد؟
ناکامی طرحهای «جمعآوری»
علی اکبر صالحی:
تا چند روز دیگر بتنریزی نیروگاه دوم بوشهر آغاز میشود
فعالیت انتخاباتی جامعه روحانیت مبارز کلید خورد
پورمحمدی: به دنبال ائتلاف جریان ارزشی هستیم
پنجمین دوره انتخابات شورایاران شهر تهران برگزار شد
معصومه ابتکار:
هیچ مسیری جز صندوق رای برای اصلاح جامعه وجود ندارد
ضرورتها و ابعاد مشارکت مردمی