ساختار معیوب و تفسیر معیوب، نقص دانش

مهدی اسفندیار ‪-‬ نظام درمانی ما بیش از حد تصور بیمار است. تمام مغز استخوان سیستم بیمار است.
این سیستم بیمار با نمایش فیش‌های نجومی راه علاج خویش را نیز اشتباه می‌فهمد. متاسفانه تحلیل‌ها بر خلاف اصول صحیح ارائه می‌شود و پوپولیسم و خودخواهی به شدت این سیستم را رنج می‌دهد.
برای درک یک سیستم درمانی باید ۵ مولفه اصلی آن را شناخت:
۱_ تامین منابع:


در نظام سلامت ما سیستم تامین منابع به شدت بیمار است، آزمون وسیع صورت نمی‌گیرد، حق‌السهم پرداختی به گونه‌‌ای است که فقرا به نسبت آنچه که استفاده می‌کنند بیشتر و ثروتمندان کمتر پرداخت می‌کنند. کارگران ۹/۲۷ حق بیمه خود را وارد این صندوق می‌کنند و ریالی از کمک‌های دولت برخوردار نیستند اما ثروتمندان با کمترین هزینه از خدمات درمانی استفاده می‌کنند؛ این درحالی است که در بخش تامین منابع، خرد جهانی به این نتیجه رسیده است که می‌بایست با وضع مالیات از اغنیا بستاند و به فقرا کمک کند. متاسفانه در سال‌های اخیر یک درصد از درآمد حاصل از ارزش افزوده و ده درصد از درآمد حامل‌های انرژی که قرار بود به بخش درمان اختصاص یاید، با وجود اینکه کل آحاد ملت آن را پرداختند، اما کارگران حتی یک ریال از آن را دریافت نکردند و تماما این درآمد صرف سوبسید به کسانی شد که حق بیمه ندادند‌. به جز این وابستگی منابع به نفت و عدم پایداری آنها از جمله مصائب دیگر نظام تامین منابع ماست.
۲_ سیستم پرداخت
سیستم پرداخت ما اصطلاحا فی فور سرویس است. یعنی تحت هیچ عنوان حاضر نیست به خاطر سلامت مردم پول بدهد؛ سیستم طوری طراحی شده است که هرچه پزشک منصف‌‌‌تر و با شرافت‌‌‌تر و انسان‌‌‌تر باشد، درآمدش پایین‌‌‌تر خواهد بود. زیرا هیچ کس به پزشک به خاطر ارتقای سطح سلامت مردم پول نمی‌دهد. متاسفانه به جای پرداختن به این سیستم ناقص نسخه‌های ناقص‌‌‌تر می‌پیچیم با اینکه به اعتقاد بنده پزشک کم داریم، اما در یک سیستم پرداخت فی فور سرویس هرچه پطشک بیشتر شود، مردم بیشتر هزینه پرداخت می‌کنند و در نهایت به همان نسبت مطب‌های شلوغ بیشتر احساس می‌شوند. باید این سیستم از ریشه در آورده شود. با این سیستم غلط؛ کار نادرست‌‌‌تر این است که با حماقتی مثال زدنی، فکر کنیم با گذاشتن سطح درآمد و محدود کردن درآمد در بخش دولتی خدمتگزار ملتیم.
۳_ سازمان دهی
وقتی پرونده الکترونیک سلامت نباشد، وقتی بیمه‌ها به هم وصل نباشند و وقتی سیاست‌ها یکسان نباشد و بین خریدار و ارائه دهنده خدمت هماهنگی نباشد، به هیچ عنوان امکان ساماندهی وجود ندارد.
۴_قانون مداری
از سال ۸۶ تاکنون ۱۲ سال می‌گذرد، بی‌هیچ‌‌‌تردیدی هیچ یک از اهداف برنامه‌های توسعه اجرا نشده است، اگر از من بپرسند با قاطعیت می‌گویم منافع صنفی و فردی در بخش اجرا و سیاستگذاری و نظارت و قانونگذاری و در یک کلام تعارض منافع مانع از دسترسی حداقلی به سیاست‌های کلان حوزه سلامت و برنامه‌های توسعه شده است.
۵_ رفتار
اشتباه بزرگی است که تصور شود بدون استقرار راهنماهای بالینی و در یک سیستم فی فور سرویس و سلف ریفرال؛ بتوانیم صحبت از اصلاحات کنیم. در جایی که پزشک محدودیتی برای ارجاع به خودش ندارد و خودش سونوگرافی درخواست می‌کند و خودش انجام می‌دهد، خودش آنژیوگرافی درخواست می‌کند و خودش انجام می‌دهد؟! و .... در چنین ساختاری هیچ اصلاح اساسی رخ نخواهد داد. در چنین سیستمی افزایش تعرفه‌ها و کاهش فرانشیزها موجب افزایش ارائه خدمات درمانی نا به جا توسط ارائه دهنده خدمت و افزایش بار مراجعات بیماران شده و به نابودی بیمه‌ها منجر می‌شود.