محمدرضا ستاری ترامپ انگلیسی و چند نکته

سرانجام پس از بلعیده شدن دولت « ترزا می» به واسطه بن‏بست در طرح خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا موسوم به بریگزیت، طبق گمانه‌زنی‌های قبلی بوریس جانسون وزیر خارجه مستعفی بریتانیا توانست با غلبه بر جرمی هانت وزیر خارجه فعلی، سکان دولت در لندن را به دست بگیرد.
روی کار آمدن بوریس جانسون در لندن، آن هم در شرایطی که اکنون انگلستان با کم‏سابقه‌ترین بحران سیاسی دست و پنجه نرم می‌کند در نوع خود حامل پیام‌ها و پیامدهای خاص است. نخست در داخل کشور، پیش از آنکه جانسون به عنوان نماد راست‌ترین جریان حزب محافظه‌کار رسماً به سمت نخست‏وزیری برسد، فیلیپ هاموند وزیر خزانه‌داری و دیوید گوک وزیر دادگستری بریتانیا اعلام کرده بودند که در صورت نخست‏وزیر شدن جانسون از سمت‌های خود کناره‌گیری خواهند کرد. همچنین گفته شد که شش نماینده حزب محافظه‌کار نیز اعلام کرده‌اند در صورت روی کار آمدن جانسون، این حزب را ترک کرده و به حزب لیبرال دموکرات خواهند پیوست. در نتیجه کنار رفتن میانه‌روها در حزب محافظه‌کار و خالی کردن فضا برای جانسونی که اکنون وی را به ترامپ انگلیسی تشبیه می‌کنند، وقتی با موضوع بریگزیت و اصرار وی برای خروج بدون توافق بریتانیا از اتحادیه اروپا پیوند می‌خورد، نویدبخش تعمیق شکاف سیاسی در محافظه‌کاران و شروع دوره‌‌ای جدید از چالش‌ها در لندن خواهد بود.
در همین رابطه رویه جانسون در قبال بریگزیت نیز برای کلیت اروپا مخاطره‏آمیز است، زیرا پس از نزدیک به سه سال کشاکش در خصوص نحوه خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، اکنون جانسون قول داده که حداکثر تا مهرماه سال جاری بدون توافق یا با توافق از اتحادیه اروپا خارج شود؛ امری که اکنون با توجه واگرایی‌ها در اروپا و نیز اقبال بی‏سابقه به راست افراطی در این قاره، می‌تواند با آمدن جانسون وحدت اروپایی را به شدت تهدید کند.
از سوی دیگر شاید امروز خوشحال‌ترین فرد از روی کار آمدن جانسون، دونالد ترامپ رئیس‌جمهوری آمریکا باشد. فردی که پیش از آن و همزمان با تنش‌های به‏وجودآمده بر سر استعفای کیم داروک سفیر بریتانیا در واشنگتن، بارها حمایت خود را از بوریس جانسون اعلام کرده و ضمن تحقیر ترزا می، گفته بود: با روی کار آمدن جانسون روابط آمریکا و انگلیس بهتر از قبل خواهد شد. از آنجا که ترامپ یکی از پرقدرت‌ترین مخافان وحدت و همگرایی اروپایی است و جانسون نیز در مقابل به دنبال خروج کشورش از اتحادیه به هر نحو ممکن است، ناظران بر این باورند که این ائتلاف افراطی نه تنها برای اروپا، بلکه می‌تواند برای تمام جهان پیامدهای نگران‏کننده‌ای در بر داشته باشد.


اما سومین نکته و شاید مهم‏ترین آن، این است که روی کار آمدن جانسون در انگلیس می‌تواند بیانگر دگردیسی نقش و سیاست انگلیسی‌ها در روندهای جهانی آتی باشد. هر چند بریگزیت خود به بحرانی بی‏سابقه در انگلیس تبدیل و منجر به ایجاد شکاف در حزب محافظه‌کار شد و ناکام ماندن طرح‌های مختلف خروج اکنون یک گزینه به نام بریگزیت سخت را پیش روی لندن قرار داده است، اما با نگاه بلندمدت به راهبرد انگلستان، می‌توان این هزینه گزاف را توجیه کرد. اینکه انگلستان در محاصره اروپا و تحت فشار فرانسه و آلمان به مرور در حال از دست دادن مرکزیت مالی خود بود و نیز به میزان زیادی استقلال رای خود را از دست داده است.
از سوی دیگر از آنجا که با روی کار آمدن ترامپ، راهبرد امنیت ملی ایالات متحده در قرن بیست‏ویکم روندی متفاوت‌تر از گذشته به خود گرفته است، اکنون لندن با صرف این هزینه هنگفت، قصد دارد در دنیای چندتک‏قطبی کنونی با عبور از چارچوب اتحادیه اروپا، خود را بار دیگر به عنوان یکی از قطب‌های قدرت در آینده روابط بین‌الملل مطرح کند. چرا که محصور ماندن در اروپا به مرور زمان لندن را تبدیل به قدرتی منطقه‌ای کرده بود و آنها ناچار شدند برای خروج از این حصار با تحمل بار سنگین بریگزیت برای مطرح شدن در فرآیندهای آتی جهانی خیز بردارند؛ امری که مجری و نماینده این راهبرد، فردی به نام بوریس جانسون خواهد بود.