روزنامه همدلی
1398/04/30
مصطفی اقلیما در گفت و گو با «همدلی»: خلف وعده مسئولان، مردم را بیاعتماد کرده است
همدلی| مشارکت اجتماعی در حوزههای گوناگون از ملزومات زندگی امروز جوامع مختلف است اما نیازمند سازوکارهایی است که بتوان به مدد آن اجتماع را به سهیم شدن در ابعاد مختلف حیات خود تشویق کرد که بیش از همه نیازمند حس اعتماد اجتماعی و تفهیم لزوم کار فرهنگی در کشور است. همدلی، کم و کیف بحث مشارکت اجتماعی در ایران و موانع آن را با دکتر مصطفی اقلیما، رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران به گفتوگو نشسته است که در ادامه میخوانید.مشارکت اجتماعی از ملزومات حیات در دنیای امروز است، فکر میکنید این مشارکت چه ویژگیهایی دارد و ما باید برای تشویق مردم به مشارکت اجتماعی دست به چه اقداماتی بزنیم؟
مشارکت در ایران مثل مقوله پیشگیری است، پیشگیری در هیچ دستگاهی نیست و ما فقط به درمان فکر میکنیم، پس امر مشارکت در هیچ جایی از کشور وجود ندارد، ما حتی بین وزرای هیئت دولت هم نشانی از مشارکت نداریم، یعنی دو وزارتخانه حرف یکدیگر را قبول ندارند. دقت داشته باشید که وقتی صحبت از مشارکت میشود بحث منافع وسط میآید، هر کسی سعی میکند سود و منافع دیگری را برای خود بردارد، امروزه هم با وجود فشارهای اقتصادی بسیار، دیگر هیچ کس حاضر به مشارکت نیست، حتی دو برادر که با هم در یک مغازه کار میکنند و قاعدتا باید برای چرخاندن و مدیریت کارها با یکدیگر مشارکت داشته باشند سعی میکنند سر دیگری کلاه بگذارند و پول را برای خودش بردارند، نظام زیرساختی کشور ما غلط است، نگاه اجتماعی در میان مردم ما وجود ندارد، ممکن است در شهرهای کوچک نظارت اجتماعی باشد و افراد کمتر کارهای خلاف کنند اما در شهرهای بزرگ چیزی به نام مشارکت وجود ندارد، در هیچ قسمتی، چون سیستم مستقر در دستگاههای دولتی، اجتماعی نیست، فردگراست. امروزه در جامعه ما، افرادی رشد میکنند که به صورت تکی حرکت کنند، در یک موقعیت جمعی وقتی فرد میبیند دیگری دارد کار میکند، او هم از بغلش میخورد و کار نمیکند، این ماییم که جامعهمان را این طور بار آوردهایم، اعضای یک خانواده حتی نمیتوانند با هم مشارکتی زندگی کنند، مادر ساز خودش را میزند، پدر ساز خودش را میزند، فرزند هم ساز خودش را، آن وقت میگوییم چرا این خانواده آن خانوادهای که ما میخواهیم نمیشود، چون هر کس میخواهد نگاه خودش را پیاده کند، وقتی یک زن و شوهر با هم ازدواج میکنند، میشوند ما، دیگر من وجود ندارد، اما واقعیت چیز دیگری است، هر کس میگوید من این کار را کردم، من آن کار را کردم، پس منیت در کشور ما زیاد است، هر کسی خودش را میبیند، به همین خاطر اثری از مشارکت نمیبینید، متاسفانه در جامعه ما، افرادی موفقاند که من باشند و تکی رو به جلو حرکت کنند، افرادی که میخواهند به صورت جمعی جلو بروند بعد از مدتی شکست میخورند، بعد از مدتی هم با تغییر رویه، آن منیتشان را که نظرات شخصی است پیش میبرند و دیگر حاضر نیستند جمعی کار کنند، ما حتی اگر دستورالعمل هم بنویسیم، این منیت افراد است که اجازه نمیدهد آن مشارکت لازم به وجود آید، این مشکل فقط در جامعه ایران است، در همه جای دنیا بالاخره یک نفر پاسخگو پیدا میشود اما در کشور ما رئیسجمهور که باید پاسخگوی کارهای دولت باشد به کسی جوابی نمیدهد، چون وزرایش را خودش انتخاب نمیکند، هر یک از وزرا به سفارش کس دیگری انتخاب شدهاند، نیروی انتظامی هم همین طور، به تنهایی پاسخگوی امنیت تهران نیست، چون همهگونه نیروی نظامی و انتظامی در کشور وجود دارد که هیچگاه در هماهنگی با هم کار نمیکنند، اینها هرگز نیروهای واحدی نیستند، وقتی آن نظامی معنای مشارکت را نمیداند مشارکت اجتماعی که من و شما هم به دنبال آن هستیم در کشور به وجود نخواهد آمد، چون در کل، سیستم نظارتی کار نمیکند که بخواهیم آن را در افراد ببینیم.
برای ایجاد حس اعتماد عمومی در کشور چه باید کرد؟
ببینید مردم ما آدمهای درستی هستند، ولی عملا مثل آن فردی شدهاند که مار او را نیش زده و از ریسمان سیاه و سفید میترسد، در کشور ما از بس مسئولین هر یک حرفی زدهاند و به آن عمل نکردهاند مردم دیگر اعتمادی به آنها ندارند. در زمان آقای احمدینژاد میگفتند که هزینه آب و بنزین را زیاد میکنیم تا با پول حاصل از آن پالایشگاه بسازیم، ولی هیچ پالایشگاهی ساخته نشد. شما به قولهایی که هر کس میدهد نگاه کنید، هر کسی یک حرفی میزند، امروز رئیسجمهور یک چیز میگوید ولی اصلا اجرا نمیشود و به دست فراموشی سپرده میشود، از این طرف میگویند وام میدهیم از آن طرف وقتی فرد به بانک مراجعه میکند میبیند خبری از وام نیست، اینجاست که مردم دیگر به هیچ فردی اعتماد نمیکنند. اعتماد زمانی اتفاق میافتد که ما به قولهایمان عمل کنیم، اما امروز در جامعهای زندگی میکنیم که مردم چک میدهند، سفته میدهند، ضامن میشوند، اما بعد زیر همهاش میزنند، آن وقت شما چگونه میتوانید اطمینان کنید؟ مردم ما از ریسمان سیاه و سفید میترسند، چون به هر کسی اعتماد کردند از او آسیب دیدند، حس اطمینان مستلزم یک برنامهریزی پنجاه شصت ساله است، باید یکی دو نسل به تدریج عوض شوند و سیستم قانونی شود تا مردم اطمینان کنند، مردم چطور میتوانند به دستگاه قضا اطمینان کنند در حالی که دستگاه قضا حق و حقوقشان را استیفا نمیکند و قاضی هر کاری که دوست داشته باشند انجام میدهد، از یک طرف هر بلایی که فکرش را بکنید سر بدهکاران خرده پا میآورند، از آن طرف با آنهایی که بارها میلیاردها تومان پول دزدیدند کاری نمیکنند، شما وقتی این چیزها را میبینید دیگر میخواهید به چه کسی اعتماد کنید؟ چرا مرد به همسر خود اعتماد ندارد؟ میگوید چون میخواهد پول من را به مادرش بدهد، چرا زن به شوهر خود اعتماد ندارد؟ چون میگوید میخواهد پولش را خرج خانواده پدریاش یا فرد دیگری بکند، میگوید این کار را نمیکنم اما عملا میکند، این خود وقتی به کرات اتفاق افتد باعث عدم اطمینان میشود. برگرداندن اطمینان چندین نسل زمان میبرد، مثل پیشگیری است، یک نسل طول میکشد. مسائلی که اشاره کردم اجتماعیاند، علتاند و نه معلول، میآییم در خیابانها معتادها را جمع میکنیم، هیچ کس نمیگوید چرا معتاد به وجود آمد؟ ما باید علت را برطرف کنیم، بیکاری، فقر، فشار اجتماعی، عدم امنیت اجتماعی، عدم امنیت شغلی و... اما هیچ کس این کار را نمیکند، فقط معتاد را بدون نگاه به علت اعتیاد او میگیرند و زندانی میکنند، اگر دولت بخواهد کاری کند باید اول از خودش شروع کند. وزیر اشتباه میکند اما اصلا پاسخگوی خطایش نیست و چیزی نمیگوید. در هر وزارتخانهای، معاونین از دوستان و آشنایان هستند، مثل وزارت بهداشت و درمان که معاون اجتماعی در آن منصوب کردهاند، اصلا در چارت وزارت بهداشت و درمان، معاونت اجتماعی نیست، ایشان هم که اطلاعاتی در مورد کار خود ندارد میآید با ورود به حوزههایی که در موردشان آگاه نیست همه چیز را به هم میریزد، این افتضاح را به وجود میآوریم فقط به خاطر این که به کسی پست بدهیم، بعد من چطور باید اطمینان کنم؟ در نهایت هم اگر ما بخواهیم مسائل اجتماعیمان حل شود باید به رهنمودهای رهبرمان توجه کنیم، ایشان همیشه میگویند شایستهسالاری و بعد پاسخگویی. ما در مسئولینمان هیچ وقت شاهد شایستهسالاری و پاسخگویی نیستیم، وقتی که یک مسئول که نگاه همه به اوست پاسخگو نیست، چطور میخواهید به افراد عادی اطمینان کنید؟ من حرف دلم را باید به که بزنم؟ حقم را از که بخواهم؟ هر کسی یک حرفی میزند فردا میگوید اگر شد شد اگر نشد هم که هیچ. پس اگر آن دو رهنمود اجرا شوند هرگز مملکت را در این شرایط نمیبینید، در کل باید فکر کنیم، به فقر، فساد، بیکاری، عدم امنیت و غیره، اینها را که درست کردیم آن وقت مردم به مسئولین اعتماد میکنند.
ایجاد زیرساختها و اقدامات فرهنگی را چطور میتوانیم بین مردم رشد و گسترش دهیم؟
ما ۴۰ سال است که داریم بحث فرهنگی میکنیم، ولی کار فرهنگی نمیکنیم، هر کسی نگاهی به کار فرهنگی دارد، ما باید کار فرهنگی را به مردم آموزش بدهیم ولی نه با این شرایط، مردم نان شب ندارند بخورند، چه چیزی را میخواهیم به آنها آموزش بدهیم؟ وقتی فرد ایدز گرفته شما چطور میتوانید به او آموزش بدهید در حالی که دارد از فقر و گرسنگی میمیرد؟ میگوید من یک روز زودتر بمیرم برایم بهتر است، ما باید مردم را به آینده و زندگیشان امیدوار کنیم، آن وقت از کار فرهنگی حرف بزنیم، ما الان فقط مدعی کار دینی هستیم که ربطی به کار فرهنگی ندارد، وقتی من امید به آینده داشته باشم خودم کار فرهنگیام را درست انجام میدهم. شما از مسئولین بپرسید، هیچ کدام نمیدانند کار فرهنگی چیست، به نظر مسئولین کار فرهنگی یعنی صرفا امور دینی، که آن هم روحانیون بسیاری در جامعه برای انجام آن هست که من اگر سوالی در این حوزه داشته باشم از آنها میپرسم، اما من اگر استاد جامعهشناسی هستم قاعدتا نباید در امور دینی چیزی بدانم، من وقتی به مشکلی برخوردم از متخصص آن حوزه میپرسم، مثل اینکه شما ریاضی نمیدانید ولی به شما میگویند به مردم ریاضی آموزش بدهید، کسی نیست که همه کارها و تخصصها را بداند، امور فرهنگی هم یعنی همین، میخواهید به مردم یاد بدهید چطور خوب زندگی کنند؟ شما قوانین را درست اجرا کنید من هم خلاف نمیکنم. چرا یک ایرانی وقتی به دوبی میرود یک زباله در خیابان نمیاندازد، یا وقتی در خیابان رانندگی میکند موقعی که به یک عابر پیاده میرسد که حتی روی خط عابر پیاده نیست از ۱۰ متر جلوتر توقف میکند؟ برای اینکه بقیه میایستند، جامعه این طور است، وقتی کسی درست عمل کند بقیه هم از او تبعیت میکنند، در جامعهای که خود پلیس و بقیه ماشینها از روی خط عابر پیاده رد میشوند و هر کس هر کاری که دوست داشت میکند، شما چه کار فرهنگی میخواهید انجام دهید؟ در جامعهای که طبق گفته خودشان، میلیاردها تومان از جریمهکردن مردم در ایام عید درآمد داشتهاند چه امیدی به اصلاح امور میرود؟ این کار یعنی ما فقط میخواهیم پول بگیریم، نمیخواهیم مردم را آموزش دهیم، چرا من باید خلاف کنم؟ چرا من به فکر خلاف میافتم، وقتی جریمه هم میدهم؟ چون من آن کاری را انجام میدهم که ارزشش برایم بیشتر است، شما باید ارزشها را برای من بالا ببرید تا من خودم به فکر خلاف نیفتم، با پول گرفتن که خلاف درست نمیشود. نمیخواهد به مردم آموزش رانندگی بدهید، خودتان رعایت کنید من هم رعایت میکنم. امروز فرهنگ ضوابط و سازوکار خودش را دارد، ولی ما فقط حرفش را میزنیم، مسئولین حتی مسائل فرهنگی را نمیفهمند، ما فقط بلدیم در مدارس، نمازخانه درست کنیم و بگوییم نماز بخوانید، این به نظر اینها یعنی کار فرهنگی، ولی این که نشد کار فرهنگی، نتیجهاش فقط هدررفت بودجه مملکتی است.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
پس از انتشار تصاویر ماهواره ای از میزان خسارت ها به پایگاه نواتیم، دیروز نیز تصاویر ماهوارهای پایگاه رامون ارتش صهیونیستی منتشر شد که نشان می دهد علاوه بر آشیانه ها، مراکز تجهیزات نظامی نیز توسط موشک های بالستیک ایران هدف قرار گرفته است (خراسان) امیر واحدی: اینبار با بمبافکن su ۲۴ پاسخ ویرانگر میدهیم / سردار حاجیزاده: صد در صد میزنیم (جوان) اخبار ویژه (کيهان) پیام صریح ایران به جنگطلبان صهیونیست (تجارت)
سایر اخبار این روزنامه
همدلی از بحران آب در استان سیستان و بلوچستان گزارش میدهد لبهای تشنه بلوچستان
«همدلی» ناکارآمدیهای ساختار اقتصادی را در شرایط کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی در گفتوگو با مهدی کرباسیان بررسی کرد
محمدحسن قدیریابیانه در گفت و گو با همدلی مطرح کرد: احمدی نژاد و تیمش نه اصولگرا هستند و نه نظام برایشان مهم است
مشارکت اجتماعی؛ قوه محرکه جامعه
مصطفی اقلیما در گفت و گو با «همدلی»: خلف وعده مسئولان، مردم را بیاعتماد کرده است
ایران در دو جبهه دیپلماسی و میدانی، غرب را به چالش کشیده است دیپلماسی اقتدار
ولیالله شجاعپوریان نهاد شورایاری، باور به دموکراسی
تبعاتِ موازیسازی
ضرورت تحلیل و درک «پیام» در جهان امروز
ولیالله شجاعپوریان نهاد شورایاری، باور به دموکراسی
تبعاتِ موازیسازی
جنگ نامحتمل احتمال تبدیل تنش بین ایالات متحده آمریکا و ایران غیر محتمل است