لزوم سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبان در چارچوب عادی سازی

 
 
از بدو روی کار آمدن دولت روحانی، چیستی، کیستی و مبانی نظری حاکم بر خط و مشی این دولت محل بحث نظریه پردازان، استراتژیست‌ها، سیاست‌ورزان، کنشگران، ژورنالیست‌ها و جریان‌های سیاسی بوده است. هر کدام از این نحله‌ها و گروه‌ها، مبتنی بر نظر و منظر، زمینه و زمانه، علایق و سلایق، مطالبات و مقومات، دانش و بینش و عینکی که با آن به سپهر سیاست نظر می‌افکنند، توصیف و تبیینی خاص از دولت اعتدالی ارائه کرده‌اند. نگارنده چارچوب نظری توصیفی نرمالیزاسیون در برابر استثناطلبی که ابتدا توسط دکتر سعیدحجاریان (نرمالیزاسیون مقدمه دموکراتیزاسیون) و سپس به صورت مبسوط‌تر، با چارچوب نظری و تبیینی همه‌جانبه‌نگر، توسط استاد محمد‌مهدی مجاهدی (عادی‌سازی در برابر استثناطلبی) ارائه گردید را واجد مولفه‌ها، چارچوب و ظرفیت تحلیلی پوشاننده و تبیین‌گر برای توصیف جریان شناسی سیاسی در دوره کنونی ارزیابی می‌کند. مجاهدی دوگانه ‌اصلاح‌طلبی در برابر اصولگرایی، چپ در برابر راست و... را دوگانه‌هایی تنک مایه و ناتبیین‌گر برای وضعیت سیاسی ایران امروز ارزیابی کرده و تقویت جبهه عادی ساز در برابر استثناطلبان را مسیر صواب تامین کننده منافع و مصالح سیاسی کشور ارزیابی می‌کند. ایشان اخیرا در نوشته‌ای ارزشمند تحت عنوان «نرمالیزاسیون در شرایط بحران»، در ماهنامه ایران فردا، نرمالیزاسیون (روالمند‌سازی) را ادای مسئولیت جمعی ایرانیان برای دفاع از ایران، انسان ایرانی، دستاوردهای ایرانیان، کاهش مخاطرات و... قلمداد می‌کند. ملاحظات عالمانه مجاهدی اولا در تفکیک دوگانه مد نظر خود با آنچه دستبرد راهزنانه انسداد باوران و جنگ افروزان داخلی و خارجی می‌نامد و ثانیا تعریف این مفاهیم در سطوح مختلف 1-سیاست مقایسه‌ای 2-در تراز سیاست و روابط بین‌الملل و 3-در سطح جامعه شناسی سیاسی، تمهید مقدمات واقع بینانه‌ای برای جریان شناسی سیاسی در سطوح مختلف ارائه می‌نماید. (خواننده محترم را به مطالعه موشکافانه نوشتار ایشان دعوت می‌کنم) مجاهدی به درستی روی کار آمدن ترامپ و خروج یکجانبه آمریکا از برجام و عواقب مخاطره انگیز آن برای عرصه اقتصاد، معیشت و... را باعث از رونق افتادن سکه نرمالیزاسیون و شاداب‌تر و تازه نفس‌تر شدن رویکرد استثناطلبی در ایران ارزیابی می‌کند. اگر پروژه اصلی و مورد توافق عادی‌سازان را برجام بدانیم، آنگاه شکست برجام بزرگترین هدیه استثناطلبان خارجی به هم‌مسلکان داخلی ایشان در تضعیف موقعیت عادی‌سازان بوده ‌است. مجاهدی با طرح این پرسش که آیا نرمالیزاسیون هنوز ممکن و مطلوب است؟ استدلال می‌کند که انسداد باوری و براندازی خواهی و استثناطلبی در سیاست داخلی خواسته یا ناخواسته، مکمل سیاست‌های استثناطلبان بین‌المللی و تیم بی، بر ضد ایران است. ایشان نرمالیزاسیون را اولا، نیروی حل مساله‌ای بر می‌شمارد که نمی‌بایست معطوف به بی‌اثر یا کم‌اثر بودن نقش خود بر بوم رنگارنگ سیاست و حکومت در ایران، صحنه را به استثناطلبان واگذار کند، بلکه باید با فهمی متوازن از نسبت جامعه و سیاست، بقا و ارتقای نظام سیاسی در اولویت قرار گیرد. ثانیا نرمالیزاسیون به دلیل رویکرد ضد استثناگرایانه‌اش، ضد انسداد است و به همین دلیل آنتی‌تز طبیعی ائتلاف دشمنان خارجی و داخلی ثبات و بقای ایران است و ثالثا هزینه‌های گزاف و فزاینده انسداد باوری برای کشور، نرمالیزاسیون را بر جایگاه برتر می‌نشاند. مجاهدی معطوف به این مقدمات و شرایط، معتقد است که نرمالیزاسیون در شرایط کنونی نه تنها به دلیل برخورداری از پایگاه اجتماعی، ممکن و مطلوب است، بلکه از هر زمانی دیگر مطلوب‌تر و وجودش تعیین کننده‌تر است. نکته مهم دیگری که نمی‌توان از آن چشم پوشید، همراستایی و انطباق مطلوبات و مخاطرات نظام جمهوری اسلامی و یکپارچگی کشوراست، یعنی آنچه مطلوب ایران و تمامیت ارضی‌اش است، مطلوب نظام جمهوری‌اسلامی نیز است و آنچه برای ایران و انسان ایرانی امروزی مخاطره است، برای جمهوری اسلامی نیز مخاطره است. بنابراین بر خلاف ادعای برخی افراد، هر چه از اقتدار و توان این نظام تراشیده می‌شود، نه تنها صرف حفظ ایران نمی‌شود، بلکه از امکان بقای ایران و یکپارچگی‌اش کاسته می‌شود. با التفات به نظریه مجاهدی در ضرورت سیاست‌ورزی عادی سازانه در برابر استثناطلبی، سخنان اخیر مهندس بهزاد نبوی در ضرورت مقاومت خردمندانه در مقابل آمریکا و دشمنان خارجی، درخواست از حاکمیت برای زمینه‌سازی برای حضور پر شکوه مردم در انتخابات و حمایت از روحانی، باوجود برخی گلایه‌ها و ناکار آمدی‌ها و تاکید بر اینکه راهی غیر از انتخابات برای بهبود اوضاع کشور نمی‌شناسم، بیش از پیش برای فضای سیاسی اصلاح‌طلبانه در کشور قابل درک است. همراستایی نخبگان فکری و سیاسی در وصول به راهبردی که منافع و مصالح کشور در کانون آن باشد، مقدمه کنشگری‌های مسئولانه بعدی است. این همراستایی اما هرگز به معنی چشم پوشی و نادیده انگاشتن انحرافات متضاد با سیاست عادی‌سازی در جرگه درونی نیست. انفعال و برخی ناکار آمدی‌ها در درون دولت، برخی فرصت‌طلبی‌های نامرتبط بااصول در جریان اصلاحات، خودی و دیگری سازی‌های معطوف به مصالح شخصی، باندی و حزبی در درون جبهه‌عادی ساز یا به عبارتی استثناطلبی‌های ناسازگار با عادی‌سازی در درون جبهه عادی‌ساز و... در تضعیف قدرت و همبستگی درونی این جبهه، نقشی تعیین کننده داشته است. عبور از این وضعیت‌ و رفوی پارگی‌های درونی در جبهه عادی سازان، نیازمند سیاست ورزی با منطق تشخیص وترجیح مصالح و منافع ملی بر منافع و مصالح احزاب، باندها، اشخاص و... می‌باشد. دوگانه عادی‌سازی در برابر استثناطلبی، اگر توسط سیاست‌ورزان صادق، بالغ و عبور کرده از خود میدان‌داری اجرا شود و از باد خزان ثمره‌چینان و میراث‌خوران بی‌اعتنا به مطالبات، وضعیت و شرایط کشور و مردم، در امان بماند، همچنان دوگانه سیاست‌ساز و تامین کننده مصالح مردم با به حاشیه راندن استثناطلبی توسط عادی‌سازی خواهد بود. اما آنگاه که هویت‌های مادون ائتلاف خردگرایان منافع ملی محور، همچون هویت‌های اصلاح‌طلبی، اعتدالگرایی، اصولگرایی معتدل و... وزن‌کشی، سهم‌خواهی و خودی و دیگری‌سازی را در درون جبهه اصلاحات بیاغازند، در مسیر تضعیف عادی‌سازی و تقویت استثناطلبی گام برداشته‌اند. از منظر اصلاح‌طلبی می‌توان گفت، همچنان اصلاح‌طلبی به معنای دموکراتیزاسیون، از مسیر نرمالیزاسیون یا همان عادی‌سازی پیش می‌رود.
ادامه صفحه 2