عربستان غریبه‌ای در خاورمیانه

مهدی ‌ذاکریان ‪-‬ موقعی که محمد بن‌سلمان قدرت را در عربستان به‌عهده گرفت، این کشور به‌دلیل باورهای متعصبانه و سختی که ریشه در وهابیت داشت، در نظام بین‌الملل مانع هایی جدی را پیش روی خود می‌دید. به‌همین دلیل ولیعهد جدید پس از آنکه روی کار آمد، تغییرهایی‌ را در دستور کار قرار داد تا بلکه بتواند جامعه جهانی را برای تعامل عمیق‌تر ترغیب کند. اما ناگفته پیداست که تغییرات، تغییراتی نمادین بودند ‌و دقیقا به‌همین دلیل بود که تغییرها به موضوع‌های نه چندان مهمی چون رانندگی زنان یا برگزاری کنسرت منتهی شد. البته همان تصمیم‌ها و تغییرها هم در عمل موجب شد تا سعودی نزدیکی بیشتری را با نظام بین‌الملل تجربه کند که همین هم برای کشوری که به‌عقب‌‌ماندگی اجتماعی متهم می‌شد، غنیمت بود. اما اینکه این موضوع چقدر بتواند کارساز شود، به کشورهای ابرقدرت ربط دارد که البته تعدادی از آنها سابقه حمایت از ناقضین حقوق بشر را در کارنامه‌شان یه ثبت رسانده‌اند. همانند اسراییل یا همانند کشورهای اقتدارگرای منطقه به مانند ترکیه و امارات. به‌هر حال همراهی و همکاری عربستان و آمریکایی که چهره تندرویی به نام ترامپ را در اختیارش می‌دید، اتفاق افتاد. اما اینکه این فضا به چه سمتی هدایت شود و به‌چه شکلی در آید، مستقیما به نوع رفتار سعودی‌ها بر می‌گردد. در عصر حاضر، ما در خلا زندگی نمی‌کنیم و‌ با دنیایی مواجه هستیم که ارتباطات و جهانی شدن در آن حرف اول و آخر را می‌زند. پس می‌توان به-راحتی این‌طور نتیجه گرفت، با رفتاری که عربستان در محل کنسولگری خودش (قتل خاشقچی) انجام داد، معلوم بود که به این کشور و‌ متحدینی چون آمریکا و انگلیس، فرانسه و... که با دولت جدید سعودی وارد مناسبات جدی اقتصادی شده بودند، فشارهای زیادی وارد شود.‌ همچنین ‌لازم به ذکر است در مناسبات عربستان هژمان حقوق بشری را شاهد نخواهیم بود. مگر اینکه هژمان، هژمانی اخلاقی باشد. شاید این سوال طرح شود که با وجودِ موجودیت سازمان ملل و نهادهای بشری چرا به هژمان اشاره شد، در پاسخ باید گفت، قدرت سازمان ملل و‌ نهادهای رسمی دیگر، بیشتر از هژمان ابرقدرت‌ها نیست و ما باید بپذیریم قدرت‌هایی که اقتصاد دنیا را در دست دارند، هر زمان که لازم بدانند،‌ به‌راحتی می‌توانند تعاملات بین‌المللی را برپایه منابع قدرت تعیین کنند و اخلاق را فدای منفعت کنند. به‌همین خاطر فعلا در یکی دو سال آینده، باید خودمان را برای مواجهه با چشم‌انداز غیر حقوقی از حضور عربستان و رفتارهای عربستان در نظام بین‌الملل آماده کنیم و منتظر بازگشت به مسیر منطقی و همکاری‌های منطقی از جانب این کشور نباشیم.
همچنین درباره ‌رابطه ایران با عربستانِ بن‌سلمان قبل از هر توضیحی در این باره لازم به تاکید می‌دانم، تعامل این دو کشور استراتژیک منطقه، هم برای خودشان و هم برای خاورمیانه اهمیت انکار ناشدنی‌ای دارد. البته این را هم باید در نظر داشت، در روابط بین‌الملل هیچ گرهی را نمی‌توان گره کور قلمداد کرد. پس درباره رابطه ایران و عربستان هم این طور نیست که مشکل را لاینحل تلقی کنیم. بارها شاهد بودیم که هم آقای روحانی و هم آقای ظریف صریحا از تمایل جمهوری ‌اسلامی برای پایان مناقشه ایران با عربستان گفته و آمادگی دیپلماتیک کشورمان را برای نزدیک شدن با سعودی اعلام کرده‌اند. اما سعودی‌ها به‌طور عجیبی نه تنها چراغ سبزی در این رابطه نشان ندادند، بلکه با حمله به یمن حدود ۴سال است که خودشان را در باتلاق گرفتار کرده‌اند. چالش آنها در بحث یمن به‌قدری است که اگر همچنان اصرار به تداوم این روند پر غلط داشته باشند، بحرانی دشوار را پیش روی خود خواهند دید. به‌همین دلیل منطق حکم می‌کند، سعودی‌ها هر چه زودتر باید تغییر رویه بدهند تا نه‌تنها به‌مسیر تعامل با ایران برگردند، بلکه در مناسبات نظام ‌بین‌الملل هم کشوری قابل اتکا از سوی کشورهای دیگر قضاوت شوند. تاکیدِ موکد می‌کنم، در دنیای سیاست نه دوست دایمی و نه دشمن دایمی داریم و بنابراین با وجود مانعی چون ترامپ، می‌توان امید داشت که دیپلماسی ایران و عربستان را به‌هم نزدیک کنند. مخصوصا که سعودی‌ها وضعیت‌شان به‌گونه‌ای دشوار است که ایالات‌متحده هم نمی‌تواند یاری‌شان کند و با کوچکترین لغزش احتمالی، عربستان با محمد بن‌سلمان به‌قهقرا می‌رود.
برای نکته پایانی، باید گفت عربستان‌سعودی در دهه‌های گذشته به‌طور قومی و قبیله‌ای اداره شده و ظاهرا بنای تغییر این حالت هزینه‌ساز را ندارند. دقیقا به‌همین دلیل چه با بن‌سلمان و چه با چهره دیگری، بعید است روزی را شاهد باشیم که عربستان‌سعودی به‌عنوان یکی از کشورهای تاثیرگذار، به ‌این تصمیم رسیده است که حیات خود را بر اساس بایدها و نبایدهای نظام بین‌الملل تعیین بکند که در این راه، متحدی همیشگی و البته پرنفوذ به‌نام آمریکا دارد و در نتیجه، عربستان به‌جای اینکه همهِ هم‌وغم‌اش را برای تاثیرگذاری مثبت در منطقه خاورمیانه کند، ترجیح‌اش این است که همنوا با آمریکایی‌ها اهداف اقتصادی ایالات ‌متحده و اهداف امنیتی اسراییل را پی بگیرد که خب! شرح این شرایط ما را به‌این فرضیه صحیح می‌رساند که عربستان غریبه‌ای در خاورمیانه است.