زیان ۴۳ میلیارد دلاری ایران از تعلل اروپا

چالش برجامی ایران با آمریکا و سه کشور اروپایی عضو 1+5 وارد پانزدهمین ماه خود شده و قریب به 50 روز دیگر به نقطه‌ای احتمالا بازگشت‌ناپذیر خواهد رسید. از آنجاکه ایران در اجرای تصمیم خود برای کاهش تعهداتش در برجام که دقیقا از دوماه پیش یعنی در سالگرد خروج ایالات متحده از توافق هسته‌ای و اعلام خبر بازگشت تحریم‌ها آغاز شده، مصمم است و به‌صراحت اعلام کرده در گام‌هایی 60 روزه آنقدر پیش خواهد رفت تا به‌تدریج از برجام به‌طور کامل خارج شود، اروپایی‌ها و حتی ایالات متحده و رئیس‌جمهور آن دونالد ترامپ که تا همین چند ماه پیش می‌گفت آنقدر فشارها تشدید می‌شوند تا ایران به زانو درآید به تکاپو افتاده‌اند و در پی راهی هستند تا مسیر توسعه پرسرعت صنعت هسته‌ای ایران را متوقف کنند، آنها البته می‌دانند که خروج ایران از برجام صرفا به توسعه صنعتی ایران در عرصه فناوری هسته‌ای منتهی نخواهد شد و سرعت بیشتر برای کاهش تهدیدات خود را در حوزه‌های دیگری مانند صنایع دفاعی و تقویت جریان چندلایه مقاومت در منطقه نیز به‌کار خواهد گرفت.
علت دیگری که باعث شده در این برحه تلاش‌های اروپا و آمریکا به اوج خود برسد، اطلاع این کشورها از گزینه‌های پیش‌روی ایران در گام سوم است، گامی که در 16 شهریور آغاز خواهد شد و به احتمال فراوان متفاوت‌تر از دو گام قبلی خواهد بود. خیلی‌ها که گام‌های اول و دوم ایران یعنی به‌رسمیت نشناختن محدوده ذخیره‌سازی اورانیوم غنی‌شده در 300 کیلوگرم و آب سنگین در مرز 120 تن و سپس عبور از محدودیت غنی‌سازی 3.67 را دست‌گرمی می‌دانستند، این روزها به این فکر می‌کنند که گزینه‌های اینچنینی ایران روبه اتمام است و احتمالا در میانه برجام باید در انتظار فروریختن یکی از ستون‌های برجام به‌صورت کامل بود. کاهش همکاری‌ها با آژانس و به‌معنای دقیق‌تر خروج از پروتکل الحاقی، غنی‌سازی سطوح بالا مثلا 20 درصد برای تولید رادیودارو و 40 یا 60 درصد برای استفاده در پیشران‌ها و نهایتا خروج فوردو از بعد تحقیقاتی و آغاز غنی‌سازی صنعتی در این سایت گزینه‌هایی هستند که اگر ایران به سمت آنها حرکت کند هم احتمال برگشت‌پذیری کمتری خواهند داشت و هم آنقدر قوی خواهند بود که برجام را از ریشه بی‌هویت کنند.

 چماق و هویج اروپا و آمریکا شامل چه مواردی هستند؟ همین شرایط هم باعث شده فاز تازه‌ای از تلاش غربی برای متوقف‌کردن ایران آغاز شود، تلاشی که به‌اصطلاح رایج در فضای بین‌المللی هم هویج یعنی مشوق در خود دارد و هم چماق یعنی عامل بازدارنده.


آنچنان که از فضای رسانه‌ای برمی‌آید چماق این مجموعه اقدامات قطعا از هویج آن بیشتر و پررنگ‌تر است که علت آن هم واضح و مشخص است، چماق وسیله‌ای برای تهدید ایران و مجبور کردن تهران به پذیرش راه‌حل‌های فریب برای حل مساله است و تا آن نباشد نه تهران که هیچ کشور دیگری در مقابل آمریکا از خواسته‌های حداکثری خود کوتاه نخواهد آمد و از این‌رو ایالات متحده و اروپا هم گمان می‌کنند تنها از این مسیر است که می‌توانند ایران را وادار کنند پیشنهادهای یک‌طرفه برای حل چالش کنونی را بپذیرد.
چماق ماجرا شامل چند اقدام در حوزه‌های مختلف است؛ اول تهدید به بردن پرونده هسته‌ای ایران به شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و سپس شورای امنیت سازمان‌ملل که البته در قدم اول این تهدید بی‌اثر بودن خود را نشان داد؛ چراکه با پیشنهاد آمریکا شورای حکام برای ایران تشکیل جلسه داد اما به قول محمدجواد ظریف «آمریکا در این نشست حتی از گرفتن یک خط بیانیه هم ناتوان بود».
گزینه دوم اقداماتی نظیر عملیاتی است که انگلیس در جبل‌الطارق انجام داد و کشتی حامل دومیلیون تن محموله نفتی ایران را توقیف کرد. این اقدام شاید جدی‌ترین پاسخی بود که در دو، سه ماه اخیر به ایران و در قبال چند مساله از خروج تدریجی از برجام تا هدف قرار دادن گلوبال هالوک داده شد.
گزینه دیگر که البته رسانه‌ای‌بودن آن از همان بدو طرح مشخص شد و به‌اصطلاح لو رفت، طرح اسکورت کشتی‌ها برای حرکت در خلیج‌فارس و تنگه هرمز بود که هم از سوی رسانه‌های آمریکایی مطرح شد و هم انگلیسی‌ها آن را مطرح کردند و به‌سرعت هم از موضع خود عقب نشستند و گفتند کلا بنای چنین کاری را ندارند. البته اگر حتی این خبر از سوی مطرح‌کنندگان اولیه هم به‌سرعت رد نمی‌شد، معلوم بود که وجهی بیشتر از یک تئوری رسانه‌ای ندارد؛ چراکه چنین اقدامی هم باعث افزایش تنش‌ها در منطقه و لرزان شدن شرایط می‌شد و هم هزینه بسیار گزافی را درصورت اجرا در پی داشت که قطعا نمی‌توانست حتی برای کوتاه‌مدت دوام داشته باشد.

 تهران مقصد دیپلمات‌های شرقی و غربی هویج‌های اروپا و آمریکا اما به یک مسیر بیشتر ختم نمی‌شود. آنها که می‌دانند متوقف‌کردن ایران در شرایط پیش از اردیبهشت 98 شدنی نیست، طی دوماه گذشته تمرکز خود را بر این گذاشته‌اند که ایران بیش از این مجموعه اقداماتی که داشته از برجام عدول نکند و مرزهای آن را نشکند. بر همین اساس هم انرژی زیادی صرف کردند تا قبل از آغاز گام دوم ایران درخواست آغاز مذاکره به تهران بفرستند و برای رسیدن به تحقق این هدف هم چند مسیر را انتخاب کردند؛ مسیر‌هایی که یکی از بغداد می‌گذشت، دیگری از مسقط، یکی از برن و بعدی از توکیو. در روزهای آخر فرصت دوماهه و زمانی که تیر آبه شینزو، نخست‌وزیر ژاپن در تهران به سنگ خورد، آنها حتی پاریس را فعال کردند تا مذاکره با تهران را آغاز کند. ترامپ شخصا خبر سفر قریب‌الوقوع امانوئل مکرون به تهران را اعلام کرد و در واپسین ساعات و دقیقا در زمانی که دید برای او در تهران فرش قرمز پهن نکرده‌اند، تلفنی با حسن روحانی به گفت‌وگو نشست و بی‌آنکه بتواند آغاز گام دوم ایران را متوقف کند تنها فرصت 9 روزه‌ای برای مذاکره گرفت تا شاید از این مهلت بتواند استفاده کرده و ایران را راضی کند از اقدامات بعدی دست بکشد.
مهم‌ترین اتفاق این بازه که دو، سه روز به پایان آن باقی مانده، سفر «امانوئل بُن» مشاور دیپلماتیک امانوئل مکرون رئیس‌جمهوری فرانسه به تهران بود. او که آخر هفته گذشته را در تهران سپری کرد ابتدا به دیدار علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی رفت، سپس با محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه دیدار کرد و نهایتا با حسن روحانی به گفت‌وگو نشست تا طی آن پیام مکتوب رئیس‌جمهوری فرانسه را به وی تقدیم کند. بن هرچند می‌گفت برای میانجیگری به تهران نیامده اما همین ارائه پیام مکتوب به حسن روحانی نشان می‌داد گزینه دیگری از طرف کشورهای غربی برای دعوت ایران به کوتاه آمدن از خروج از برجام است و می‌خواهد به‌نوعی ایران را دوباره وارد فاز مذاکره با اروپا و آمریکا کند.

 مکرون چه پیشنهادهایی برای تهران دارد؟ درباره اینکه مکرون چه پیشنهاد مکتوبی به حسن روحانی ارائه کرده هنوز خبر رسمی و قابل اعتنایی منتشر نشده است. اما از اخبار غیررسمی و رسانه‌ای می‌توان حدس‌هایی زد که احتمال صحت آنها وجود داشته باشد. رسانه‌های خارجی چون پلتیکو و یورونیوز و برخی داخلی‌ها روز پنجشنبه خبرهایی درباره پیشنهاد مکرون منتشر کردند که شباهت‌های زیادی با هم داشت و از قضا با احتمالاتی که تحلیلگران پیش‌بینی آن را می‌کردند، شباهت‌هایی داشت.
یکی از این اخبار می‌گفت پیشنهاد مکرون توقف در برابر توقف است، یعنی آمریکا توسعه تحریم‌ها و افزایش فشار بر ایران را در همین نقطه‌ای که هست متوقف کند و ایران هم نقض برجام را تا همین نقطه‌ای که رسده متوقف کند و پس از آن رایزنی‌ها برای چگونگی آغاز مذاکرات آغاز شود. در واکنش به این مساله البته خبرهایی هم در قالب شنیده‌ها از ایران منتشر شد، خبرهایی که می‌گفتند این پیشنهاد بلافاصله از سوی مقامات ایران رد شده است.
خبر دوم که شباهت زیادی هم با گزینه اول داشت این بود که طرح توقف در برابر توقف شامل توقف اقدامات ایران در مسیر کاهش تعهدات برجامی در مقابل توقف توسعه تحریم‌ها به‌علاوه رفع تحریم نفت برای سه واردکننده عمده نفت ایران یعنی چین، هند و ژاپن است که البته هیچ خبری مبنی‌بر پذیرش این چنین طرحی از سوی مقامات کشور مطرح نشد و واکنش‌هایی که به سفر بن به تهران رسانه‌ای شد همچنین گزاره‌ای را جدی عنوان نمی‌کرد. البته اگر این واکنش‌ها را هم مدنظر نداشته باشیم، توجه به جزئیات مختلف فضای میدانی یعنی همین گستره‌ای که ایران با چهار طرف غربی برجام در آن درگیر است، نشان می‌دهد طرح توقف در برابر توقف با جزئیاتی که از آن مطرح می‌شود از پیش شکست خورده است و به‌هیچ‌عنوان قادر نخواهد بود انتظارات ایران را برآورده کند و تهران را از ادامه مسیر خود بازدارد.

 چرا طرح «توقف در برابر توقف»  از پیش شکست خورده است؟ اگر پرسیده شود چرا چنین تحلیلی از نتیجه پیشنهاد مکرون به تهران وجود دارد، قطعا ارائه پاسخ دشوار نیست و پیچیدگی خاصی هم در بیان آن وجود ندارد. پاسخ دوکلمه‌ای است و توضیح آن مختصر.
توقف در برابر توقف برآورده‌کننده انتظارات ایران نیست و حتی حداقل‌هایی از یک پیشنهاد خوب را در شرایط کنونی شامل نمی‌شود.
علت اول مساله برجام است و بندهای حقوقی آن. فصل‌تحریم‌های برجام برای آمریکا و اروپا تعهدات مفصل و مشروحی را ذکر کرده که باید اجرایی شود تا ایران بتواند تعهدات مندرج در متن توافق را به‌صورت کامل اجرایی کند. برای مثال بند 19 برجام که مربوط به تعهدات اروپا در مسیر رفع تحریم‌هاست خود دارای 19 عنوان تحریم است که باید برطرف شوند و عناوینی که در 11 دسته قابل تعریف هستند و هرکدام مشخصا می‌گوید اقدام اروپا باید شامل چه گزینه‌هایی باشد. از رفع تحریم نفت تا کشتیرانی و حمل‌ونقل، بیمه، بانک، فلزات گرانبها، خودرو، هواپیما و... .
 از این‌رو باید گفت در مقابل هزینه‌های گزافی که ایران پرداخت کرده و برجام اجرایی شده است، اروپا و آمریکا نیز تعهداتی داشته‌اند و امروز نمی‌توانند از ایران انتظار داشته باشند که هم تحریم باشد و هم به تعهداتش همچنان پایبند بماند، هرچند این تعهدات در گام‌های اول و دوم قدری نقض شده و کاهش یافته باشند؛ چراکه در مقابل آمریکایی‌ها با تمام توان تحریم‌ها را اعمال کرده‌اند و به‌شدت نیز بر آنها افزوده‌اند.
علت دوم نیازهای کشور است، نیازهایی که با در نظر گرفتن حداقل‌هایی از آنها برجام نوشته شد و حالا ایران حداقل باید آنها را دریافت کند تا راضی شود برخی و نه همه اقدامات خود را متوقف سازد و نیازهای ایران همچنان‌که از سوی مسئولان کشور هم مطرح شده، بازشدن مسیر فروش رسمی یک تا 5/1 میلیون بشکه‌ای نفت از سوی اروپا و همچنین تعیین و باز شدن مسیری برای بازگشت ارز حاصل از فروش نفت به تهران است. این نیاز، یک نیاز حداقلی بوده و طبیعی است که ایران نمی‌تواند از قید آن به‌سادگی بگذرد و مثلا با پیشنهاد فروش نفت به چین، هند و ژاپن کوتاه بیاید. علت هم مشخص است، امروز ایران نه به‌صورت رسمی که غیررسمی تا حدود قابل‌توجهی به چین و هند نفت خود را صادر می‌کند و به‌هیچ‌عنوان معطل رفع تحریم نمانده است.
 علت سوم خسارت‌هایی است که ایران در این مدت در نتیجه خروج آمریکا از توافق هسته‌ای و عدم پایبندی اروپا به تعهداتش متحمل شده و اگر اروپایی‌ها می‌خواهند پیشنهاد قابل‌توجهی برای ایران روی میز بگذارند باید به این نکته توجه داشته باشند که تهران تنها درصورتی حاضر است از تصمیم خود برای خروج تدریجی از برجام کوتاه بیاید که خسارت 14 ماه گذشته جبران شود؛ خسارتی که رقم آن قابل‌توجه است و اروپا باید آن را برای تهران به‌نحوی از انحا جبران کند.
این خسارت با روش‌هایی که البته برخی نزدیکان دولت آن را قبلا مطرح کرده بودند قابل محاسبه است و دولت ایران می‌تواند از آن به‌عنوان پایه‌ای برای آغاز مذاکرات با اروپا و نه 1+5 استفاده کند. رجوع به اظهارات نزدیکان دولت در سال 94 و در ایامی که گفته می‌شد ایران با هر روز عدم اجرای برجام چقدر ضرر متحمل می‌شود، گره‌گشای این گزینه است و می‌تواند داده‌های خوبی را روی میز بگذارد. روزی که توافق هسته‌ای به امضا رسید و در روزهای بعد از آن -تا قبل از اجرای برجام- یک گزاره بیش از همه توسط حامیان دولت تکرار و بازتکرار می‌شد و آن عبارت بود از مبلغ خسارت ایران از هر روز تاخیر در اجرای برجام. بر این اساس در فضایی که به‌نظر می‌رسید برخی نیروهای نزدیک به دولت، افکارعمومی را با بازار حراجی اشتباه گرفته بودند، در رقابتی تامل‌برانگیز هرکس سعی می‌کرد رقم بالاتری را به‌عنوان خسارت وارده به ایران از اجرا نشدن برجام اعلام کند. یکی از خسارت 100 تا 150 میلیون دلاری می‌گفت، دیگری با آب و تاب تیتر می‌زد خسارت تاخیر اجرای برجام روانه 400 میلیارد تومان، آن یکی می‌گفت نمایندگان باید بدانند که 100 میلیون دلار ضرر در روز یعنی چه و... .
خلاصه در آشفته‌بازاری که اساسا حرف زدن و دفاع کردن از برجام کنتور نمی‌انداخت، عده‌ای با این تصور که هرچه حرف‌شان جنجالی‌تر باشد و رقم‌شان بالاتر، محبوبیت‌شان بیشتر می‌شود و کارشناس‌تر جلوه می‌کنند و لابد فالوور بیشتری می‌گیرند! هرچه می‌خواستند به خورد افکارعمومی می‌دادند و از رقم‌هایی گفتند که هیچ‌وقت اثبات نشد. منتقدان البته همان روزها طرح چنین ارقامی را نوعی نمایش برای به کرسی نشاندن ایده دولت به هر قیمتی که هست و شتاب دادن به پروژه «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» می‌دانستند و معتقد بودند بهتر است به‌جای تهییج جامعه، فکری برای محکم‌کردن پیچ و مهره‌های توافق کرد تا مبادا بعد از گذشت چند ماه چشم باز کنیم و توافق را بربادرفته ببینیم. گوش کسی اما در دولت به این حرف‌ها بدهکار نبود و مردان پاستور پشت‌گرم به حامیان‌شان در بهارستان، چهارنعل به سمت اجرای توافق می‌تاختند. فضای سنگین سیاسی و رسانه‌ای شکل‌گرفته که بعد از توافق لوزان آغاز شده بود در حدفاصل امضای توافق هسته‌ای در 23 تیر 94 تا روز اعلام اجرای آن (27 دی‌ماه همان سال) به اوج رسید و در شرایطی که هشدارهای منتقدان درباره فرجام چنین رویکردی هم اثری نداشت کار را تا جایی پیش برد که درنهایت نتیجه بررسی‌های تخصصی کمیسیون ویژه برجام در مجلس نیز عملا به حاشیه رفت و توافق هسته‌ای ظرف 20 دقیقه از تصویب مجلس گذشت.

روزانه ١٠٠ تا ١٥٠ میلیون دلار هزینه تاخیر در اجرای برجام  درست در روزهایی که مجلس سرگرم سبک‌سنگین کردن بندهای توافق بود، سیروس ناصری، عضو سابق تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای و همکار روحانی در سال‌های ابتدایی دهه 80 مدعی شد روزانه ١٠٠ تا ١٥٠ میلیون دلار هزینه تاخیر در اجرای برجام می‌شود. او در گفت‌وگویی که کمتر از سه‌ماه بعد از امضای برجام با روزنامه «اعتماد» داشت، حتی پا را فراتر هم گذاشت و تصریح کرد هر روز تاخیر در اجرای برجام میلیاردها دلار سود عاید کشورهایی می‌کند که به‌خاطر عملکرد آنها در منطقه، شهید می‌دهیم. عضو سابق تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای برای ادعای خود استدلال هم می‌آورد. به گفته او، «ما حدود ٦ تا هفت‌میلیارد دلار فقط برای پول‌های انباشته‌شده هزینه می‌دهیم. در طول سال‌های ٨٦ تا ٩٢ حدود ٨٠٠ میلیارد دلار ورودی و به همین میزان خروجی داشتیم. با اعمال هزینه پول و هزینه گران خرید کالا به میزان ٢٠ تا ٢٥ درصد، می‌شود ١٠٠ تا ١٥٠ میلیون دلار در روز.» ناصری در ادامه چرتکه‌انداختن‌هایش این را هم گفت که با احتساب ٢٢ تا ٢٣ روز تاخیر در اجرای برجام ٢٠٠٠ تا ٢٥٠٠ میلیون دلار بابت تاخیر اجرای برجام ضرر به کشور وارد می‌شود. او البته فقط چهار روز قبل‌تر از آن با حضور در برنامه «ثریا» مدعی شده بود تاخیر کمیسیون برجام تا آن روز سه‌میلیارد دلار –به روایتی 6 تا هشت درصد مبلغی که چهار روز بعد اعلام کرد- به ایران ضربه زده است و این وسط کسی هم نپرسید که این همه تناقض میان همین چند عدد و رقم اعلام‌شده را با چندمن عسل باید
هضم کنیم!

نمایندگان جلوی ضرر روزانه 100 میلیون دلاری را بگیرند خسارت 100 میلیون دلاری در روز، از سوی اکبر ترکان مشاور ارشد رئیس‌جمهور هم مطرح شد. ترکان با انتقاد از سوالات نمایندگان از تیم مذاکره‌کننده بابت ابعاد توافق حاصله هشدار داد که نمایندگان باید متوجه باشند «هر روز تاخیر در اجرای موافقتنامه وین 100 میلیون دلار به ایران ضربه وارد می‌کند.» او اگرچه همان‌جا اعتراف کرد که چنین رقمی تا حد زیادی تعجب‌برانگیز است، اما تاکید کرد واقعیت تحریم‌ها و اثرگذاری آن در سال‌های گذشته همین است و حال که برجام از سد کنگره آمریکا و مخالفان آن ایران  گذشته، شایسته است نمایندگان هرچه زودتر بحث را در مجلس به سرانجام برسانند تا جلوی ضرر روزانه 100 میلیون دلاری اقتصاد کشور را بگیرند.

نهاوندیان: روزانه 130 میلیارد تومان هزینه اضافه می‌دهیم  در همان ایام نهاوندیان، رئیس دفتر رئیس‌جمهور هم در کمیسیون بررسی برجام از رقمی جدید پرده برداشت و با بیان اینکه هزینه مبادله‌ای که بر اقتصاد ما تحمیل شد در یک محاسبه سرانگشتی حداقل 15 درصد در واردات و صادرات بوده، گفت هزینه مبادله تجارت، سالانه حداقل 15میلیارد دلار می‌شود و این یعنی تحمیل 130 میلیارد تومان هزینه در روز بر
ملت ایران.

پزشکیان: قبل از برجام به‌خاطر تحریم‌ها هر روز 1000 میلیارد تومان ضرر می‌دادیم  مسعود پزشکیان اما پا را از همه اینها فراتر گذاشت و بعد‌ها از رقمی رونمایی کرد که ماشین‌حساب هم در آن می‌ماند. نایب‌رئیس مجلس دو سال بعد از اجرای توافق هسته‌ای و در شرایطی که عیار آن برای همه روشن شده بود با بیان اینکه تصویب برجام جلوی ضرر و زیان‌های بسیار زیادی را به کشور گرفت، تصریح کرد: «قبل از برجام هر روز از بابت تحریم‌ها 1000 میلیارد تومان متضرر می‌شدیم.» او چندی بعد در گفت‌وگو با «فرهیختگان» این رقم را بالاتر هم برد و این‌طور استدلال کرد که ما قبل از برجام نمی‌توانستیم نفت خود را استخراج کنیم و اگر هم موفق می‌شدیم، نفت و گاز را از ما نمی‌خریدند؛ اما حال –تابستان 97- که امکان فروش نفت مهیا شده، اوضاع نسبت به قبل بهبود یافته است.

خسارت ۴۲ میلیارد دلاری  روی دست اروپا  برجام حالا بیش از یک‌سال است که از تک و تا افتاده. به بیان دقیق‌تر، به‌دنبال خروج آمریکا از توافق هسته‌ای در 18 اردیبهشت ۹۷ و سکوت آمیخته به انفعال و حتی همراهی اروپا با آن در ماه‌های بعد، جمهوری اسلامی ایران صرفا با یک توافق کاغذی مواجه است؛ توافقی که گویا قرار است به‌طور نانوشته صرفا مبتنی‌بر تعهدات یک‌طرف استوار باشد. ایران البته چند ماهی است که در مواجهه با چنین توافقی در کنار موضع‌گیری و بیانیه و اعتراض و دیپلماسی توئیتری و... مسیری دیگر را انتخاب کرده؛ اما این یک سال و اندی بلاتکلیفی برجام به‌طور طبیعی همان هزینه‌هایی را به‌دنبال داشته که روزی نزدیکان دولت از آن سخن می‌گفتند؛ هزینه‌هایی که اگرچه هیچ‌وقت منتقدان بر آن صحه نگذاشتند اما اگر با همان دست‌فرمان حامیان دولت به آنها بنگریم حالا سر به فلک گذاشته‌اند. هزینه‌هایی که در یک‌سال و دوماه گذشته به ایران تحمیل شده و هرگونه راهکاری برای احیای برجام باید آنها را جبران کند. این را وزیر امور خارجه و رئیس‌جمهور بارها به‌عنوان شرط توقف گام‌های ایران در مسیر کاهش تعهدات هسته‌ای و به بیان دقیق‌تر، ادامه حیات برجام اعلام کرده‌اند.
 بر این اساس اگر بنا را بر رقم اعلام‌شده از سوی اکبر ترکان، مشاور ارشد رئیس‌جمهور –روزانه 100 میلیون دلار- بگذاریم به نتایج جالبی خواهیم رسید. از روز خروج آمریکا از برجام، درست 429 روز می‌گذرد و اگر گفته‌های ترکان که آن روزها مبنای استدلال بسیاری از سیاسیون در دفاع از برجام قرار می‌گرفت صحت داشته باشد، کشور تا امروز 42 میلیارد و 900 میلیون دلار خسارت دیده است. این یعنی اروپا و آمریکا حالا باید فارغ از تضمین فروش نفت ایران و رفع تحریم‌ها، خود را برای جبران چنین خسارتی آماده کنند. بر این اساس باید گفت هر پیشنهادی با هر جزئیاتی بدون در نظر گرفتن جبران  این  خسارت   آب‌نباتی بیش نیست و جبران در غلتان را نخواهد کرد. پس نمی‌تواند نظر مثبت ایران را به خود جلب کند و راه همانی خواهد بود که از دوماه پیش آغاز شده است.