روزنامه همدلی
1398/04/20
موازیکاری ریشه در قاجاریه دارد
رحیم ابوالحسنی- نهادهای موازی را هم بهلحاظ ریشهیابی و هم بهلحاظ کارآمدی میتوان بررسی کرد. ریشه چنین تصمیمگیری اشتباهی را باید در این جست که ما با وجود اینکه در آستانه پنجمین دهه نظام قرار داریم، بهلحاظ تفکر عقلانی بهرشد لازم نرسیدهایم، در نتیجه نمیتوانیم تصمیمهایی با اصول روز اخذ کنیم و اصرار عجیبی بهسیر در مسیر سنت داریم. در دنیای سنتی انسانها بهطور گروههای کوچک و خودکفا فعالیت میکنند. بهعنوان مثال در عصر سنت، هر روستایی قانون و قواعد مختص خودش را داشت و هر فرد هم در خانوادهاش استقلال رای داشت. در واقع، این روحیه غلط همچنان در مناسبات ما جاری و ساری است و مانع از این میشود که امور، بر اساس علوم روز پیگیری شوند. یک حالت دیگر هم این است که متاسفانه نخبگانی کوتاهاندیش ماموریت اجرایی و تصمیمگیری را بهعهده دارند. طبیعی است، زمامداری این قبیل افراد که افق دیدشان فقط به حوزه و اطراف خودشان منتهی میشود و منفعت فردی را بهمصالح عمومی ترجیح میدهند، باعث میشود تا بهطور کاملا قابل انتظاری فضایی پر از اشکال را در کشور شاهد باشیم. در واقع ایرانیان در دوره قاجاریه تفکری سنتی داشتند، با وجود اینکه در دوره پهلوی تلاشهایی برای رسیدن به -مدرنیته شد. اما همچنان کوچکاندیشی را داریم و در حقیقت همچنان با فرهنگ روستایی یا بهقول برخی از متفکرین عشیرهای روزگار سپری میکنیم. چنین روحیهای که با کار سیستمی مخالف است، باعث میشود تا بهغلط بهاین فکر باشیم که باید همه امور توسط گروههای انگشتشمار و البته با ذهن بسته بهانجام برسد و بههمین دلیل جامعه از یک سیستم جامع و کارآمد محروم میشود. نکته نگرانکننده این است که نخبگان اقتصادی، اجتماعی و حتی مذهبی و فکری ما هم همین ویژگی را دارند. لذا در ایران بهتقسیم کار که برای انجام مطلوب امور امری مهم است، وجود خارجی ندارد. حتی در حوزههای علمیه هم این مشکل وجود دارد، در حالیکه اگر مباحث اقثصادی و سیاسی و... بین مراجع تقسیم میشد، قطعا حوزه میتوانست تاثیر شگرف از خود برجای بگذارد. در بخش سیاست هم سیاستمداران اصرار عجیبی دارند که از تقسیم کار اجتناب کنند و تداوم چنین روندی آسیبهای زیادی را بهسیاست کشور وارد کرده است. در حوزه مهم و حساس اقتصاد هم، بهویژه از موقعی که اقتصاد در ایران وارداتی شد، قبیلهگرایی بهطرز شگفتانگیزی در دستور کار فعالین مناسب اقتصادی قرار گرفت. مجموع این سیاستگذاریهای غلط در کشور، موجب شده تا کار جمعی و همافزایی بهوجود نمیآید. دقیقا بههمین دلیل و نابلدی در کار جمعی، باعث شده سپهر سیاسی ایران از وجود موهبتی بهنام تحزب محروم شود که خب! اینکه خلاء فعالیتهای حزبی چه هزینههایی را تحمیل میکند، امری ملموس و آشکار است. اصولا ایرانیان تحت تاثیر فرهنگ روستایی خودش را عالِم قلمداد میکنند که این نوع، با آنچه که در دنیای مدرن میگذرد منافات دارد که بازهم دقیقا بههمین دلیل از پیشرفتهای دنیای مدرن عقب و حتی گاهی بیخبر هستیم. البته این روند غلط ریشه در آموزشهای ابتدایی دارد؛ بهطوریکه معلم دینی از جغرافیا، معلم اجتماعی از مباحث اجتماعی و... صحبت میکند. حالا این سئوال مطرح میشود که روند غلطی که بههر دلیل بهآن اصرار داریم، چه پیامدهایی دارد که در این رابطه میتوان گفت، حداقل پیامد آن «هدر رفتن سرمایههای انسانی و اقتصادی» است. در واقع جامعه ایران بهوسعت اقیانوسی میماند که فقط بهحد یک بندِ انگشت عمق دارد که به دلیل فقدان همافزایی و تقسیمکار در 130سال اخیر درحال درجا زدن است. برای اینکه یک انقلابی وارداتی بهنام مشروطه در ایران رخ داد و چون با بایدها و نبایدهای تکنولوژی آشنایی نداشتیم، نظام مشروطه به دیکتاتوری پهلویها منجر شد که آن هم بهدلیل ضعف کارکرد، کارایی لازم را نداشت که نتیجهاش رویش انقلاب اسلامی شد. پس از استقرار جمهوری اسلامی هم تغییری نکردیم و در نتیجه نتوانستیم، کشور را بر اساس مختصات تکنولوژی نوین اداره کنیم. شاید این سوال پیش آید که چرایی چنین عقبماندگیای چیست که در پاسخ باید گفت، بعد از انقلاب چهرههایی روی کار آمدند که با همان تفکر دوره قاجاریه و سنتی و البته با یکسری از شعارها و آرمانهای اسلامی فعالیت میکردند. یعنی ما بعد از انقلاب با مطرح کردن نمادهای اسلامی-اخلاقی امور را پیش بردیم و از این غفلت کردیم که جامعه، با همان شکل و شمایل سنتی اداره میشود که نتیجهاش این شد که بعد از 4دهه هنوز هم در حال در جازدن هستیم. آنهم در شرایطی که پس از انقلاب سه ایدهآل را طرح کردیم. اول ایدهآلهای لیبرالیستیِ اومانیستی که طرفدار تفکر لیبرالیستی را مهم میدانست و بحث آزادی و فردگرایی را پیگیری میکرد. همچنین نیروهای چپ ایدهآلهای مارکسیستی را جدی میگرفتند و همچنین گروهی هم ارزشهای صدر اسلام را تبلیغ میکردند. این سه گفتمان در شرایطی در دستور کار قرار گرفته شده بودند که جامعه ما جامعهای سنتی بود و همچنان هست و بههمین دلیل نه تربیت اسلامی، نه تربیت لیبرال غربی و نه تربیت مارکسیستی داشت و همچنین کسانی را روی کار میدید که از فرهنگ روستایی تبعیت میکردند که همین باعث شد تا امور بهطور موازی پیگیری شوند و همین موجب شد تا نظام ما نظامی باشد که نه مدرن است و نه اسلامی، چون در قانون اسلام شما با پدیدههایی چون رانت، اختلاس، تملق و... که در کشور اغلب ما جاری و ساری هستند، بههیچ وجه روبهرو نمیشوید. موضوع این است که در نظام ما ساختارهای کپی شده مورد توجه قرار گرفته میشوند که ریشه در شعائر اسلامی، هم از قواعد غرب و هم از ساختار مورد توجه سوسیالیست دارند. این شرایط در حالی است که کشورها، یا باید یک جامعپذیری وارداتی را مدنظر قرار بدهند، یعنی یک گفتمان و روش مدیریتی از خارج تحمیل شود، مثل حالتی که آلمانها پس از جنگ جهانی دوم تجربه کردند و متفقین بهجزییات این کشور ورود پیدا کرده و فرهنگ آلمانی را دستخوش تغییرهایی کردند تا آلمان شبیه دیگر کشورهای اروپایی شود. مساله، اما این است که ایرانیها همیشه نسبت به ورود بیگانهها از خود مقاومت نشان میدهند و با تکیه بر تمدن چندین هزارساله امکان ورود خارجیها را بهصفر میرسانند. یا اینکه در داخل کشور یک معجزهای رخ بدهد و اتفاقی عجیبوغریب بیفتد تا فرهنگ ما بهکل تغییر کند تا بلکه فرهنگسازیای غیرسنتی صورت بگیرد تا هم روحانیون، هم روشنفکران و هم سیاسیون تصمیم بهاین بگیرند تا اقتدارگرایی را پس بزنند تا از این طریق شاهد کاهش فساد سیستماتیک باشیم و روند بسیار معیوب فعلی ترمیم پیدا کند. «مهم»ی که روند دو قرن گذشته ایران نشان میدهد، نمیتوانیم به سرانجامش امیدی داشته باشیم.
سایر اخبار این روزنامه
«همدلی»، فعالیت سامانه انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات را ارزیابی کرد گریز از شفافیت
گفتوگو با مصطفی اقلیما درخصوص نقد سرقت علمی: ما اساتید تقلبی هستیم
نشست اضطراری شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی برگزار شد طنز آمریکایی
نامه محمدرضا خاتمی به سران قوا درباره انتخابات ۸۸
همدلی وضعیت مصرف پلاستیک در ایران را به مناسبت 21 تیرماه « روز بدون پلاستیک» بررسی میکند
عبداللهناصری در گفتوگو با همدلی: بودجه گاندو خارج از صدا و سیما بود
قلب واقع
آنچه از گاندو دستگیرمان شد؛ عملیات صدا و سیما علیه دولت و روزنامهنگاران
موازیکاری ریشه در قاجاریه دارد
تلاشهای دیپلماتیک پاریس در حفظ برجام
قلب واقع