اصول‌گرایان از زیادی داوطلبان نامزدی می‌نالند و اصلاح‌طلبان از تعداد کم آنها تنزل رهبری در اصلاح‌‌طلبان

در غیاب شخصیت‌های سرشناس رهبری جریان اصلاحات به چهره‌های میانه رسیده است
همدلی| جواد شمس ـ مولانا در دفتر ششم مثنوی معنوی، داستانی دارد اخلاقی و تفکربرانگیز به نام «گنج‌نامه» که در آن شخصی فقیر بعد از تلاش‌های بسیار که مال و منالی نمی‌رسد، ندایی غیبی می‌شنود که نقشه گنجی را از محلی که نشانی آن داده شده به دست آورد و با آن غنی شود. مرد فقیر این نقشه را می‌یابد که در آن نوشته شده بود: در فلان نقطه تیری در کمان بگذار و تیر بینداز. هر جا که تیر افتاد، همانجا گنج است. او این دستورالعمل را در جهات جغرافیایی مختلف آزمود؛ اما هر بار بی‌نتیجه ماند. تا اینکه بعد از مایوس شدن، به او الهام شد؛ گفتیم تیر در کمان قرار بده ولی نگفتیم که آن را بکش. تیر را در کمان بگذار و بدون آنکه زه کمان را بکشی آن را رها کن. هر جا افتاد، گنجت آنجاست.
مرد فقیر داستان مولانا و اینکه برای رسیدن زودتر به گنج، هول کرده و نتوانسته با اندیشیدن دقیق و درست راهکاری برای رسیدن به نتیجه بیابد، یادآور این سیاسیون جبهه اصول‌گرایی است که هر بار با ندای غیبی هاتفی، نقشه گنجی را به دست می‌آورند؛ اما نمی‌توانند متاعی را استخراج کنند.
یک بار دیگر تولد یک تشکل اصول‌گرایی


اصول‌گرایان مدت زمان زیادی است که در آستانه هر انتخابات، به یاد وحدت فراگیر می‌افتند، علت آن در پرشماری داوطلبان نامزدی در کارزارهای انتخابی چه مجلس و چه ریاست جمهوری است که خود را لایق این کرسی‌ها می‌دانند. پلورالیسم و کثرت‌گرایی در جامعه مدرن و حتی پست‌مدرن شده امروزی ما امری مطلوب است؛ اما وقتی از سوی افرادی دنبال می‌شود که اعتقادی به این مفهوم ندارند و نقل‌گرایی صرف را می‌پسندند، شگفت‌آور است.
شیوخ اصول‌گرایان بر اساس بی‌نظمی موجود در تصمیم‌گیری انتخاباتی، «جمنا» را راه‌اندازی کردند تا رفتار انتخاباتی این تفکر سیاسی بر اساس ساختاری که این جبهه شکل می‌دهد، تعیین شود. جمنا به دنبال این بود که در نهایت یک کاندید را روانه دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال 1396 کند، اما در ماموریتی که برای خود تعریف کرده بود، ناکام ماند.
حالا جمعی از بزرگان میانه‌روی اصول‌گرایی که اعتقادی به کنش‌ها و واکنش‌های نواصول‌گرایی تندرو ندارند، در این فکر هستند تا عنان کار از دستشان خارج نشود و با راه‌اندازی سازوکار جدید انتخاباتی، مدیریت حضور در یازدهمین انتخابات مجلس را به عهده بگیرند. این سازوکار جدید با عنوان «شاجا» (شورای ائتلاف جریان ارزشی انقلاب) به نوعی اعلام وجود کرده است.
اصول‌گرایان میانه‌رو به پیش آمدند
همانطور که گفته شد؛ شاجا تشکیلات جدیدی است که اصول‌گرایان برای انتخابات مجلس یازدهم و البته انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ راه‌اندازی کرده‌اند. مبنای این اقدام در ضعف جمنا برای هدایت اصولی رفتار انتخاباتی عنوان شده است؛ هر چند جمنا می‌تواند به عنوان زیرمجموعه‌ای از شاجا، ادامه حیات و فعالیت داشته باشد که همین قید، پیش‌بینی‌ها برای موفقیت شاجا را زیر سوال می‌برد؛ زیرا اگر جمنا در ماموریت خود موفق بود، نیازی به راه‌اندازی شاجا احساس نمی‌شد.
آنطور که در محافل سیاسی و رسانه‌ای گفته می‌شود؛ رهبری شاجا به علی لاریجانی سپرده شده است. برخی اصول‌گرایان سنتی همچون غلامرضا مصباحی‌مقدم و محمدرضا باهنر هم در شاجا نقش محوری خواهند داشت و به احتمال قریب به یقین، محمدباقر قالیباف، دیگر عضو ارشد آن خواهد بود. شاجا بسیار علاقه‌مند است که علی‌اکبر ناطق‌نوری، به عنوان رهبر معنوی، رسمیت و اهمیت شاجا را افزایش دهد.
نیامدن ناطق‌نوری محتمل‌تر از آمدن او به شاجاست
در حالی شاجا به دنبال جذب ناطق‌نوی است که این چهره «جدا افتاده» از جامعه روحانیت مبارز، در ده سال اخیر و در جریان انتخابات‌های مختلف، رفتاری کاملاً مختص به خود را نشان داده است. ائتلاف اعلام نشده و غیررسمی ناطق‌نوری با هاشمی‌رفسنجانی (انتخابات ریاست جمهوری 1392)، سیدمحمد خاتمی و سیدحسن خمینی، روحانی را در دو دوره پیروز انتخابات ریاست جمهوری کرد. تجربه عملکرد این ائتلاف در انتخابات مجلس دهم نیز به کار اصلاح‌طلبان آمد.
حالا ناطق‌نوری که جذاب‌ترین چهره اصول‌گرایی حتی برای اصلاح‌طلبان است، در دوراهی مسیری قرار گرفته است که حضور در هر یک از این راه‌ها، میزان هوش سیاسی او را به صورت قطعی اثبات خواهد کرد. اینکه با این جریان جدید اصول‌گرایی همراه شود و طیف بزرگی از طرفداران خود را از دست دهد؛ یا اینکه با در پیش گرفتن منش فعلی، احترام کنونی خود را (که بخش بزرگی از آن را مدیون مناظره معروف سال 1388 و گفتارهای نسنجیده احمدی‌نژاد است) حفظ کند. البته گزینه سومی هم برای او متصور است؛ در لیست نهایی شاجا، جمعی از افراد شناسنامه‌دار اصلاح‌طلبی حضور داشته باشند که در این صورت به وجهه او خدشه‌ای وارد نخواهد شد؛ اما بعید است که اصول‌گرایان نام اصلاح‌‌طلبان را در لیست خود قرار دهند و اشتباه آنها در مجلس دهم را تکرار کنند و نیز بعید است که اصلاح‌طلب شناسنامه‌داری بخواهد ذیل لیست اصول‌گرایان فعالیت انتخاباتی کند.
چقدر اصول‌گرایان برای نامزدی در انتخابات زیادند!
غلامرضا مصباحی‌مقدم، از بزرگان اصول‌گرایی که جزو ارکان شاجا خواهد بود،‌ گفته‌ای قابل تامل دارد؛‌ «اصول‌گرایان به انگیزه ائتلاف حداکثری رسیده‌اند. البته هنوز کم و کاستی‌هایی در میان است و مجموعه‌هایی که باید به این حرکت وارد شوند قابل توجه هستند؛ از جمله جریان پایداری، تعدادی از احزاب و آقای لاریجانی و فراکسیون نزدیک به ایشان در مجلس. در مجموع شرایط به گونه‌ای است که احتمال قوی می‌دهم در انتخابات مجلس برنده باشیم.»
مصباحی‌مقدم اما تاکید نکرده که شاجا یا هر اسم و عنوان دیگری برای موفقیت (صرف رسیدن به موفقیت) نیازمند جلب اعتماد عمومی جامعه است، جامعه‌ای که هر گاه به انتخابات روی خوش نشان داده و میزان مشارکت در آن را بالا برده، موفقیت از آنِ اصلاح‌طلبان بوده است. زمزمه‌هایی مبنی بر عدم مشارکت طرفداران اصلاح‌طلبی در انتخابات آینده به گوش می‌رسد و از این‌روست که مصباحی‌مقدم و دوستانش از پیروزی دم می‌زنند. همانطور که در دوره قبلی انتخابات مجلس فضا برعکس الان بود و کسانی مانند محمدرضا باهنر حتی برای حضور در انتخابات ثبت نام نکردند.
ایمان به پیروزی در انتخابات به قدری در فعالان اصول‌گرایی ریشه دارد که شاهد شنیدن چندصدایی در این عرصه هستیم. آنها نگرانند که در لیست‌های انتخاباتی قرار نگیرند و شانس تکیه زدن بر کرسی پارلمان را از دست بدهند. این نگرانی از اینجا حادث می‌شود که پیروزی افراد حاضر در لیست قطع به یقین محقق خواهد شد.
اصول‌گرایان در دوره وحدت از هم عصبانی هستند
به همین دلیل است که مهدی چمران، چهره مطرح جمنا و حتی رسانه‌های مرتبط با جبهه پایداری، از اینکه جمنا به حاشیه کشانده می‌شود، عصبانی‌اند. با این حال شک نکنید که نامزدهای اصول‌گرایی به شاجا گرایش خواهند یافت تا شاید به مجلس برسند.
البته این عصبانیت گاهی از دل اظهارنظرها بیرون می‌آید. مانند بیانیه‌ای که جبهه پایداری انقلاب اسلامی در حساب رسمی خود در توئیتر و در واکنش به سخنان چندی پیش محمدرضا باهنر، یکی از ارکان اصلی راه‌اندازی شاجا بیان کرده بود: «جناب آقای محمدرضا باهنر درحالی بیان کرده: «آیت‌الله مصباح معتقد است باید از اصلح حمایت شود حتی اگر رای نیاورد» که اساساً این ادعا برخلاف دیدگاه علامه مصباح‌یزدی است که به دفعات فرمودند: «معرفی اصلحی که امکان رای‌آوری آن فراهم نیست، کار لغوی است.»
مصباح‌یزدی هفته گذشته در دیدار اعضای شورای مرکزی جبهه پایداری با انتقاد از برخی سهم‌خواهی‌ها گفته بود: «سهم‌خواهی یعنی دنیاطلبی؛ سهم‌خواهی چیست؟! یعنی اگر من می‌دانم فردی از یک گروه دیگر اصلح است، به او رای ندهم بلکه به هم‌گروهی خود رای بدهم. اما چرا او را انتخاب نکنم؟! فردا که خودم بخواهم رای بدهم اگر به او رای ندهم چه حجتی پیش خدا دارم؟! فرض کنید حتی در بین اصلاح‌طلبان فردی بود که من دانستم که او اصلح از کاندیدای اصول‌گرا است؛ چه حجتی دارم که به او رای ندهم؟! من باید به اصلح رای بدهم.»
اصول‌گرایان، نیازمند اصلاح‌طلبان
شانس و احتمال پیروزی اصلاح‌طلبان به میزان حجم مشارکت‌ مردم بستگی دارد و اگر فرضیه عدم تمایل جامعه به حضور در انتخابات را بپذیریم، شاهد کناره‌گیری بیشتر اصلاح‌طلبان از شرکت در کارزاری خواهیم بود که نتیجه آن کاملاً مشخص است. اما حیات اندیشه اصلاح‌طلبی وابسته به شرکت در تمامی انتخابات‌هاست و از این‌رو اندیشمندانی همچون بهزاد نبوی، فیض‌الله عرب‌سرخی و سعید حجاریان و... و در این روزها محسن رهامی، تئوری شرکت در انتخابات را به گونه‌های مختلف مطرح می‌کنند و خواستار بالا بودن مشارکت مردم هستند و از طرفی به دنبال شرکت گسترده نامزدهای اصلاح‌طلب در کارزار انتخاباتی هستند؛ حتی اگر یقین بدانند که شکست خواهند خورد.
بدون شک؛ پیروزی اصلاح‌طلبان در چند سال اخیر در انتخابات مجلس و دولت، فعالیت شاخص از سوی رهبران اصلاح‌طلبی است که مردم به آنها اعتماد کلی دارند و به ندای دعوت آنها پاسخ بسیار عالی دادند؛ اما شاید به دلیل عملکرد نه چندان مناسب مجلس دهم و دولت دوازدهم باشد که امید مردم کم‌رنگ شده است و رهبران اصلاح‌طلبی ترجیح می‌دهند تا آبروی خود را صرف کسانی که رفتار آنها قابل پیش‌بینی نیست، نکنند. در غیاب این رهبران، حالا افرادی که در میان تئوری‌پردازان و رهبران اصلاح‌طلبی جایگاه خاصی ندارند و در کل چهره‌ای فقط قابل احترام هستند، حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات آینده مجلس را مدیریت می‌کنند.
پیش از این و در گزارشی مفصل به این نکته پرداخته بودیم که رقیب بزرگ و شماره یک این روزهای اصلاح‌طلبان، مردم هستند که گویی گرایشی به این جریان ندارند. در جایی که مردم حضور جدی و پرشمار نداشته نباشند، هیچ اصلاح‌طلبی پیروز رقابت در انتخابات نخواهد شد. دانستن همین موضوع عیان، اصلاح‌طلبان را بر آن داشته که قید رقابت در انتخابات مجلس یازدهم را بزنند و به امید روزی بنشینند که شاید جامعه باز هم نیاز خود برای رای اعتماد به اصلاح‌طلبان را فریاد بزنند. اما عدم شرکت بالای اصلاح‌طلبان در انتخابات آینده، برای اصول‌گرایان هم ضررهایی به همراه خواهد داشت. به نظر هر چه چهره‌های اصلاح‌طلبی بیشتری برای شرکت در انتخابات از خود عدم تمایل نشان دهند، عطش دستیابی به صندلی‌های بهارستان از سوی اصول‌گرایان بیشتر خواهد شد و همین امر به افزایش «گسست» در بین جریان اصول‌گرایی منجر خواهد می‌شود.