گزارش همدلی از برخورد خشن ماموران شهرداری با دست‌فروشان دستفروشان؛ زخمی فقر و قانون

همدلی| ستاره لطفی- در دنیای خبر و روزنامه‌نگاری و تو به عنوان یک روزنامه‌نگار مانند مشق شبانه مدرسه، مکلف هستی گزارش‌، مصاحبه یا خبرهایی را روزانه به عنوان تکلیف به رشته تحریر در آوری و در صفحه‌ای که مسئول آن هستی، بگنجانی. اما برخی اوقات سوژه‌هایی تو را به سمت کاغذ و قلم سوق می‌دهد که هدف از نوشتن و انعکاس آن نه رفع تکلیف و نه بستن صفحه‌ات است، بلکه آزار و خراش روحت و همچنین رسالتی که به عنوان یک روزنامه‌نگار برای خود تعریف کرده‌ای که صدای کسانی باشید که صدایشان شنیده نمی‌شود تو را وادار به نوشتن می‌کند، سوژه‌هایی که قبل از آن که به خود بیایی این رقص انگشتانت بر صفحه کیبورد است که آغاز نوشتن آن را یادآور می‌شود.
موضوع‌های اجتماعی روح خراش‌ده در جامعه ما کم نینستد که دیدن یا شنیدن‌اش سرسام می‌آورد، موضوعاتی مانند بچه‌های کار که از نظر سنی در حال تغییر ماهیت و عقب‌نشینی به سمت نوزادهای کار است. موضوعاتی مانند: کارتن‌خواب‌ها، روند رو به رشد معتادان و زندانی‌ها، بیکاری، آزارهای خیابانی و هزار و یک درد که روزانه دید‌ن یا شنیدنشان روح‌ را مچاله می‌کند. اما در این میان موضوع دست‌‍‌فروش‌ها سوژه‌ای است که گرچه شاید به نظر برخی موضوعی نخ‌نما و تکراری به نظر آید، ولی واقعیت تلخی است که گذشت زمان یا تکراری شدن از پیچیدگی آن نمی‌کاهد و آن را لوث نمی‌کند.
صرف‌نظر از مشاهدات میدانی نگارنده در سطح شهر تهران به‌ویژه میدان ولیعصر و تجریش که برخوردهای فیزیکی شدیدی را در چند وقت اخیر با دست‌فروشان شاهد بوده است، دیروز دو فیلم از برخورد ماموران شهرداری با دست‌فروش‌ها یکی در تبریز و دیگری در آمل در فضایی مجازی پخش شد، که ضمن این که افکار عمومی را با خود همراه کرد، یک بار دیگر به همه یادآور شد تا باور کنند برخورد با دست‌فروشان فقط محدود و مختص به معابر و خیابان‌های پایتخت نیست و این افراد کم‌سرمایه که در چرخ‌دنده اقتصاد بیمار کشور در حال له شدن هستند، به عنوان یک شهروند هیچ سهمی از فضاهای شهری که در مواردی با دست و دلبازی در اختیار برخی از افراد خاص قرار می‌گیرد، ندارند و سیستم اقتصادی کشور با گردش مالی میلیاردها دلار با وجود این که از تامین نیاز شهروندان و ایجاد شغل و رفاه عاجز مانده است ،اما مزاحم کسب و کار عده‌ای که بیکاری و جبرزمانه آنان را به معابر عمومی با هدف دست‌فروشی کشانده است، می‌شود.
در فیلم منتشر شده از تبریز، یک پیرمرد دستفروش در شرایطی که نابینا هم است، در بازار «گرجیلر» تبریز مورد حمله ماموران سد معبر شهرداری قرار می‌گیرد، به نحوی که برخورد خشن ماموران وی را دچار تشنج و روانه بیمارستان می‌کند.


ویدیوی دیگری از این دست که از یکی از شهرهای شمالی به فضای مجازی راه پیدا کرد، پیرزن دست‌فروشی را به تصویر می‌کشد که به گفته فیلمبردار فیلم در زندگی هیچی ندارد و با فروش شیر و تخم مرغ چرخ زندگی‌اش را می‌چرخاند، اما ماموران شهرداری این شهر ضمن این که تخم‌مرغ‌های بساط او را شکستند، خودش را نیز کشان‌کشان به سمت ماشین بردند که دخالت مردم مانع از برخورد بیشتر ماموران شهرداری با این پیرزن شد.
البته ویدیوهایی از این دست در فضای مجازی کم نیست، برای صحت‌سنجی این موضوع کافی است جست‌وجوی ساده‌ای در گوگل انجام دهید تا با حجم زیادی از این ویدیوهایی که پایان قصه هر کدام از آنان به برخوردهای خشن ماموران شهرداری ختم می‌شود، مواجه شوید.
موضوع دست‌‌فروش‌ها، موضوعی تک‌بعدی نیست و توجه به تمام ابعاد و زوایای آن پیچیدگی آن را مضاعف می‌کند. این موضوع از آن جهت غم‌انگیزتر جلوه می‌کند که باعث رویارویی و تقابل دو قشر از جامعه یکی به عنوان دست‌فروش و دیگری در قامت مامور شهرداری می‌شود. دو قشری که معمولا هر دو از طبقه محروم جامعه هستند.
در پدیده دستفروشی از طرفی فردی نیاز به کار و درآمد دارد تا بتواند به آن وسیله ارتزاق کند و به امور نامشروع روی نیاورد و از سوی دیگر قوانین اجازه سد معبر به او را نمی‌دهد. این تضاد منافع بین دستفروش به‌عنوان کاسب و مامور شهرداری به‌عنوان مجری قانون، باعث تقابل و رویارویی آنان می‌شود.
در واقع «غم نان» دو قشر از جامعه را که معمولا در یک طبقه اجتماعی و اقتصادی قرار دارند، در تقابل هم قرار داده است که شاید در شرایط دیگری هیچ کدام ذره‌ای راضی به آزار دیگری نباشند. اما تضاد منافع آنان را به جان هم انداخته است. در بسیاری از مواقع در نتیجه این تقابل صحنه‌های تاسفباری خلق می‌شود که به روح هر بیننده‌ای چنگ می‌اندازد و آن را خراش می‌دهد. نمونه این رویارویی را بارها و بارها در فضای مجازی شاهد بوده‌ایم. روشن است که در این میان این دو قشر ضعیف جامعه هستند که آسیب می‌بینند، چرا که جبر زمانه آنان را ناچار به تقابل با هم واداشته است.
اگر طرح جمع‌آوری دستفروشان را سرکوب فرودستان بدانیم و ابعاد و پیچیدگی‌ آن را به عنوان موضوعی اجتماعی نادیده بگیریم، بدون تردید به قضاوت نابجا و نادرست متهم می‌شویم. چرا که به اعتقاد برخی گسترش و رشد دست‌فروش‌ها که همگام با توسعه شهری اتفاق افتاده است، با قواعد شهرنشینی مدرن تطابق ندارد و همین موضوع باعث شده است که برخی از سازمان‌ها که مسئولیت سازمانی آنان ایجاب می‌کند که مسائل و مشکلات شهری را کنترل و نظم شهر را برقرار کنند، با برهم زننده نظم شهری برخورد کنند.
بنابراین وظیفه سازمانی آنان ایجاب می‌کند که قبل از آن که به چشم ترحم به دست‌فروش‌ها نگاه کنند، به چشم مزاحم به آنها بنگرند و دست‌فروشان را برهم‌زننده نظم شهری بدانند که باید از سطح معابر و خیابان‌ها پاکسازی شوند. با این نگاه و در این فضا هر لحظه احتمال تنش و برخورد فیزیکی وجود دارد.
در مقابل این نوع نگاه برخی دیگر معتقدند با پدیده دست‌فروشی می‌توان به نحوی برخورد کرد که نظم شهری بر هم نخورد و در عین حال مانع کسب دست‌فروشان به عنوان کم‌سرمایه‌ترین کاسب‌ها نشود که گاه تمام دارایی و سرمایه‌شان همان چند قلم جنسی است که روی یک یا دو گونی در کف خیابان پهن کرده‌اند و یک متر هم جا نمی‌گیرد.
دستفروشی فقط مختص به ایران نیست و در بسیاری از کشور‌ها عده‌ای با این روش ارتزاق می‌کنند، اما هیچ‌گاه برخوردهای خشن و تاسفبار با دست‌فروش‌های آن کشورها صفحه‌های اجتماعی را درنوردیده است. در برخی کشورها همچون فرانسه با توجه به توسعه اقتصادی آنان و همچنین با توجه با آن ادعا و پیشینه تاریخی و نفوذ در جامعه بین‌المللی نیز پدیده دستفروشی وجود دارد، اما با اتخاذ تدابیر مقتضی، تلاش شده این پدیده اقتصادی و اجتماعی به یک هنجار تبدیل شود و از مبدل شدن آن به ناهنجاری جلوگیری شود. برخی دیگر از کشورها از پدیده دست‌فروشی به عنوان جاذبه گردشگری بهره برده‌اند.
به نظر می‌رسد وقت آن رسیده است که یک‌بار برای همیشه بپذیریم که دستفروشی از نیاز به‌وجود می‌آید و تا زمانی که نیاز افراد جامعه به روش اصولی و قانونمند مرتفع نشود، شاهد رشد بیش از پیش این پدیده خواهیم بود و تا زمانی به صورت اصولی و قانونمند دستفروشان ساماندهی نشوند، همچنان شاهد شکست طرح‌های برخورد و جمع‌آوری دستفروشان خواهیم بود. چرا که روش‌های مرسوم و برخوردهای سلبی و قهری در برخورد و جمع‌آوری دست‌فروشان فقط پاک کردن صورت مساله است و کمکی به حل مساله نمی‌کند.
لازم به ذکر است اگر چه معمولا از ماموران اجراییات شهرداری که وظیفه جارو کردن دست‌فروش‌ها را از سطح خیابان دارند، به عنوان مامورانی خشن یاد می‌شود، اما همیشه این گونه نیست و مواردی رسانه‌ای شده که نشان از برخورد محترمانه ماموران شهرداری با دست‌فروش‌ها دارد. برخورد متفاوت مامور سدمعبر شهرداری قم مثال روشنی از این ماجراست. مامور جوان سد معبر شهرداری قم در برخوردی متفاوت به جای آنکه خود را معذور از اجرای قانون بداند، در مواجهه با پیرمرد دست‌فروش نابینا، در میدان مطهری، با نهایت احترام با بوسیدن دست این پیرمرد زحمت‌کش از وی خواست بساطش را جمع کند و به جای دیگری که از دید قانون معذوریتی ندارد، برود.