دکتر ابراهیم دادجو در گفت و گو با همدلی: نبود بنیان‌های فلسفی، عامل مشکلات امروز

همدلی| بومی‌سازی علوم انسانی در ایران به معنای منطبق کردن آنچه از سوی حامیان این طرح، علوم انسانی وارداتی از غرب خوانده می‌شود با بوم، زبان، فرهنگ، تمدن و آیین جامعه ایران است که با رخداد انقلاب فرهنگی و متعاقبا تشکیل شورای انقلاب فرهنگی و تاکنون موافقان و مخالفان بسیاری داشته است. دکتر ابراهیم دادجو در گفت و گو با همدلی، از لزوم در پیش‌گرفتن رویکردهای واقع‌بینانه در علوم انسانی سخن گفته و نبود آن را از عمده عوامل مشکلات امروز می‌داند.
مواضع موافقان انسانی‌کردن علوم انسانی مبتنی بر چیست؟
مبانی علوم انسانی امروز ما، فلسفه علمی یا فلسفه علوم انسانی است که آبشخور آن، فلسفه‌های علمی یا علوم اجتماعی معاصر غربی است. از آنجا که بنیان این فلسفه‌ها، نسبی‌گرایانه است، لذا مستلزم علوم انسانی‌های نسبی‌گرایانه نیز می‌شود، عمدتا به این خاطر که از لحاظ آکادمیک با آن مخالف‌اند. یک روحیه انقلابی و اسلامی هم وجود دارد که معتقد است وقتی علوم انسانی با آن مبانی و مواضع که اشاره شد در تعارض است پس احساس می‌کنند که به درد نمی‌خورد و باید آن را اسلامی کرد. عمده بنیان فکری آقایان این است که علوم انسانی فعلی غربی و نسبی‌گرایانه است، پس به درد نمی خورد و باید آن را اسلامی کنیم.
مصداق یا نمونه‌ای از علوم انسانی اسلامی وجود دارد؟


یک جریان علمی وجود دارد که تقریبا هیچ‌کس آن را نمی‌شناسد ولی بعد از جریان کوانتوم به وجود آمد. این جریان همان ذات‌گرایی قدیم فلسفه اسلامی یا صورت پخته‌تر تفکرات اسلامی است. اگر بخواهیم بفهمیم علوم انسانی را چه کار می‌شود کرد یا اصولا می‌توان آن را اسلامی کرد یا خیر، باید این جریان را بفهمیم. لذا لازم است در ابتدا جریان ذات‌گرایی جدید را که صورت پخته و پیشرفته‌تر ذات‌گرایی قدیم یا فلسفه اسلامی معاصر است بفهمیم تا بعد از آن به نحو واقع‌گرایانه یا واقع‌بینانه بفهمیم علوم طبیعی یا علوم انسانی را اصولا می‌تو‌ان اسلامی کرد یا خیر. در این میان، چون کسی از این پروژه خبر ندارد عمده موافقین و مخالفین این مبحث نمی‌دانند چه دارند می‌گویند و بدون مبانی دقیق علمی صحبت می‌کنند. من در این پروژه اشاره کرده‌‎ام که تاریخ تفکر علمی و فلسفه علمی ما به چند مقطع تقسیم می‌شود. نخست، مقطع قبل از نیوتن که همان مقطع ذات‌گرایی و واقع‌گرایی ارسطویی یا فلسفه اسلامی است، مقطع بعد از نیوتن که کلیه فلسفه‌ها و فلسفه‌های علمی به وجود آمده هم ضد ذات‌گرا و هم ضد واقع‌گرا هستند، مثل هیوم‌گرایی، کانت‌گرایی، فلسفه‌های تحلیلی زبانی، انسجام‌گرایی، کل‌گرایی، قراردادگرایی، ابزارگرایی، فسلفه علم‌های زاکاتوشی، پوپر و ... که همه اینها غیر واقع‌گرا و غیر ذات‌گرا هستند. بعد از فلسفه کوانتوم و در 40 سال اخیر فهمیدند که بعد از نیوتن جریان‌های فلسفی یا فلسفه علمی به بیراهه رفته‌اند و غیر ذات‌گرا و غیر واقع‌گرا شده‌اند. با این وجود، در 40 سال اخیر، جریان جدیدی پدید آمده که هم ذات‌گرایی، هم واقع‌گرایی ارسطویی و هم فلسفه اسلامی را می‌پزند و به روز می‌کنند. با بهره‌مندی از این ابزار می‌توانیم فلسفه اسلامی را امروزین کنیم، فلسفه اسلامی هم بنیان فکرهای اسلامی ماست و بر پایه این بنیان فکری که امروزین است می‌توانیم بفهمیم علوم طبیعی و علوم انسانی را اصولا چطور می‌شود اسلامی کرد، یا اصلا می‌توان آن را اسلامی کرد یا خیر.
این ادعا چقدر با معیارهای علوم انسانی موجود در مراجع علمی بین‌المللی مطابقت دارد؟
همه این تفکرات فلسفی و فلسفه علمی معاصر غربی، غیر ذات‌گرا و غیر واقع‌گراست و باید آن را کنار بگذاریم، در این حالت لازم است مسیر فلسفه و فلسفه علم را نیز عوض کنیم، با تغییر مسیر فلسفه، می‌بایست اندیشه اهل فلسفه هم تغییر کند، به بیان دیگر، از مسیر امروز خود که غیر واقع‌گرایانه بر سیل سوار شده‌اند کناره‌گیری کنند و مسیر دیگری در پیش گیرند که واقع‌بینانه‌تر است؛ مسیری که می‌توان از مجرای آن دست به تحلیل‌های واقع‌بینانه زد. تحلیل‌هایی که فیلسوفان تحلیلی ارائه می‌کنند تحلیل‌های منطقی، قراردادی و دیکته‌ای است، نه تحلیل‌های رئالیستی. همه همین‌طور هستند، کل‌گرا کل‌گرایانه تحلیل می‌کند، انسجام‌گرا هم انسجام‌گرایانه تحلیل می‌کند، لذا تحلیل‌ها رئالیستی و واقع‌گرایانه نیست. وقتی تحلیل‌های ما واقع‌گرایانه نباشد، بنیان‌های علوم انسانی معاصر ما نیز غیر رئالیستی خواهد بود و دست‌کم به درد ما نمی‌خورد. ما در ایران اسلامی هم به دنبال این هستیم که مسائل را واقع‌بینانه بفهمیم و اگر نفهمیم نمی‌توانیم مشکلات را حل و فصل کنیم. مشکل ما در ایران همین است و در مسائل اجتماعی با این بحران مواجهیم که در مقابل مشکلات، محتاج راه حل‌های واقع‌بینانه هستیم اما نمی‌دانیم واقع‌بینی چیست، علتش هم آن است که بنیان‌های فکری فلسفی واقع‌بینانه نداریم.
خودتان موافق اسلامی‌کردن علوم انسانی هستید؟
من در کتاب واقع‌گرایی در علوم انسانی اسلامی این کار را کرده‌ام. وقتی جریان مد نظر را پختیم و یک فلسفه اسلامی معاصر برای خودمان ساختیم آن موقع می‌فهمیم با تفکر رئالیستی چقدر می‌توان علوم را بازسازی کرد، چقدر می‌توان در آن دست برد و چقدر دین می‌تواند در آن دخالت کند. به باور من، بخشی از علوم که تجربی‌اند به روش تجربی کشف می‌شوند و هیچ‌کس جز تجربه نمی‌تواند به آنها دست بزند، پس علوم تجربی کلا تجربی است و اصلا دست دین نیست و دین نمی‌تواند در آنها تغییر دهد. یک عده، علوم عقلی‌اند که بخشی از آن علوم عقلی محض است، مثل منطق یا ریاضیات، اینها هم چون صرف عقلانی هستند باز دین هیچ تغییری نمی‌تواند در آن بدهد، دین فقط آنها را می‌پذیرد، یک عده هم علوم عقلی‌اند که می‌توانند در جهت سعادت آدمی قرار گیرند، یعنی علوم عقلی که با وجود انسان‌ها هم درگیر هستند، در این علوم عقلی چون دین هم جنبه عقلانیت دارد می‌تواند به این علوم عقلی کمک کند، تاکید می‌کنم می‌تواند کمک کند نه اینکه دین علوم عقلی را بسازد یا تولید کند، علوم عقلی را عقل تولید می‌کند، ولی چون دین هم عقلانی است می‌تواند به آن کمک کند. بخشی از علوم هم نقلی‌اند، مثل علم تاریخ که باز هم دین کاری به آن ندارد، ولی می‌تواند به آنها کمک کند اما نمی‌تواند آن را تولید کند. یک عده هم علوم نقلی دینی‌اند که از درون دین درآمده‌اند، مثل فقه، حدیث، کلام و تفسیر که در آنها دین تاثیر بسیاری دارد، به طوری که این علوم را تولید کرده و می‌کند. علوم اجتماعی نیز دو بخش است. بخش اعظم آن تجربی است و اعتبارش اعتبارات تجربی انسان‌هاست. بخش اندکی از علوم اجتماعی نقلی است و ریشه در فرهنگ و تمدن هر کشوری دارد که در ایران ریشه در فرهنگ و تمدن دینی ما گسترانده است. در این میان باز اگر به جنبه تجربی علوم اجتماعی مثل حقوق، تعلیم و تربیت، جامعه‌شناسی، اقتصاد و سیاست که به دست تجربه، عملی می‌شود نگاه بیندازید متوجه می‌شوید که دین هیچ تاثیری در آن ندارد اما بخش نقلی‌اش یعنی نظامات دینی حاکم بر علوم اجتماعی، دست دین است و از آن جهت می‌تواند در علوم انسانی تاثیر بگذارد. همچنین باز چون این تاثیر دین در تاثیر کل دانش نیست نمی‌تواند این علوم را تولید کند، چرا که این علوم را انسان‌ها تولید کرده‌اند ولی دین هم از این باب که در مورد امور انسان‌ها نظاماتی را حاکم کند می‌تواند در مورد آن علوم حرف بزند و حرف هم می‌زند.
بهتر نیست در کشور ما به جای اسلامی‌کردن علوم انسانی، ابتدا رفع نقیصه‌های موجود در این حوزه را مد نظر قرار دهیم؟
حرف من هم همین است. ما باید جریان‌شناسی کنیم، باید ببینیم مبانی فکری ما درست است یا نه. ما اگر بنیان‌های فکری نداشته باشیم یا مبنای فکری‌مان غیر واقع‌گرایانه باشد حتی اگر بخواهیم نقیصه‌ها را حل کنیم راه حل‌مان هم غیر واقع‌بینانه خواهد بود. برای همین لازم است جریان فکری جدیدمان را پیدا کنیم. حسن جریان فکری جدید این است که واقع‌بینانه است، اما اگر جریان واقع‌بینانه را پیدا کنیم آن وقت چه جریان علمی حاضر را ادامه دهیم، چه بخواهیم آن را بازاندیشی کنیم، همه چیز را واقع‌بینانه تحلیل می‌کنیم. بر این اساس راهکار نه این است که بگوییم علوم انسانی اسلامی بسازیم یا علوم انسانی فعلی را بازاندیشی کنیم، راهکار صحیح و اصولی آن است که ببینیم چارچوب‌ها و بنیان‌های فکری ما تا چه اندازه درست یا تا چه اندازه غلط است. در این میان، چون فلسفه علم‌های معاصر و حتی فلسفه‌های علوم اجتماعی معاصر عمدتا غیر واقع‌بینانه‌اند، عمده تحلیل‌هایی هم که انجام شده رو به بی‌راهه است، لذا لازم است مبانی فکری‌مان را بازسازی کنیم تا بعد از اندیشیدن به فلسفه علم طبیعی، فلسفه علوم انسانی یا فلسفه علوم اجتماعی، بنیان علوم انسانی نوین را بنا کنیم.
چرا اسلامی‌کردن علوم انسانی پیش از این وجود نداشت؟ آیا می‌توان این حوزه را امری حکومتی قلمداد کرد؟
اسلامی‌کردن علوم انسانی نسبتی با حکومت‌ها ندارد، بلکه با شرایط بعد از انقلاب مرتبط است. این بحث قبل از انقلاب هم بین اندیشمندان دینی، حتی امثال سید حسین نصر وجود داشت، ولی بعد از انقلاب رنگ و بوی خاصی پیدا کرده است که یک علت آن اهمیت علمی است که با آن مواجه بودیم، علت دیگر، مواجهه با جهان غرب بود، نهایتا این‌که به تدریج دریافتیم که مشکلات‌مان را در کشور صرفا از طریق علوم انسانی می‌توانیم حل کنیم، به خصوص علوم اجتماعی‌مان را. نگاه به این حقیقت باعث شده که فرآیند امروز را بازبینی کنیم و ببینیم علوم انسانی امروز ما چه نقص‌هایی دارد که نمی‌تواند به ما کمک کند یا ما را به بی‌راهه می‌برد. مجموع این عوامل سبب شد که به فکر بازبینی و بازاندیشی در علوم انسانی بیفتیم. نمی‌شود گفت حکومتی است، گرچه حکومت و دولت هم در آن تاثیر دارد، ولی اهمیت جهت‌گیری‌های فکری و سیاسی و تاثیر آنها را نباید از یاد برد. اما همان‌طور که اشاره کردم بیش از آن‌که یک مسئله حاکمیتی باشد، موضوعی علمی و فکری است. مسئله، مسئله علم و دین است، آن موقع که در علوم ریز می‌شویم، به جزئیات و توابع آن یعنی علوم انسانی و اجتماعی می‌پردازیم و رابطه هر کدام را با دین بحث و بررسی می‌کنیم.
برخی با دست‌یازیدن به دیدگاه‌های هانس گئورگ گادامر، فیلسوف آلمانی که معتقد بود پیش‌دانسته، پیش‌داوری و پیش‌فهم از ایدئولوژی سرچشمه می‌گیرد، سعی می‌کنند پروژه اسلامی‌کردن علوم را تئوریزه کنند. تا چه میزان با این رویکرد موافق هستید؟
مسئله این است که امثال گادامر یا هایدگر از جهتی پدیدارشناس و از جهتی هرمنوتیست هستند. من اشاره کردم که جریانی بعد از نیوتن وجود دارد که تمامیت آن ضد ذات‌گرا و ضد واقع‌گراست هم زیرمجموعه همین تفکر هستند و چون ضد ذات‌گرا و ضد واقع‌گرا هستند تفسیر و فهم‌شان هم ضد واقع‌گرایانه است، برای همین نمی‌شود به آرا و افکار آنها توجه یا به دنبال آنها رفت و چون غیر رئالیستی‌اند نمی‌توان به آنها متمسک شد. باید به دنبال اندیشه‌های رئالیستی باشیم و به مدد آنهاست که می‌توان تحلیل‌های رئالیستی انجام داد. متاسفانه امروزه اندیشه‌های رئالیستی در ایران رایج نیست و چون رایج نیست، ما دچار مصیبت‌های بسیاری هستیم.
سایر اخبار این روزنامه
ناصر ایمانی در گفت‌وگو با همدلی مطرح کرد: لاریجانی به جبهه اصولگرایی بازمی‌گردد ناصر ایمانی در گفت‌وگو با همدلی مطرح کرد: لاریجانی به جبهه اصولگرایی بازمی‌گردد دکتر ابراهیم دادجو در گفت و گو با همدلی: نبود بنیان‌های فلسفی، عامل مشکلات امروز دکتر ابراهیم دادجو در گفت و گو با همدلی: نبود بنیان‌های فلسفی، عامل مشکلات امروز قرار بود وحدت‌آفرین باشد اما ... «همدلی»، ماجرای تاخیر در افتتاح آزاد راه تهران- شمال را ارزیابی کرد آزادراهی به بلندای عمر ما «همدلی»، ماجرای تاخیر در افتتاح آزاد راه تهران- شمال را ارزیابی کرد آزادراهی به بلندای عمر ما آغاز شمارش معکوس برای شروع گام سوم روز بعد از 60 روز همدلی استقبال متقاضیان کنکور سراسری از رشته تجربی را بررسی کرد ولع پزشک شدن همدلی استقبال متقاضیان کنکور سراسری از رشته تجربی را بررسی کرد ولع پزشک شدن پیروز مجتهدزاده در گفت‌وگو با همدلی در واکنش به اقدام انگلیس: توقیف نفتکش ادامه تحریم‌های آمریکاست ضرورتِ گریز از هیجان در دیپلماسی حس خوب خداباوری با آدم‌ها چه می‌کند؟ تحقق رویاهای کیهانی