ضرورت برداشت متوازن و منطقی از قانون



ابوالحسن داوودی
فیلمساز


به عنوان یک سینماگر انتظار زیادی از مدیریت جدید ندارم جز این که کار قانونی‌شان را انجام دهند و تحت‌الشعاع سلیقه‌ها‌ی سیاسی جناح‌های مختلف قرار نگیرند. جامعه‌ سینمای ایران دوره‌های مختلفی را پشت سر گذاشته و در هر دوره بنا بر سلیقه‌ سیاسی حاکم - چه سلیقه‌ سیاسی آشکار دولت وقت و چه سلیقه‌ پنهانی که ناشی از اعمال نفوذ گروه‌های مختلف قدرت در مدیریت فرهنگی و سینمایی است - شاهد رفتارهای متفاوتی بوده‌ایم. چرا که برداشت‌ها از قانون بعضاً متناقض بوده است. با آشنایی که از آقای طباطبایی‌نژاد و داروغه‌زاده دارم تفاوت آشکاری در روش مدیریتی آنها پیش‌بینی نمی‌کنم و فعلاً زود است که قضاوت کنیم عملکرد مدیر جدید آیا به نفع سینماگران خواهد بود یا به نفع خواسته‌های جریان قدرتی که سهم‌خواهی ناعادلانه و انتظارات فراقانونی دارند؟
فارغ از مسأله‌ مهمِ برداشت متوازن و منطقی از قانون، یکی از مهم‌ترین معضلاتی که امروز گریبانگیر سینما شده، ساختار غلط اکران است. این عرصه که محل به ثمر رسیدن تمامی تلاش سینماگران است، ظاهراً دچار مشکلات عدیده‌ای شده که ناشی از اعمال قدرت سینماداران است. در این عرصه پیش از این تناسب نسبی وجود داشت. یعنی هم جریان تهیه‌کنندگی و کارگردانی مستقل نفوذ داشتند و هم جریان سرمایه و سینماداری اعم از دولتی و غیردولتی؛ اما امروز عرصه‌ تهیه‌کنندگی و پخش و سینماداری با هم ترکیب شده و کسانی که در قدیم به عنوان سردمداران صنفی می‌توانستند تعادلی در حقوق فیلمسازها رعایت کنند به جرگه سینمادارها و دفترپخش‌دارها پیوسته‌اند و مطابق منافع صرف سینماداری تصمیم می‌گیرند، بالطبع در این شرایط سینمای مستقل در خطر است. وقتی من که ظاهراً پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران را ساخته‌ام در ساخت و پیش‌بینی اکران فیلم بعدی‌ام دچار مشکل و مضیقه باشم خودتان حساب کنید بقیه چقدر ممکن است گرفتاری داشته باشند؟
مسأله مهم دیگری که در طول چند سال اخیر اتفاقاً و بعضاً به دست متولیان فرهنگی صنف و افراد صاحب فکر و اندیشه ایجاد شده و به سینما لطمه زده، گران‌ شدن بی تناسب تولید است. گرانی سرسام‌آور عرصه‌ تولید بخصوص در بخش دستمزد بازیگران بسیار فراوان‌تر از تورمی است که در جامعه داریم. همانطور که اشاره کردم من به عنوان سازنده‌ پرفروش‌ترین فیلم سینمای ایران بعد از ساخت و اکران «هزارپا» قصد داشتم فیلم نسبتاً پربازیگری بسازم اما به دلیل اعلام نرخ‌های عجیبی که به تبع سرمایه‌های بعضاً نامشروع در بعضی فیلم‌های خاص که بیشتر به بازیگران پرداخت شده، دچار تردید شدم؛ آن هم در شرایطی که قویاً اعتقاد دارم این وظیفه‌ سینماگر نیست که تشکیلات اطلاعاتی راه بیندازد و دستگاه فسادسنج هم ندارد تا پی ببرد که منشأ سرمایه فیلمش کجاست! کشف و جلوگیری از هر گونه فساد مالی قطعاً وظیفه مراجع ذیصلاح است، بنابراین هر سرمایه‌ای حق ورود به سینما را دارد به شرط این که به شکل آشکار و مشهود و اعلام شده از مراجع قانونی ناشی از فساد نباشد و بالطبع در این شرایط هم متعهد به نظام کلی اقتصاد سینما باشد و هزینه‌ تولید در سینما را به شکل سرسام‌آور بالا نبرد.
قطعاً این تفکر که یک مدیریت سینمایی معتقد باشد وظیفه‌ او فرهنگی است و اقتصاد سینما به او ربطی ندارد و فقط بگیر و ببند و دستور و تحکم و ممیزی جزو وظایفش است، نه تنها پیشرفتی در ارتباط بدنه‌ سینما با مدیریت ایجاد نمی‌کند بلکه شاهد پسرفت و ترویج بیشتر بی‌عدالتی و فساد اقتصادی بیشتر در سینما خواهیم بود.