الهه کولایی در گفت‌وگو با همدلی: روسیه سیاست قابل دفاعی برای مقابله با لیبرالیزم ندارد

همدلی|پوتین رئیس‌جمهور روسیه در مصاحبه‌ای با روزنامه فایننشال تایمز در حاشیه نشست گروه ۲۰ گفت که لیبرالیزم منسوخ شده است. پوتین در این گفت‌وگو زیربناهای نظری لیبرالیزم را به چالش کشید و گفت: «فرض تفکر لیبرال این است که هیچ کاری نباید انجام داد، اینکه مهاجران می‌توانند آدم بکشند، چپاول کنند و با خیال راحت به دیگران تجاوز کنند چون حق آنها به عنوان مهاجر باید رعایت شود». سخنان پوتین تا چه اندازه نشانه ظهور دیگر باره و بازگشت مارکسیسم و کمونیزم به جامعه جهانی و جایگزینی آن با لیبرالیزم است. دکتر الهه کولایی در گفت‌وگو با همدلی از جایگاه اندیشه‌های پوتین در جهان امروز و امکان تحقق آن سخن می‌گوید.
ولادیمیر پوتین در حاشیه اجلاس G-20 اعلام کرده که لیبرالیزم منسوخ شده است. فکر می‌کنید این گفته به معنای بازگشت مارکسیسم و کمونیزم به جامعه جهانی است؟
به نظر نمی‌رسد مسائلی که پوتین مطرح کرده است ضرورتا به معنای بازگشت کمونیزم و اندیشه‌هایی باشد که در طول قرن بیستم شاهد رویارویی آنها با دیگر تفکرات در سطح بین‌المللی بودیم و این رویارویی در مناطق مختلف جهان، در واقع تاریخ قرن بیستم را شکل داده بود. آنچه که امروز پوتین از آن صحبت کرده اندیشه‌هایی است که در روسیه، بسیار پر قدرت هست و ریشه در تفکر، تاریخ و فرهنگ روس دارد. روس‌ها به لیبرالیزم غربی به عنوان راه نجات و مسیری که باید طی شود نگاه نمی‌کنند، بلکه معتقد هستند که روسیه از امکانات و ظرفیت‌های فرهنگی و تاریخی بسیاری برخوردار است که باید آن را مبنای سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی خود قرار دهند. بنابراین با توجه به تجربه فروپاشی و تحقق نیافتن انتظارها و پیش‌بینی‌هایی که در مورد یک‌پارچه شدن روسیه با غرب به‌دست آمده، شناخته‌شدن منافع روسیه در غرب در درجه بالایی از اهمیت قرار داشت، در حالی که سیاست‌های آمریکا که به علایق و سیاست‌های روسیه توجه لازم را نشان نمی‌داد، این کشور را به نوعی به بازگشت به درون و به هویت و تاریخ خود سوق داد. فکر می‌کنم با توجه به سیاست‌های روسیه و مسائلی که پیرامون این کشور در سال‌های پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد و البته همان‌طور که اشاره کردم میراث تاریخی و فرهنگی که در روسیه وجود داشت، به نظر می‌رسد بحث آقای پوتین در واقع برجسته‌کردن ظرفیتی است که برای روسیه بسیار اهمیت دارد و می‌تواند به نوعی برای پاسخ به نیازهای جهانی و ارائه راهکار مناسب برای حل مشکلات جامعه جهانی، آنها را به این شکل مطرح کند. بنابراین به نظر نمی‌رسد که این گفته ضرورتا بازگشت کمونیسم را در پی داشته باشد، بلکه بیشتر فرصتی است که روش‌ها، علایق و دیدگاه‌های روسیه را در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی مطرح کند و مورد توجه قرار دهد.
فکر می‌کنید طرح سلایق و علایق روسیه مقبولیتی هم در جامعه جهانی دارد؟


واقعیت این است که سیاست‌های مربوط به جهانی‌شدن از یک سو و جهانی‌سازی از سوی دیگر به افزایش شکاف‌های توسعه‌نیافته‌ها و توسعه‌یافته‌ها منجر شده و فقر و توسعه‌نیافتگی را در مناطق مختلف جهان با شکافی هولناک روبه‌رو کرده است، به طوری که از این دید دسترسی‌هایی که امروز به واسطه انقلاب ارتباطات وجود دارد، آگاهی از این شکاف را در سراسر جهان افزایش می‌دهد و به همان دلیل هم جنبش‌های اعتراضی و مقاومت در برابر سیاست‌های جهانی‌سازی را تقویت می‌کند. به این ترتیب روسیه تلاش می‌کند خود را در راس جنبش جهانی علیه نظام سرمایه‌داری و سیاست‌های ستم‌گرانه سرمایه‌داری در مناطق مختلف جهان قرار دهد و با برجسته‌کردن پیامدهای این سیاست‌ها در نقاط مختلف جهان، تصویری روشن و متفاوت از این کشور به نمایش بگذارد و به نوعی همانطور که در تشکیل بریک شاهد آن بودیم که این تلاش‌ها آغاز شد در واقع روسیه می‌کوشد تا به گونه‌ای در راس این جنش اعتراضی در جهان قرار گیرد و خب البته آنها در این زمینه، سیاست قابل دفاعی ندارند ولی مشکلات نظام سرمایه‌داری که در مناطق مختلف جهان به وجود آمده فرصتی را برای روسیه به وجود آورده تا با طرح این مباحث، برای جلب افکار بین‌المللی و ارائه راه سومی در برابر مردم جهان به بازسازی قدرت جهانی خود بپردازد.
این تلاش روسیه خصوصا پس از انزوای این کشور بعد از ترور سالزبورگ و انضمام کریمه به خاک خود از اهمیت بیشتری برخوردار است.
به هرحال روسیه به دلیل سیاست‌هایی که چه در قلمرو سابق و چه در برخورد با مخالفان و ناراضیان خود در سال‌های پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی داشته، نمی‌تواند در این زمینه اندیشه موجهی را نمایندگی و ارائه کند، ولی به هرحال ظلم و ستمی که نظام سرمایه‌داری در سرتاسر جهان گسترده و آن را شدت بخشیده، این مجال را برای روسیه فراهم کرده تا این نوع مباحث را به گونه‌ای در جهان مطرح کند.
فکر نمی‌کنید این هدف‌گذاری صرفا مقابله‌ای تئوریک با نظام لیبرالیزم است و در عمل جایی ندارد؟
همان‌طور که اشاره کردم این نوع رویارویی ریشه در تاریخ روسیه دارد. روسیه قرن‌هاست که با فراز و نشیب در این زمینه روزگار سپری کرده و هر موقع که توانسته تلاش کرده تا توانایی‌های خود را در پاسخ به نیازهای مردم جهان به نمایش بگذارد. این رسالت جهانی روس‌ها یک بعد تاریخی دارد که به اشکال گوناگون مطرح شده است. یک بار به نام «رم سوم یا مسکو به عنوان پایگاه و ترویج مسیحیت ارتدوکس»، یک بار به جای «مسکو به عنوان اولین خاستگاه انقلاب سوسیالیستی در جهان در دوران کمونیسم»، و بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی هم ایده «رسالت جهانی روسی» برجسته شده است. لذا همان‌طور که اشاره کردم این مسئله به یک‌باره مطرح نشده و ریشه‌های بسیار عمیق و جدی در تاریخ و جغرافیای روسیه دارد و در واقع بروزی است از تلاش روسیه برای اینکه خود را به عنوان رهبری در برابر سیاست‌های لیبرالی در سراسر جهان معرفی کند که هزینه‌های گزافی را برای مردم در نقاط مختلف جهان ایجاد کرده است. در واقع روسیه به دلیل تکاپوهای عمومی بسیار برای بهبود شرایط مردم در مناطق مختلف جهان با محکوم‌کردن سیاست‌های نئولیبرالی، ظرفیت و توان خود را برای پاسخ به این نیازها مطرح می‌کند و همان‌طور که اشاره کردم سیاست‌های نزدیک به سه دهه این کشور پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که در قلمرو روسیه و جمهوری‌های پیرامونی آن حتی در سطح بین‌المللی صورت گرفت، جایی برای پیگیری این ادعا باقی نمی‌گذارد.
به باور شما سقوط تدریجی لیبرالیزم از پس اقدامات ترامپ باعث شده ایدئولوژی پوتین بیشتر مورد استقبال قرار گیرد؟
ترامپ لیبرالیزم را جدا از جهان‌گرایی که به هر حال در ذات نظام سرمایه‌داری است و بر ملی‌گرایی آمریکایی تمرکز دارد دنبال می‌کند که نیاز عمومی جامعه آمریکا در فضای جهانی‌شدن است و به نوعی پاسخ به تقاضای داخلی مردم و بخش خاصی از جامعه آمریکا محسوب می‌شود. در هرحال این تضادها و تناقض‌ها نه تنها در سطح بین‌المللی که در خود جامعه آمریکا هم وجود دارد، به همین دلیل ما شاهد هستیم که ترامپ هم نمایندگی بخش خاصی از مردم آمریکا را بر عهده گرفته که با گرایش‌های جهانی و بین‌المللی‌گرایی در این کشور چندان تناسبی ندارد، اما آنچه که پوتین مطرح کرده مبانی سیاست‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی لیبرالیزم است که از این طریق سعی می‌کند با بی‌اعتبار کردن این سیاست‌ها جایگاهی را برای طرح دیدگاه‌های شرقی، آنچه که در روسیه بیشتر بوده ایجاد و فراهم کند.