روزنامه ابتکار
1398/04/09
دلایل کنشهای تفکیکی احزاب و جریانهای سیاسی بررسی شد واگرایی محصول جامعه تودهوار
الهام برخوردارحرکتهای انفرادی جریانها و احزاب سیاسی هر دو حزب سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا نشان از آن میدهد که آنها همچنان برای یک ائتلاف فراگیر درون جریانی نتوانستهاند به نتیجه برسند. با اینکه رهبران و نخبگان فکری هر روز تاکید میکنند که ائتلاف تنها راه موفقیت است، اما فعالیتها و حرکتهای افراد و طیفهای سیاسی دو جریان سیاسی مسلط در کشور نشان میدهد که آنها راه دیگری میروند. این واگرایی در جریانهای سیاسی اگر چه در سالهای گذشته هم وجود داشته است اما به نظر میرسد در انتخابات اسفندماه 98 نمود بیشتری داشته باشد. اگرچه اصلاحطلبان در انتخابات گذشته با ائتلاف درونی توانستند نتایج قابل قبولی به دست بیاورند اما عدم پاسخگویی مناسب به مطالبات مردمی باعث شده است که طیفهای مختلف این جریان در رویکردهای خود تجدیدنظر کنند، از جمله مباحثی مانند مشارکت مشروط و یا فعالیتهای جداگانه در راستای اهداف مشترک جریانی. در مقابل اصولگرایان نیز با توجه به تجربه تلخ خود در رابطه با ائتلاف درونی که هیچگاه موفق نشدند به آن دست پیدا کنند حرکتهای واگرایانه بیشتری مشاهده میشود. چه اتفاقی رخ داده است که با گذشت سالها فعالیتهای سیاسی و حزبی ما هنوز نتوانستهایم فعالیتهای حزبی کارآمدتری از سوی جریانهای سیاسی مشاهده کنیم؟ چرا تحزب در کشور ما همیشه با شکست مواجه میشود؟
جریانهای سیاسی دچار نوعی واگرایی شدهاند
سید رحیم ابوالحسنی، استاد دانشگاه و فعال سیاسی با بیان اینکه واگرایی در هر دو جریان وجود دارد، به «ابتکار» میگوید: این گفتمانهایی که اخیرا توسط برخی جریانها و افراد مطرح میشود دارای هویت مشخص و برنامه مدونی نیستند. تا زمانی که جامعه به سمت تحزب پیش نرود این حرکتهای کوتاهمدت بیشتر در راستای منافع فردی است و کمکی به تحزب در فضای سیاسی کشور نخواهد کرد. حتی جریانهای سیاسی با این رویکردها از مسیر تحزب دور میشوند.
این استاد دانشگاه تصریح میکند: جامعه ما به چند دلیل به سمت جامعه تودهای در حرکت است. یکی از دلایل عمده گروهی است که در کشور قدرت را در اختیار دارد و درواقع این گروه حاکمیتی مانع از شکلگیری مشارکت سیاسی رقابتی و شکلگیری جناحبندیهای سیاسی در یک ساختار مشارکتی است. بنابراین گروههایی که به قدرت میرسند به علت عدم قدرت تصمیمسازی و حل مسائل براساس مطالباتی که جامعه دارد، اگر قادر به حل آن نباشند با بنبست روبهرو شده و مقبولیت خود را در جامعه از دست میدهند. معمولا جریانهای سیاسی در یک فضای رقابتی شکل گرفته و امکان مشارکت را فراهم میکنند. این فضا در اوایل دهه 70 شروع شد هرچند با افت و خیزهایی روبهرو شد اما نتایج خودش را نیز داشت. یعنی مانع از شکلگیری جریان و نیروی سیاسی دارای هویت مشخص و مستقل در جامعه شد.
وی میافزاید: عامل دیگری که جامعه را به سمت تودهای شدن پیش میبرد، جامعه در حال گذار است. جامعه در حال گذار جامعهای است که بافت اقتدار و قدرت قدیم را رد میکند تا بافت جدید را شکل دهد. در دوره گذار طبیعتا جامعه به سمت تودهای شدن پیش میرود، به این خاطر که باورهای پیشین دچار مشکل میشوند و باورهای نوین نمیتوانند وسعت زیادی پیدا کرده و استقرار یابند. بنابراین جامعه تودهای، جامعهای است که افراد در آن به صورت طیفها و گروههای کوچک فعالیت دارند و به صورتی واگرایانه عمل میکنند و هیچگونه سلسله مراتب و ساختار قدرتی در جامعه وجود ندارد.
ابوالحسنی تصریح میکند: این دو عاملی که به آن اشاره شد درواقع باعث شدهاند که احزاب سیاسی اساسا در ایران شکل نگیرد. در اینگونه جوامع گفتمانهای سیاسی جرقهای زده و به صورت یک جنبش ظاهر میشوند اما به یک هویت تبدیل نمیشوند. وقتی هویت نباشد نمیتواند برنامه داده و بر اساس آن برنامه جامعه را اداره کند. نقاط مثبت و منفی مشخص نمیشود.
این استاد دانشگاه با اشاره به دولتهایی که تا کنون روی کار آمدهاند میگوید: دولت اصلاحات براساس یک جنبش روی کار آمد. اما طی هشت سال درنهایت نتوانست تبدیل به یک هویت مشخص و گفتمان سیاسی مدون و با برنامه شود. پس از آن دولت محمود احمدینژاد به صورت یک جنبش درون حاکمیتی ظاهر شد و افرادی که در دولت قبلی دچار مشکل شده بودند با یک مدیریت و به صورت یک جنبش درون حاکمیتی ظاهر شد. اما باز هم نتوانست به یک جنبش دارای هویت و با برنامه تبدیل شود. بنابراین حیات این جنبش نیز بسیار کوتاه بود چرا که نتوانست خودش را بازتولید کند. درواقع گفتمان احمدینژاد یک گفتمان سنتی محافظهکار و اقتدارگرا بود که نتوانست خودش را بازتولید کند. بنابراین محمود احمدینژاد در میانه راه دولت خود متوجه شد که باید از این گفتمان فاصله بگیرد. اما وقتی جنبش متوجه این فاصله گرفتن شد توسط همین گفتمان به بنبست کشیده شد. روحانی هم که با گفتمان مورد حمایت اصلاحطلبی روی کار آمد باز دچار همین مشکل شد.
وی میافزاید: بنابراین اگر ما دولت مرحوم آیتالله هاشمی را جزو محافظهکاران در نظر بگیریم، در کشور دو بار هر یک از این گفتمانها به عرصه آمدند اما موفق به تامین مطالبات مردم نشدند. بنابراین دو بار گفتمان اصولگرایی در کشور روی کار آمد که یکی مرحوم آیتالله هاشمی بود که گفتمان اقتدارگرای راست سنتی را روی کار آورد و یکی هم محمود احمدینژاد. همچنین دو بار هم گفتمان اصلاحطلبی قدرت را به دست گرفت که یکی دولت اصلاحات و دیگری دولت حسن روحانی که مورد حمایت اصلاحطلبان بود.
واگرایی نتیجه فقدان تحزب در جامعه است
این فعال سیاسی با بیان اینکه فضای سیاسی جامعه ما با دو مشکل جدی روبهرو است، میگوید: یکی از مشکلات این است که نخبگان فکری و سیاسی نتوانستند یک گفتمان مدون و مشخص منتهی به برنامه را تهیه کنند. آنها نیروهای یکدستی نداشتند و دلیل آن هم این بود که حزب نبودند بلکه جنبش بودند چرا که جنبش یک مطالبات وسیعی را بدون سازماندهی پیگیری میکند و غالبا توسط گروههای بیهنجار و حامی- پیرو ظهور پیدا میکنند که در درازمدت قادر نیستند به همبستگی برسند. بنابراین در چنین وضعیتی جامعه ما دچار یک نوع بحران هویت و به دنبال آن گفتمان معین سیاسی شده است.
ابوالحسنی تاکید میکند: همه اینها به خاطر فقدان تحزب در جامعه است. گروهی که در دهه هفتاد روی کار آمد اصلی را در مجلس تصویب کرد به نام نظارت استصوابی. این قانون با رد صلاحیتهایی که صورت میدهد و عدم امکان تدوین قانون انتخابات مبتنی بر رقابت و مشارکت حزبی مانع از مشارکت حزبی و مسئولیتی شده است. بنابراین احزاب تاکنون به معنای واقعی شکل نگرفتهاند. همین عوامل باعث شده است که فضای سیاسی به سمت پوپولیست حرکت کند. بنابراین حرکتهایی که ما اخیرا از سمت برخی طیفها و فعالان سیاسی در آستانه انتخابات مشاهده میکنیم اینها درواقع به دنبال منافع هویتی و گفتمانی نیستند بلکه بیشتر به دنبال منافع فردی و جزئی هستند. تنها راه حل در شرایط کنونی برای انتخابات پیشرو، شکلگیری یک گفتمان و امکان بروز جنبش است. این جنبش میتواند روی وحدت ملی تاکید کند.
این فعال سیاسی با اشاره به روند شکلگیری احزاب سیاسی میگوید: شکلگیری احزاب دو راه بیشتر ندارد، یکی فرایند توسعه است که در جامعه یک فرایند توسعه اقتصادی و اجتماعی با تفکر دموکراسی شکل میگیرد و این گفتمان تبدیل به یک گفتمان متحد مسلط میشود. دیگری هم قانون انتخابات است. برای مثال همین استانی شدن انتخابات که خیلی دیر به فکر افتادند و مشخص بود در این فرصت کوتاه باقی مانده به انتخابات به نتیجه نمیرسید. یا باید قانون انتخابات تصحیح شود به گونهای که راهی جز فعالیت و اثربخشی حزب در انتخابات نباشد و راهی جز احزاب نداشته باشند. یا اینکه جامعه به سمت توسعه مبتنی بر لیبرالیسم حرکت کند.
سایر اخبار این روزنامه
یازدهمین دوره «حراج تهران» برگزار میشود
فراز و فرودهای یک حراج هنری
علیرضا صدقی
یک راهکار و چند ابهام
کدام برنامه برای پر کردن اوقات فراغت فرزندان مناسبتر است؟
راه و رسم انتخاب کلاسهای تابستانی
«ابتکار» از تلاشها برای ضابطهمند کردن برداشت دولت از بانک مرکزی گزارش میدهد
قطع دست دولت از جیب بانک مرکزی
چینیها برای سفر به ایران دیگر ویزا لازم ندارند
یک گام به جلو برای جذب ولخرجترین گردشگران دنیا
دلایل کنشهای تفکیکی احزاب و جریانهای سیاسی بررسی شد
واگرایی محصول جامعه تودهوار
شروع دیرهنگام اینستکس
شروع دیرهنگام اینستکس
محمد هاشمی:
تحریم ظریف تاثیری در روابط ایران با سایر کشورها ندارد
فلاحتپیشه:
باید به اینستکس فرصت داد
نه تسلیم، نه تقابل، نه مذاکره بلکه «تهاجم خردمندانه»