روزنامه فرهیختگان
1398/04/09
راهکار دانشگاههای چینی برای مرجعیتزدایی از ISI
چند سالی میشود که در محافل علمی بحث الگوبرداری از دانشگاههای شرقی به جای معطوف شدن به دانشگاههای غربی مطرح شده است؛ دانشگاههایی که با توجه به قرارگیری در منطقه، به فرهنگ ما نیز نزدیکتر بوده و میتوان در تحول آموزش عالی از آنها الگو گرفت؛ دانشگاههایی که بهرغم تبعیت نکردن از قوانین نوشته و نانوشته دنیا، امروزه به قطبهای علمی دنیا تبدیل شدهاند و حتی توانستهاند نظامهای رتبهبندی و مجلات معتبر جهانی را دایر کنند. چین یکی از کشورهای شرقی است که با دارا بودن بیش از دو هزار واحد دانشگاهی، در حوزه علم و تربیت دانشجو حرفهای زیادی برای گفتن دارد؛ مسالهای که ما را بر آن داشت تا سراغ امین بذرافشان، استاد زبان چینی دانشگاه تهران که مقطع کارشناسیارشد و دکتری خود را در این کشور گذرانده، برویم و با او درباره شرایط دانشگاههای چینی و همچنین سیستم آموزشی این کشور به گفتوگو بنشینیم که در ادامه میخوانید:بهعنوان فردی که چندین سال از دوران دانشجوییتان را در چین گذراندهاید، کمی درباره سیستم آموزشی که بر دانشگاههای چین حاکم است، صحبت کنید. در وهله اول باید بگویم آموزش در دوران پیش از ورود به دانشگاه همانند ایران و اکثر کشورها در چین نیز 12سال است، اما زمانی که فرد وارد دانشگاه میشود، مقوله آموزش او نیز بهطور کلی متفاوت میشود. یکی از ویژگیهای کشور چین در حوزه دانشگاهی بحث پژوهش و صرف بودجه برای کارهای تحقیقاتی است که یکی از مهمترین مولفههای تشویق در دانشگاهها محسوب میشود. علاوهبر آن مشکل محور بودن علم در کشور چین از مهمترین ویژگی دانشگاهها محسوب میشود، درحالیکه در برخی کشورها علم تنها برای علم است. در چین علم در خدمت مشکلات این کشور است. بهطور مثال، ممکن است یک سال در چین مشکل زبانهای اقلیتی ایجاد شود که برای حل آن بودجههای هنگفتی در دانشگاهها توزیع میشود و به اساتید این حوزه ماموریت رفع مشکل داده میشود. همچنین مهمترین مبحث امتیازدهی و ارتقای دانشگاههای چینی نیز انجام همین پروژهها است. البته در ایران انجام پروژهها مهم است، اما مهمتر از آن نگارش مقاله است، در حالیکه در چین اصلا اینگونه نیست. اساتید دانشگاههای چینی از تمام ظرفیت دانشجویان مقطع دکتری و کارشناسیارشد خود استفاده میکنند تا جایی که همین دانشجویان از سوی آنها جذب میشوند.
با توجه به صحبتهایتان، مقوله ارتباط صنعت و دانشگاه در چین به خوبی پیش رفته است؟ بخشی از مشکلات چین مربوط به صنایع است، اما دانشگاههای چین اصلا محدود به رفع مشکلات صنعتشان نشدهاند. بهطور مثال، در حوزه زبان اگر مشکلاتی ایجاد شود، همه دانشگاههایی که در حوزه ادبیات فعالیت میکنند، برای رفع مشکل وارد میدان میشوند. به خاطر دارم زمانی که در دوره دکتری در رشته زبان در چین تحصیل میکردم، استاد راهنمایم، رئیس مرکز پژوهشهای سیاستهای زبانی در دانشگاه زبان شهر پکن بود که یکی از پروژههایش میراث زبانی این شهر بود. آن زمان بودجه عجیب و غریبی که ما در ایران حتی برای مشکلات صنعتی نیز به دانشگاهها نمیدهیم، به او داده شد و درنهایت نیز موزههای زبان برای حفظ زبانهای چین به راه افتاد. به عبارت دیگر، علم در کشور چین در همه حوزهها مشکلمحور است.
حدود دو سال پیش بود که مسئولان آموزشعالی عنوان کردند تعداد دانشجویان دکتری در کشور زیاد است و به همین دلیل جلوی توسعه مقطع دکتری گرفته شد. در چین نیز همین سیاست در قبال مقاطع تحصیلی دنبال میشود یا خیر؟ در آنجا بسیاری از اتفاقات در بستر بازار رخ میدهد. در دهه40 میلادی بین چین و آمریکا اختلاف به وجود آمد و در همین راستا آموزش زبان انگلیسی در مدارس و دانشگاههای چینی ممنوع شد و به جای آن چون تصور بر این بود که قرار است ارتباط با شوروی سابق ادامه داشته باشد، زبان روسی را جایگزین کردند. بعد از مدتی که روابط با شوروی به مشکل خورد، چین احساس کرد در فراهم کردن نیروی نخبه در زبان انگلیسی با مشکل روبهرو شده و در همین زمینه 11دانشگاه زبان انگلیسی ایجاد کرد که فعالیت آنها همچنان ادامه دارد؛ یعنی کشور چین براساس نیازهای بازار خود دانشجوی دکتری، اساتید و رشتهها را تعیین میکند. بهطور مثال الان در حوزه نسل اینترنت پنجم حمایتهای زیادی از دانشگاههای صنعتی چین صورت میگیرد و اساتید نیز بنا بر پروژههایی که دارند، دانشجویان دکتری را پذیرش میکنند. نکته مهم این است که در چین با پدیده بیکاری دانشجویان کارشناسیارشد و دکتری مواجه نیستیم و صددرصد این دانشجویان دارای شغل هستند. علاوهبر آن ایجاد رشتههای مختلف دانشگاهی اصلا به شکل دستوری نیست، چراکه همه رشتهها براساس نیاز بازار ایجاد میشود.
یکی از گزینههای شغلی برای فارغالتحصیلان مقطع دکتری، عضو هیاتعلمی شدن است. در چین هم دانشجویان دکتری چنین نگاهی را به آینده شغلیشان دارند؟ اصلا اینگونه نیست، شرکتی مانند هواوی 16درصد از فروش محصولاتش را به R&D اختصاص میدهد و بالطبع نیاز است که اساتید و دانشجویان دکتری و کارشناسیارشد برای این R&D کار کنند، به همین دلیل است که میبینیم در بخشهای مختلف کشور چین شهرکهای هواوی دایر شده است که در همه آنها نیز نخبگان چین فعالیت میکنند، علاوهبر آن تعداد دانشجویان دکتری که بخواهند بعد از تحصیل عضو هیاتعلمی شوند، چندان زیاد نیست و بهطور کلی عضو هیاتعلمی شدن در این کشور انتخاب جذابی محسوب نمیشود. در این کشور شرکتهای بزرگ برای رفع بخشی از مشکلاتشان که نمیتوانند خودشان برای آنها راهحلی پیدا کنند، سراغ دانشگاهها میروند و بالطبع همین کار باعث تزریق بودجه به دانشگاههایشان و همچنین بر سر کار رفتن اساتید و دانشجویان دکتری و کارشناسیارشد میشود.
در ایران دانشجویان دکتری ملزم به ارائه دو مقاله ISI هستند، در چین هم چنین رویهای وجود دارد؟ بله. در چین بسیاری از دانشگاهها مانند دانشگاه پکن، نانجینگ و... دانشجو حتما باید دو مقاله داشته باشد، ولی این مقالات در نمایههای خود کشور چین منتشر میشود. در حقیقت در این کشور دو نمایه بسیار مهم وجود دارد که یکی از آنها نمایه دانشگاه نانجینگ و دیگری نمایه دانشگاه پکن است و بسیاری از مقالات منتشرشده در چین ممکن است ISI هم باشد، اما استاندارد حاکم بر این کشور، نمایههای داخلی کشور است. قطعا دانشگاههای مادر ما نیز این ظرفیت را دارند که بتوانند نمایههای قدرتمندی را راهاندازی کنند، البته این منوط به آن است که دانشگاههای ما به جای تمرکز بر ارتقای جایگاه بینالمللیشان، در حوزه رفع مشکلات داخلی کشور ورود جدی کنند، قطعا با این کار به تدریج شاهد آن خواهیم بود که دانشگاههای ما به جایگاهی برسند که برای اساتید و محققان داخل کشور به مرجع تبدیل شوند. از سوی دیگر باید به این سوال جواب داد که اصلا جایگاه بینالمللی دانشگاههای ما چه دردی را از کشور رفع میکند که اگر برای چند سال تمرکز را از روی آن برداریم، مشکلساز خواهد شد. علاوهبر آن اگر بتوانیم مشکلات داخلیمان را رفع کنیم، قطعا کشورهای همسایه مانند عراق، افغانستان و... روش حل مشکلات ما را الگو قرار میدهند و به همین دلیل میتوانیم در کنار جذب دانشجوی خارجی، جایگاه منطقهای دانشگاههایمان را نیز ارتقا دهیم. کلیدواژه توسعه کشور چین مشکلمحور بودن است و ما هم اگر این روش را مدنظر قرار دهیم، میتوانیم در کنار رفع مشکلات داخلی، جایگاه بینالمللی دانشگاههایمان را نیز ارتقا دهیم.
منتقدان داخلی ISI معتقدند با انتشار این قبیل مقالات نهتنها اطلاعات تحقیقاتیمان را در اختیار کشورهای دیگر میگذاریم، بلکه مسیرهای شناسایی اساتید و محققانمان را نیز هموار میکنیم، اما چنین وضعیتی در چین وجود ندارد. کمی درباره چرایی این مساله صحبت کنید. زمانی که علم در کشوری بازارمحور میشود، بالطبع نیازهای آن کشور با کشورهای علممحور متفاوت خواهد شد و قطعا حوزههای پژوهشی اعم از مجلات و... به سمت بازار آن کشور نیز حرکت خواهند کرد. علاوهبر آن چون علم چنین کشورهایی با توجه به نیاز بازار است، از علم روز نیز عقب نخواهند ماند، تا جایی که میبینیم امروزه چین 18درصد از علم روز دنیا را تولید میکند. معتقدم در کشورهایی مانند چین بازار بر دانشگاهها اثرگذار است و در کنار آن نیز شاهد اتخاذ سیاستهای درست از سوی دولت چین برای راهبری کردن دانشگاهها هستیم.
عدهای میگویند برای اینکه در مرز علم حرکت کنیم، باید مقالاتمان را در مجلات بینالمللی منتشر کنیم، شما با این بحث موافقید؟ امروزه دانشگاههای ما میخواهند با هر ترفندی رتبهشان را در دنیا افزایش دهند، در حالی که معتقدم این دارو نمیتواند درد کشورمان را درمان کند، چراکه ما هنوز مسائلی داریم که یا بزرگتر از مشکلات کشورهای دیگر یا پیشپا افتادهتر از مشکلات آنهاست، اما ما همچنان آنها را برطرف نکردهایم؛ قطعا در چنین شرایطی سر زدن به گوشه و کنار علم مشکلی را از ما حل نمیکند. البته در برخی حوزهها مانند نانو و سلولهای بنیادین ایران خودش پرچمدار علم است و میتواند این مسیر را ادامه دهد، اما در حوزه زبان چینی که بنده مدرس آن هستم، حالا بگوییم دانشگاهی مانند تهران بیاید و در حوزه پرچمدار هم شود، قطعا مشکلی از کشور ما حل نخواهد کرد. قطعا حرکت دانشگاهها باید بر مدار نیازهای کشور باشد، نه اینکه صرفا بخواهیم رتبه دانشگاههایمان را در دنیا ارتقا دهیم.
به نظر شما برای تغییر وضعیت کنونی دانشگاهها در ایران باید وزارت علوم مستقیما وارد شود یا حضور بازار در این مقوله بسیار تاثیرگذار است؟ بهطور مثال ما الان با مشکل آلودگی روبهرو هستیم و کشور میتواند در حوزه باتری و سوپرخازنها و... خودروها وارد شود و این سیاست کلانی است که باید از ردههای بالای کشور به بازار ابلاغ شود و به تبع آن هم بخشهای مختلف کشور و هم بازار باید برای این مساله بودجه در نظر بگیرند. درنهایت نیز شرکتهای خودروساز داخلی به دانشگاهها سفارش صنعتی کردن باتری یا سوپرخازنهایی را بدهند که بتواند مشکل آلودگی را حل کند، با این کار نهتنها بازار بلکه دانشگاهها هم درگیر حل مشکل کشور میشوند؛ همان کاری که چین آن را به مرحله اجرا درآورده است.
کشور چین با دارا بودن بیش از دو هزار دانشگاه، چندان با مشکل بیکاری فارغالتحصیلانشان روبهرو نیست، در حالیکه این مقوله در کشور ما برعکس است، شما علت این مساله را چه میدانید؟ شاید اصلیترین دلیل در کشور ما این است که در پذیرش دانشجو، ایجاد رشته و موارد مرتبط با آن هدفگذاری درستی وجود ندارد؛ یعنی هدف اصلی ما صرفا این است که ما یکسری افراد باسواد تربیت کنیم، در حالی که در کشوری مانند چین هدف اصلی تربیت افرادی است که مشکلی را از جامعه برطرف کنند. بهطور مثال ما نیروی انسانی را که شغلی هم ندارند در حوزه زبان تربیت میکنیم، اما در چین میبینیم که دانشجویان تربیتشده در حوزه زبان همگی دارای شغل هستند و در مقابل آن تعداد کمی از دانشگاهها اقدام به جذب دانشجو در رشته زبان میکنند. علاوهبر آن اصلا فرهنگ عامه مردم اینگونه نیست که حتما باید وارد دانشگاه شوند، بلکه تنها کسانی وارد آن میشوند که به تحصیل علاقه دارند. البته در آنجا نیز دانشگاههایی هستند که به اصطلاح آینده را رقم میزنند، که دانشگاههای پکن و چینهوا از جمله آنها است؛ دانشگاههایی که همانند دانشگاه تهران و صنعتی شریف ایران هستند و بالطبع ورود به این دانشگاهها جزء اهداف بسیاری از چینیها است، اما به غیر از دانشگاههای سطح یک، ورود به سایر دانشگاههای چینی جزء اهداف عامه مردم محسوب نمیشود و تنها علاقهمندان به تحصیل وارد دانشگاه میشوند.
کمی درباره مقوله ارتقای اساتید در دانشگاههای چینی صحبت کنید. اساتیدی که بتوانند پروژههای بیشتر و مهمتری را جذب کنند، امتیاز بیشتری را نیز در حوزه ارتقای رتبه خواهند داشت. همچنین دانشجویانی که درگیر این پروژهها میشوند، پایاننامههایی مینویسند که از دل آنها مقالاتی منتشر میشوند که باز همگی در راستای حل مشکلات چین است و اصلا اینگونه نیست که استاد برای ارتقای جایگاهش تنها به نگارش مقاله بپردازد.
به نظر شما کدام سیستم آموزشی برای دانشگاههای کشور بهتر خواهد بود؟ معتقدم ما باید براساس نیازهای داخل کشور مدل آموزشی مبتنیبر رفع این نیازها را راهاندازی کنیم. البته یکسری اصول در آموزش عالی وجود دارد که قطعا باید این اصول در همه شرایط راهاندازی شود، اما در حوزه راهاندازی دورههای کوتاهمدت و بلندمدت باید به نیازهای خودمان نگاه کنیم؛ یعنی اگر قرار به هزینه کردن در حوزه آموزش عالی است، باید این هزینهها در حوزههایی که نیاز جامعه در همه بخشها و دانشگاهها است، صرف شود نه اینکه صرفا اقدام به تربیت نیروی انسانی در رشتههایی کنیم که بعضا هیچ بازار کاری برای آن وجود ندارد. اینطور نیست که تنها بگوییم دانشجویی که فارغالتحصیل شده، نمیتواند شغلی پیدا کند، بلکه برای او هزینههایی صورت گرفته که با توجه به عدم نیاز بازار به حضور این فرد، این هزینه به کل سیستم نیز تحمیل شده، چراکه بازگشت سرمایهای در قبال این هزینه صورت گرفته است. از این رو باید در وهله اول نیازهای جامعه و نیازهای راهبردی کشور شناسایی شود و بعد برای رفع کردن آنها دست به تربیت نیروی انسانی بزنیم؛ همان کاری که امروزه در چین نیز دنبال میشود و همه سیاستها و اقداماتی که در حوزه آموزش عالی و مرتبط با دانشگاههای این کشور صورت گرفته، معطوف به بازار این کشور است.
چین تعداد زیادی دانشجوی خارجی نیز دارد، به نظر شما چه اتفاقی افتاده که این حجم از دانشجو حاضر به تحصیل در این کشور میشوند؟ تعداد دانشجویان خارجی در این کشور بسیار زیاد است، بهطوری که وقتی بنده دانشجوی زبان دانشگاه پکن بودم، این دانشگاه 13 هزار دانشجوی خارجی و 12 هزار و 200 نفر دانشجوی چینی داشت و تعداد دانشجویان خارجی چینی از دانشجویان بومی چینی هم بیشتر بود. از آنجا که چین اقتصاد پویایی دارد، مردم سایر کشورها برای تحصیل فرزندانشان در این کشور متقاعد میشوند. بهطور مثال در سال 2009 دانشجویان کره جنوبی در شهر پکن بیشترین تعداد را به خود اختصاص داده بودند، اما بعد از اینکه رونق بازار این کشور فروکش کرد، دانشجویان کره جنوبی به کشورهای دیگر رفتند. امروزه فرصتهایی که در چین وجود دارد، باعث میشود جمعیت دانشجویان خارجی در این کشور بالا باشد. البته در گذشته سیاست کشور چین بر این بود که دانشجوی خارجی نباید در این کشور کار کند، اما با توجه به جهانی شدن چین و اصلاحات گسترده این کشور، اجازه کار به دانشجویان خارجی در شرایط خاص وجود داشت، هرچند از امسال با توجه به محدودیتهایی که آمریکا برای چین ایجاد کرده، زمزمههای سیاست جذب نخبگان از کل دنیا در چین ایجاد شده تا از این طریق فضا بازتر شده و نخبگان بیشتری به این کشور بروند.
کمی درباره نحوه تامین بودجه دانشگاههای مطرح چین صحبت کنید. دانشگاههای چین کاملا به بودجه دولتی متکی هستند، اما تفاوت آنها با کشور ما این است که دولت چین، دولت به اصطلاح پولداری است، ولی ما چنین شرایطی نداریم. البته اگر دولت بخواهد بودجه دانشگاهی را کاهش دهد، با توجه به اینکه علم چین علم مشکلمحور است، بالطبع اگر برای دانشگاهی چنین وضعیتی ایجاد شود، بسیاری از موسسات و شرکتهای چینی بهازای پیدا کردن راهحل برای رفع مشکلاتشان به دانشگاهها پول پرداخت میکنند، اما این بدان معنی نیست که دانشگاههای چینی از بودجه دولتی بینیاز باشند. البته ما نیز این وضعیت را در کشورمان داریم؛ بهطور مثال دانشکده فنی دانشگاه تهران و پارک علم و فناوری این دانشگاه عملکرد مناسبی را در این حوزه دارند، اما اینکه میتوان از یک فرد فرهیخته و تحصیلکرده، برای رفع مشکلات صنعتی و سایر حوزههای جامعه ایده گرفت، هنوز در کشور ما فراگیر نشده است.
اگر نکتهای هست، بفرمایید. چین تمام مسیر دانشگاههایش را بر مبنای بازار تعیین میکند. بهطور مثال، در حوزه سیاستهای زبانی، از سال 2014 متوجه شد که نمیتواند تنها به بازار کره، ژاپن و آمریکا متکی باشد و برای همین سرمایهگذاری روی رشتههای دیگر را آغاز کرد و در همان زمان بود که مراکز ایرانشناسی و پذیرش دانشجو در رشته زبان چینی افزایش پیدا کرد و در مقابل رشتههایی که اقبال کمتری به آنها وجود دارد، محدود شد و کاملا بازارمحور حرکت کرده و نیازهای کشورش را توسط دانشگاههایش برطرف میکند و در حال حاضر نیز آموزش زبان عربی و تربیت نیرو در این زمینه را در دستور کار قرار داده است. چینیها برای رسیدن به اهدافشان برنامهریزیهای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت دارند و این سیاست در حوزه دانشگاهها نیز اعمال میشود. در کشور چین همه رشتهها با مادیت و اقتصاد تعریف میشود، اما ما چنین نگاهی را در دانشگاهها نداریم، البته منظور این نیست که ما باید نگاهمان کاملا مادی شود، اما بالطبع باید بازار مدنظر قرار بگیرد و اگر این مهم محقق شود، دیگر شاهد تدریس رشتههایی که هیچ بازاری برای آنها نیست، نخواهیم بود و بالطبع دیگر فارغالتحصیل بیکار دانشگاهی نیز نخواهیم داشت.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه