از نگاه مرحوم آیت‌الله‌العظمی موسوی اردبیلی آزاد اندیشی فقهی و مهارت‌های علمی شهید بهشتی

آشنایی من با مرحوم شهید بهشتی از همان روز‌ها یا هفته‌های آمدن ایشان به قم بود. دقیقا یادم نیست که چه وقت ایشان وارد قم شدند اما یادم هست که من قم بودم که ایشان از اصفهان به قم آمدند. مرحوم بهشتی رحمه‌الله علیه که به قم آمدند ما یک گروهی بودیم در قم، البته با کمی اختلاف دوره ما جمعیتی بودیم: مرحوم شهید استاد مطهری بود، آیت‌الله مشکینی بود، مرحوم موسی صدر بود... و جمعی دیگر که فعلا در حال حیات هستند، بعضی‌هایشان هم شهید شده‌اند، جمعا چهل پنجاه نفر با تفاوت‌هایی که در داخل آنها بود، اما قریب العهد و نوعاً در کارها و درس و جلسات و رفت‌وآمد و بحث مشترک.
و این جمع آن وقت در قم در تحصیلات سطح عالی و اوایل درس خارج و تدریس ممتاز حساب می‌شدند.
امتیازات ویژه شهید بهشتی
مرحوم شهید بهشتی رحمه‌الله علیه که آمد امتیازی که ایشان داشت این بود که معمولا آن وقت‌ها یک طلبه یکی دوسالی طول می‌کشید تا شناخته بشود و درس بدهد و بحث کند و خودش را نشان بدهد، جایش را پیدا کند که در کدامیک از این گروه‌ها جا می‌گیرد. امتیاز اول ایشان به نظر من این بود که این دوره را ایشان خیلی زود طی کرد، یعنی چند هفته طول نکشید که ایشان شناخته شد، شناخته شد به «تیزفهمی» و «باهوشی» و «قدرت بحث» و این البته یک امتیاز بالائی است. چند نفر آن وقت در قم بودند که اینها مقیاس بودند برای دیگران. مثلا می‌گفتند فلان کس چطور است؟ خوب است، متوسط است. نوعاً اندازه‌گیری‌ها را با اینها می‌کردند، مثلا می‌گفتند فلان کس در سطح فلان کس است، از او قوی‌تر است، از او ضعیف‌تر است، واحد سنجش بودند. یعنی اینها دیگر جا افتاده بودند، همه می‌شناختند اینها را. مرحوم بهشتی جزء اینها بود. اگر صحبت بود که فلان کس چطور است معمولاً می‌پرسیدند مثلاً نسبت به بهشتی چطور است؟ می‌گفت کمی ضعیفتر است یا مثلا در اندازه ایشان می‌شود. خلاصه این خودش یک چیزی است، یعنی باید خود او و شخصیت او شناخته شده باشد، حداقل در ذهن‌ها اندازه معینی داشته باشد تا دیگران را با او مقایسه کنند. این یک امتیاز ایشان بود که این دوره را خیلی زود طی کرد، یعنی همه فهمیدند که یک طلبه اصفهانی سید و باهوش آمده که قوی بحث می‌کند، این یک امتیاز بود.


مسئله دوم که ایشان داشتند، که البته این یک مدتی طول کشید تا معلوم شد، معمولا در میان طلبه‌ها می‌گویند فلان کسی عمق تفکرش چطور است؟ دقتش، تیزهوشی‌اش، سرعت انتقالش چطور است؟ استحضار ذهنی او چطور است؟ این‌ها رشته‌هایی است که می‌گویند فلان کس از نظر دقت فکری خیلی خوب است، فلان کس خیلی سالم فکر می‌کند، روان فکر می‌کند.
یکی از امتیازات خوب آن وقت‌ها (الان هم هست و در میان طلبه‌ها) این استحضار ذهن و سرعت انتقال است که در بحث خیلی به درد می‌خورد. ممکن است کسی دقت فهمش خوب باشد اما سرعت انتقال نداشته باشد، ما دیدیم چنین افراد را که آدم وقتی یک چیزی می‌گوید همانجا چیزی ندارد که بگوید، اما فردا که می‌آید بحث می‌کند، یک حرف خوب و دقیق می‌گوید، منتهی باید مهلت داد، یک روز، دو روز مهلت داد. از اینها بود مرحوم آقا سید علی رامهرمزی، از شاگردهای منتسب به شیخ هادی تهرانی. ایشان مردی بود بسیار قوی، مشهور شد بعدا به نام آمیرزا سید علی بهبهانی. آنجور در بحث عاجز بود. البته در بحث عاجز بود یعنی با همطراز‌های خودش بحث که می‌کرد، قوی نمی‌توانست بحث کند، یک چیزی را می‌گفتند و در جلسه بعد فکر می‌کرد رویش و مطلب خوبی را می‌آورد. اینجور افراد معمولا در بحث یک کمی ناتوان هستند. بهشتی درست عکس این بود. مرحوم بهشتی سرعت انتقالش خیلی قوی بود و در بحث وقتی وارد می‌شد خیلی مشکل بود انسان با او بحث کند، کمتر کسی می‌توانست با او بحث کند. البته بعضی‌ها هستند که کمتر کسی می‌تواند با آنها بحث کند، منتهی یک کمی شلوغ کن هستند،ایشان اینطور نبود. یک مدتی داد می‌زد و بلند حرف می‌زد، بعدا این را ترک کرد. بعضی از رفقا می‌گفتند که بلند صحبت می‌کند من سرم درد می‌گیرد. این را خیلی ایشان زود ترک کرد. بعدها ایشان به من گفت سبب این تغییر و تحول در من مرحوم علامه طباطبائی شد. گفت من با ایشان یک بحث فلسفی را مطرح کردم. حرفهایم را زدم، با همان طمطراق تمام و ایشان شروع کرد آرام به من جواب بدهد، من یک مرتبه پریدم در حرف او، یک چیزی به نظرم رسید. آن بحث‌ها معمولا این جور است. گفت من اولین بار بود که یک شخصیت علمی را دیدم که تا من خواستم حرف بزنم حرفش را قطع کرد و گوش داد به حرف من، هیچ اصرار نکرد که من حرف می‌زنم و حرفم تمام نشده. ایشان شروع کرد به حرف زدن،باز هم من دویدم توی حرفش و حرفش را قطع کرد. دوبار یا سه بار این جور شد. این وسیله تنبه شد که اینکار که من می‌کنم درست نیست، این کاری که او می‌کند درست است. این سبب شد که من دیگر تغییر کردم و این تغییر و تحول را تا این‌ اواخر من یادم هست که ایشان داشت ولی در بحث خیلی قوی بود. من یادم هست آقا سید علی یثربی رحمه‌الله علیه از نجف برگشته بود و آمده بود قم، جمع ما رفتیم به دیدن ایشان. آمیرزا سید علی یثربی اهل بحث بود، قوی بود، جزء بحاثها آمیرزا سید علی یثربی بود. مشهور بود که با او بحث کردن خیلی مشکل است. در آن جلسه آقای بهشتی درباره یک مطلب تازه‌ای با ایشان بحث کرد. با اینکه مرحوم آقا سید علی یثربی خیلی قوی بود، ولی این بحث که شروع شد، احساس شد آمیرزا سیدعلی در بحث با تمام مقام علمی‌اش دارد می‌ماند، در نتیجه بحثی که مرحوم بهشتی با آن سرعت بحث می‌کرد، آمیرزا سید علی از نجف آمده‌ بود و یک چیزهایی نقل می‌شد که ایشان در نجف با چه کسانی بحث کرده و چه جور شده، در آن جلسه آقا سید علی ماند در بحث. این هم مسئله دوم بود در بحث.
قدرت تفکر شهید بهشتی هم خوب بود، یعنی آن امتیازاتی که یک شخصیت علمی باید داشته باشد اکثرش را ایشان داشت، قدرت جمع بندی او هم خوب بود. آن چیزی که می‌دانست خوب می‌توانست آن را بنویسد از چیزهایی که من یادم هست اینکه مرحوم آقای بروجردی درس صلوه را شروع کردند و آقای بهشتی شروع کردند صلوه را نوشتن. دو جور درس خارج را می‌نویسند یکی درس خارج تقریر می‌نویسند،هر چی که از استاد شنیده‌اند آن را می‌نویسند، نوعاً این جور می‌نویسند. (به این می‌گویند) تقریر نویس. کم اتفاق می‌افتد که کسی در موازات درس خودش مستقلا کتاب بنویسد و ضمنا حرف استاد را هم در آنجا بیاورد. مرحوم بهشتی کتاب صلوه را شروع کرد با این روش دوم نوشتن. من نمی‌دانم در میان نوشته‌های ایشان هنوز هست این یا نیست. من هم می‌نوشتم، منتهی قرار ما این بود که هفته‌ای یک روز با هم بنشینیم و چیزهائی که نوشته‌ایم ببینیم چه جور نوشته شده و چه بحث‌ها و چه مطالبی عنوان شده. یکی دو سه ماهی بیشتر طول نکشید ایشان در صفحات بزرگ می‌نوشت، بعد هم در حاشیه‌اش باز گاهی که مطالبی جدید پیدا می‌کرد می‌نوشت و بعنوان حاشیه می‌زد. من آن وقت نوشته‌های ایشان را با یک عنایت و دقت خاصی دیدم. این اوایل شکوفائی ایشان بود، اگر کسی کتابهائی را که در اوایل درس خارج نوشته شده بود، مطالبه کند می‌داند که او در مقایسه با آن چیزهایی که معمولا می‌نویسند چقدر فاصله داشت. ایشان در بحثی که نخبه‌های آن روز در آن بحث بودند، میان این نخبه‌ها جزء چند فرد ممتاز بود. مجموعه آن درس می‌شد بگوئیم که مجموعه نخبگان بودند. در میان آنها چند نفرشان خیلی می‌درخشیدند، چند نفر معدود، و مرحوم بهشتی جزء آن چند نفر بود.
آزاداندیشی شهید بهشتی در فقه
و اما امتیازی که به نظر من خیلی مهم است، آزاداندیشی شهید بهشتی در فقه بود. این خیلی نادر است که انسان در فقه آزاد اندیش باشد، مرعوب عظمت و شخصیت‌های علمی نباشد، خودش را نبازد، استقلال فکری‌ خود را از دست ندهد و اطمینان به نفس را داشته باشد، شاید در هر دوره یک نفر یا دو نفر یا سه نفر را اینطور پیدا کنی و شاید هم نباشد. شاید هم در میان هزار نفر، بیست هزار نفر بعد از پنجاه سال یک نفر این چنین باشد این خیلی مهم است. مثلا ما داریم از اینها بعد از مرحوم شیخ طوسی رحمه‌الله علیه ابن ادریس را، او آزاداندیش بوده، خود شیخ طوسی، مرحوم علامه، مرحوم شهید اول، اینها نوادر آن روزگارند.
نوع تحولی که در دوران تحول تفسیر، فقه، اصول علوم اسلامی بوجود آمده بوسیله این افراد بوده. مرحوم بهشتی در این بعد امتیاز بسیار وسیعی داشت. البته معمولا اینگونه افراد که آزاداندیش هستند و نوعاً نوآوری دارند و نوعاً مبتکر هستند این سطح را دیگران گاهی درک نمی‌کنند، یا علاوه بر اینکه درک نمی‌کنند، یک عکس‌العمل‌های منفی هم ایجاد می‌شود، همه اینجور بودند، مثلا درباره ابن‌ادریس یک عکس العملهای منفی به‌وجود آمده بود. ابن‌ادریس خیلی قوی بود، البته درباره آزاداندیشی‌اش چیزی نگفتند، اما رفتند دنبال یک چیزهایی که پیدا است از یک جهت ناراحتند، اینها را مطرح کردند. خلاصه در عصر ما دو سه نفر افراد معدود، یکی مرحوم محمد باقر صدر بود که جزء اشخاصی است که در فقه آزاداندیش بود، نوآوری‌های خوبی داشت، افراد معدودی در این زمینه بودند، این یک شهامت علمی هم می‌خواهد، خیلی چیزها باید داشته باشد تا بتواند این جور آزاد فکر کند، یک مرتبه انسان خودش را در برابر یک شهرت عظیم می‌بیند، مثل شیخ انصاری، سیدهادی یزدی، شریف‌العلماء، بروید جلو، آقای بهبهانی، بحرالعلوم، صاحب جواهر، یک کسی پیدا شود و در مقابل اینها اطمینان نفس را از دست ندهد می‌گویند «و نحن لانستوحش من الواحده اذاکان البرهان معنا» این گفتنش آسان است اما عملش به همان اندازه که گفتنش آسان است، مشکل است و مرحوم بهشتی آدمی بود دارای یک چنین خصوصیاتی. این چیزهائی که من می‌گویم این‌ها آن مسائل بنیانی یک شخصیت علمی است، بقیه‌اش مربوط به تحصیل است، مدت تحصیل، مدت اجتهاد، چون اینها نباشد،مثل این است که سرمایه نباشد، اینها اگر باشد سرمایه‌اش را دارد، منتهی این سرمایه را چقدر مصرف کرده، چقدر مصرف نکرده... این امتیازات را می‌گویم، آنهایی که با مرحوم بهشتی مدتهائی بودند و ایشان را شناخته بودند، اکثریتشان این امتیازات را قبول دارند. با قدرت از یک مساله‌ای دفاع می‌کرد، اگر طرف یک حرفی می‌زد، آنجا دیگر معمولا تابع احساسات می‌شوند، آدم حرف خودش مثل خودش می‌ماند، همانطوری که از خودش دفاع می‌کند از حرفش هم دفاع می‌کند. آنجا انسان از دایره انصاف بیرون نرود در بحبوحه بحث (خیلی مهم است)، حرفی را از طرف می‌شنید که او یک درصد، دو درصد، پنج درصد، صددرصد من نمی‌دانم، اینکه قابل قبول است قبول می‌کرد. این‌ها مسائل و سرمایه‌های علمی مرحوم بهشتی بود.
شهید بهشتی از سرمایه‌ها‌ی علمی خوب استفاده می‌کرد
مهم اینست که چه جور باید از این سرمایه استفاده کرد. شهید بهشتی عرضه استفاده از این سرمایه را خیلی خوب داشت. بعضی‌ها سرمایه را دارند، اما به کار گرفتن این سرمایه خوب سلیقه‌ای است، ایشان در این هم خوش سلیقه بود. سرمایه ار هیچ ضایع نمی‌کرد، دلیلش اشتغالات مختلف ایشان است. در اصول اشتغال خوبی داشت، در فقه اشتغال بسیار خوبی داشت، در فلسفه اشتغال خوبی داشت. خلاصه ما یک چیز‌هایی را می‌گوئیم طولی و یک چیزهایی را می‌گوئیم عرضی. ایشان هم در مسائل طولی جزء آنهایی بود که پیشرفت خیلی خوبی داشت و در مسائل عرضی هم ایشان امتیازات و مطالعات و بحث‌هائی داشت که نوعاً این بحث‌ها و مطالعات را با کسانی ندارند و حداقل در سطح کمی دارند. درباره مرحوم بهشتی من فکر می‌کنم این تعبیر را که می‌خواهم به شما بگویم مقدار زیادی مسائل معلوم می‌شود. مرحوم بهشتی جزء افرادی بود که طرف شور علمی بود، یعنی اگر کسی می‌خواست کار علمی بکند، مطالعه علمی بکند، درس خاصی بدهد، علم خاصی را تعقیب کند، معمولا اینها می‌آیند یک افرادی را که خیلی اعتماد به آنها دارند و شناخته شده هستند و صاحب نظر هستند در آن مسائل، با آنها مشورت می‌کنند. مرحوم بهشتی جزء اینها بود. مثلا در چند هزار نفر شاید دو یا سه نفری اینطور پیدا شوند. ایشان جزء افرادی بود که با او شور می‌شد، کسی می‌خواست کار بکند فلان استاد چطور است، فلان علم چطور است، فلان مقدار کافی هست یا نیست، شما چه جور صلاح می‌دانید، این کار را بکنیم، این هم جزء این افراد بود. اینها امتیازاتی است که من از ایشان سراغ دارم. آنها که عرض کردم که آن سرمایه‌ها بود و سرمایه‌ها را هم ضایع نکرد، این فکر می‌کنم یک تعبیر جامعی است که من گفتم یعنی از سرمایه‌ها حداکثر استفاده را هم کرد.
(منبع: جاودانه تاریخ، از زبان یاران، از انتشارات روزنامه جمهوری اسلامی، ج1، ص 89 – 82)

* امتیازی که به نظر من خیلی مهم است، آزاداندیشی شهید بهشتی در فقه بود، این خیلی نادر است که انسان در فقه آزاداندیش باشد، مرعوب عظمت و شخصیت‌های علمی نباشد، خودش را نبازد، استقلال فکری‌اش را از دست ندهد و اطمینان به نفس داشته باشد
* شهید بهشتی از سرمایه‌های علمی خوب استفاده می‌کرد. خوش سلیقه بود، سرمایه را ضایع نمی‌کرد
* شهید بهشتی جزء افرادی بودکه اگر کسی می‌خواست کار علمی بکند، مطالعه علمی بکند، درس خاصی بدهد، علم خاصی را تعقیب کند، با او مشورت می‌کرد
* شهید بهشتی خیلی زود در حوزه علمیه به «تیز فهمی» و «باهوشی» و «قدرت بحث» شناخته شد و این یک امتیاز بالایی است بطوری که هر وقت می‌خواستند در حوزه علمیه میزان علم و درک کسی را بسنجند آقای بهشتی یکی از کسانی بود که معیار سنجش بود
سایر اخبار این روزنامه
رئیس سازمان برنامه و بودجه: موسسه‌های مالی غیرمجاز 36 هزار میلیارد تومان به دولت خسارت زدند یک صد روحانی لبنانی و فلسطینی همراهی با «معامله قرن» را حرام اعلام کردند سسخنگوی رئیس‌جمهور روسیه: تحریم‌های ضد ایرانی آمریکا غیرقانونی است وزیر خارجه آلمان: ایران، آمریکا و منطقه خواهان جنگ نیستند وزیر امور خارجه: سامانه‌ای که پهپاد آمریکا را ساقط کرد، کاملا ایرانی بود از نگاه مرحوم آیت‌الله‌العظمی موسوی اردبیلی آزاد اندیشی فقهی و مهارت‌های علمی شهید بهشتی معاون اول رئیس جمهور: نیازمند جراحی اقتصادی هستیم بان کی مون: تنش‌ها در خلیج‌ فارس نتیجه خروج احمقانه آمریکا از برجام است ترامپ در تماس تلفنی تحقیر آمیز با بن سلمان: محافظت از عربستان هزینه زیادی دارد،باید پولش را بدهید اجلاس شکست خورده وزیر امور خارجه: سامانه‌ای که پهپاد آمریکا را ساقط کرد، کاملا ایرانی بود تشکر وزیر دفاع از اعدام یکی از نیروهای قراردادی این وزارت خانه به اتهام جاسوسی افزایش ساعت کار مترو در پی برگزاری مراسم وداع با شهدا همایش منامه و چشم‌انداز فلسطین