دوزیستی اجتماعی و ستاره‌های قربانی

عادل جهان‌آرای- روزنامه‌نگار:جامعه امروز به دلیل شکل و نوع روابط خاصی که ایجاد می‌کند، به همان نسبت، رفتارها و کنش‌های متفاوتی را می‌طلبد. هر چه جامعه پیچیده‌تر به معنای مدرن آن می‌شود و افراد از قالب‌های تعریف شده معمولی در ساختارهای خانوادگی بومی یا محلی، خارج می‌شوند، براساس قواعد زیست تازه اجتماعی رفتار می‌کنند. در جوامع بدوی یا روستایی، نوع زیست و رفتار آدم‌ها چندپهلو یا چندگانه نیست که به سختی بتوان آنها را مطالعه کرد، ولی در زندگی شهری و در عصر مدرن، هم جامعه اضلاع متفاوتی به خود می‌گیرد و هم افراد، مجبورند که رفتارهای خود را نه براساس باور وجودی، بلکه براساس تعریف محیطی انجام دهند. به عنوان مثال مردم امروز علاوه بر محیط خانواده برای امرار معاش وارد محیط‌هایی می‌شوند که شاید نه با اعتقادات آنها همخوانی داشته باشد و نه آنکه در عمل و بخصوص در زندگی شخصی نیازی به رعایت موازین و قواعد محیط‌های دیگر باشد. مثلا کسی که به اداره یا موسسه‌ای می‌رود، مجبور است طبق تعاریفی که اداره مزبور در باره نحوه رفتار یا حتی پوشش تاکید می‌کند، رفتار کند. این وضعیت البته در جامعه امروز ما با شدت و حدت زیادی انجام می‌شود. مثلا اداره‌ای خانم‌ها را ملزم می‌کند که حتما با چادر به اداره‌شان بیایند، یا مردان به هیچ وجه آستین کوتاه نباشند یا لباس‌های رنگی نپوشند. کارکنان آن هم طبیعتا همان خواست‌ها را عمل می‌کنند، اما چه بسا، بسیاری از این کارکنان در خارج از محیط اداری از آن پوشش تعریف شده برخوردار نیستند. در حقیقت نوع پوشش اداری و خانگی با هم متفاوت است. زندگی شخصی یک نوع رفتار و منش را می‌طلبد و زندگی اداری نوع دیگر. این دو در هیچ جای جهان همعرض و مانند هم نیستند. شاید در کنار هم و به صورت موازی عمل کنند.
در روزهای اخیر یکی از موضوع‌هایی که فضای مجازی را متاثر ساخته بود، نوع پوشش یکی از بازیگران زن ایرانی بود که از نگاه آنها خارج از قواعد اداری در محیطی خارج از کشور لباس پوشیده بود که با اعتراض بسیاری از مخالفان این شیوه روبه‌رو شد و چه بسیار افراد دیگری که این رفتار او را مصداق آزادی فردی و اجتماعی تلقی کرده که اتفاقا هیچ نوع هنجاری را در جامعه معیار که ایران باشد، تخریب نکرده است. این گونه لباس پوشیدن نه تنها از سوی ایشان که اتفاقا از سوی بسیاری از ایرانیانی که به خارج از کشور سفر می‌کنند، صورت می‌گیرد. در حقیقت می‌توان گفت که اکثر افراد جامعه از دو زیست برخوردارند، یک زیست اداری و رسمی و دیگری زیست خانوادگی و محلی. آنچه که در این میان اهمیت دارد، حفظ هنجارهای تعریف شده معیار از سوی شهروندان آن است که این مهم را اکثریت ایرانیان انجام می‌دهند، حال آیا همه کسانی که به خارج از کشور می‌روند و پوشش دیگری را برمی‌گزینند باید مواخذه یا بازخواست شوند؟ بهتر است که در برابر چنین رفتارهایی نه جامعه تصمیم عجولانه بگیرد و نه روشنفکران و لیدرهای اجتماعی به واکنش احساسی دست بزنند. اگر تعریف و شناختی از زندگی اداری و شخصی داشته باشیم، بی‌تردید این نوع عمل، شبیه زندگی اداری و شخصی اکثر ایرانیان است که با هم اختلاف دارد که منصفانه نیست آن را به ریاکاری یا دروغ‌‎گویی تعبیر کنیم. چرا که این دو کارکرد و تعریفی متفاوت از رفتاری اداری و شخصی دارند.