دولت تکلیفش را با آموزش و پرورش مشخص کند

ماشینی سنگین را در نظر بگیرید که در باتلاقی گیر افتاده است. سوختش رو به اتمام است، موتورش میزان نیست، مدت‌هاست کسی به روغنش نگاهی نینداخته است. خودرو و سرنشینانش اندک اندک در باتلاق فرو می‌روند. صاحب شرکت مسافربری و مالک ماشین که خوب از زیر و بم خودرو آگاه است در پاسخ به درخواست‌ها و برای رفع مشکل به دنبال راننده‌ای هست تا تکانی به ماشین بدهد، هر از گاهی و فقط برای خاموش نشدن کامل خودرو چند لیتری سوخت به باک خودرو ریخته می‌شود. مسافران داخل خودرو بدون آنکه متوجه باشند چه اتفاقی در حال رخ دادن است، نشسته بر صندلی‌های رنگ و رو رفته ماشین مشغول تکرار الفاظ و واژه‌هایی هستند که خود نمی‌دانند به چه کارشان خواهد آمد و خودرو همچنان در حال فرو رفتن است. زمانی می‌گذرد، راننده‌ای دیگر پشت فرمان می‌نشیند اما هر چه که توانمند هم باشد نمی‌تواند جز تکانی جزئی و حرکتی میلیمتری کاری از پیش برد.  عده‌ای در خارج از خودرو کارشناس مآبانه نظر می‌دهند، شرکت و مالک خودرو را زیر سوال برده و سعی در معرفی راننده و کمک‌های مورد نظر خود دارند. اما غافل از اینکه باید دید آیا عزمی برای نجات این خودرو به گل نشسته وجود دارد که اگر چنین باشد راه نجاتش  باید متفاوت از این باشد. خودروی سنگین نمادی از نهاد عریض و طویل آموزش و پرورش کشور است که فرسودگی بخش‌های مختلف آن از یک سو و مشکلات انباشته شده چندین دهه از سوی دیگر آن را در باتلاقی قرار داده است که جز با عزمی واقعی راه نجاتی برایش متصور نیست. تغییر پی در پی وزرای این نهاد همانند تغییر راننده همان خودرو است که عملا توانایی حرکت از آن گرفته شده است و قابل ترین و ماهر ترین‌ها هم در این وضع کاری از پیش نخواهند برد. این روزها با استعفای وزیر آموزش و پرورش بازار گمانه زنی‌ها و پیشنهادها برای جایگزین وی داغ شده است. گروه‌های مختلف سیاسی در این بین به دنبال تصاحب کرسی وزارتخانه‌ای هستند که به دلیل گستردگی این نهاد بهترین محل برای نمایش عزل و نصب‌های جناحی شان است. اما سخن معلمانی که خود درون این خودرو به گل نشسته تماشگر هیاهوی بیرون از آن هستند چیز دیگریست. آنها می‌گویند که دولت قبل از مشخص کردن وزیر بعدی باید سیاست خود را در قبال آموزش و پرورش مشخص کند و خیلی شفاف بگوید آیا به توسعه از مسیر آموزش و پرورش و سرمایه گذاری در این راه اعتقادی دارد یا خیر. اگر آنگونه که در ظاهر می‌گویند آموزش و پرورش، نیروی محرکه توسعه کشور است پس  توجهی درخور می‌خواهد و همه ارکان دولت و نظام باید به کمکش بشتابند، همه آنهایی که به دنبال سهم خواهی در این نهاد پر مسند هستند باید که خواهان حضور متخصصان واقعی تعلیم و تربیت در این نهاد شوند تا از درون و برون روحی تازه در کالبدش دمیده شود و اما اگر اینگونه نباشد به یقین بهترین گزینه‌ها هم نخواهند توانست این کشتی به گل نشسته را به سرمنزل مقصود رسانند.