تقی آزاد ارمکی در گفت ­وگو با همدلی مطرح کرد: بروز و ظهور جریان سوم در انتخابات

همدلی| سعید شمس:فضای سیاسی در شرایطی به استقبال انتخابات مجلس‌یازدهم می‌رود که هم جبهه اصولگرایی و هم جریان اصلاحات شرایط خاصی را در حال تجربه کردن است. به طوری که هم اصولگرایان و هم اصلاح‌طلبان هر کدام به دلیل‌هایی امکان حضوری بی‌دغدغه در فضای انتخاباتی را ندارند.
« تقی آزاد ارمکی» با گفتن اینکه « امروز زمینه برای ظهور جریان جدید اجتماعی و سیاسی‌ای فراهم است که معلوم نیست به کدام سلیقه نزدیک‌تر است و اصلاح‌طلبان و اصولگرایان نمی-توانند خود را منتسب به آن کنند.‌» در گفت‌وگو با «همدلی» به بررسی بروز و ظهور جریان سوم می‌پردازد:
جایی خواندم، مشارکت در انتخابات آتی را پرشور پیش‌بینی کرده بودید.
خب! بر اساس تحلیلم از شرایط، بر این باورم، مردم حضوری همه‌گیر در انتخابات خواهند داشت.


این نظرتان در حالی است که موجِ گسترده نارضایتی‌ها به دلیل بی‌تفاوت بودن مردم نسبت به کنش‌های سیاسی_اجتماعی عنوان می‌شود.
چرا فکر نمی‌کنید همین نارضایتی‌ها باعث مشارکت بالای مردم نمی‌شود. اینکه فکر کنیم، در شرایط عادی و منطقی مردم حتما می‌آیند و رای می‌دهند، حرف درستی نیست. در دموکراسی‌های جهان و حتی ایران،‌ وقتی شرایط نسبتا عادی است و همه چیز شرایط آرامی را تجربه می‌کند، دلیلی نیست که مردم بخواهند و مشارکت کنند و فقط یک کفِ خیلی مهمی سعی می‌کنند مشارکت را نگه دارند. اما امروز که درگیرِ انواع و اقسام تهدید و تحدیدها هستیم، احتمال مشارکت بالا، زیادتر است. در واقع مردمِ ما در مواجهه با کنش‌های سیاسی_اجتماعی سه راه بیشتر ندارند. اولین راه اقدام فروپاشی و دومین راه هم رفتن به انزوا که این هم یک نوع فروپاشی است. سومین راه این است، در چنین لحظه‌هایی وارد شده و حادثه ایجاد می‌کنند. من به عنوان یک کارشناس اجتماعی مردم ایران را هرگز در مسیر فروپاشی ندیدم. مردم در مسیر تقویتِ خودش زیست می‌کند. همین الان اگر به اتفاق‌هایی که در فضای اجتماعی‌ و فرهنگی می‌افتد، توجه کنید برای هر کدام از این اتفاق‌ها باید 100 جنبش اجتماعی شکل می‌گرفت تا چیزهایی که در جامعه دیده می‌شود، اتفاق می‌افتاد. مثل آزادی‌هایی چون اظهارنظر، تغییر روابط، تغییر مُد و سبک زندگی و مسایل دیگر که اتفاق می‌افتد، لازمه‌‌شان شکل‌گیری جنبش‌های اجتماعی بود تا بتوانند مردم را در این مسیر قرار بدهد. پس باید گفت، جامعه با وجود همه موانع در حال طی کردن مسیری تند است و کارهایش را پیش می‌برد.
البته برخی از تغییرها مخالفان سرسختی هم دارند. مخالفانی که برای مقابله با آنچه نمی‌پسندند، به هر شیوه و ابزاری متوسل می‌شوند.
طبیعی است، برخی از گروه‌های سیاسی و اشخاص نسبت به برخی از مسایل موضع‌گیری کنند و با ایدئولو‍ژی‌شان در تضاد می‌بینند. حتی برچسب لااُباگری و بی‌دینی می‌زنند که اینها بحث‌های دیگری است که در این فرصت نمی‌گنجد. مهم این است، جامعه در حال پیش‌بردن تغییرهای زیادی است و به معنای دیگر جامعه «جامعه‌ای زنده است» و جامعه‌ای نیست که لازم باشد، بالای سرش چوب باشد تا بخواهد کنشی سیاسی را انجام بدهد. اتفاقا جامعه مُرده به انزوایی است و بی‌اعتناء به همه چیز دارد، کار خودش را انجام می‌دهد. در حالیکه جامع در واکنش به سیاست‌های ارزی و مسکن، مصرف فضای مجازی و سبکِ زندگی، مُد و حجاب کنش‌گری مهمی را انجام داده است. پس جامعه اجتماعی زنده است و کنش‌های خود را هم خیلی هوشمندانه انجام می‌دهد. پس باید از جامعهِ فعال وحاضر ترس داشت. چون ممکن است، تصمیمی بگیرد که اهالی سیاست دوستش ندارند.
این تصمیم، چه نوع تصمیمی است؟
این تصمیم حتما و قطعا فروپاشی نیست. تصمیم‌اش انتخاب گزینه‌ای است که هیچ‌کس انتظارش را ندارد. به همین دلیل،‌ اعتقادم این است، مردم در انتخابات امسال مشارکت کرده و گزینه‌هایی را انتخاب خواهند که در تصور کسی نمی‌گنجد.
این گزینه‌ها از کجا می‌آیند؟
گزینه‌ای است که به گروه سیاسی مرتبط نمی‌شود. به کسانی رای خواهند داد، که کسی با آنها آشنایی ندارد. در واقع مردم با «نه» گفتن به بازی خستهِ‌ اصولگرایی و اصلاح‌طلبی، گزینه غیر را انتخاب خواهند کرد. دقیقا به همین دلیل، وقتی توجه‌ها به گروه‌های حاضر به حداقل می‌رسد، اینطور می‌گویند که مشارکت پایین خواهد بود. در واقع چون کسی به حرف‌های‌شان گوش نمی‌کند،‌ گمان‌شان این می‌شود که خب!‌ وقتی ما را نمی‌بینند، پس انتخابات را هم نمی‌بینند. پس باید گفت، جامعه زنده و فعال است و در دوره بحران هم عملی می‌کند که کسی انتظارش را ندارد و به همین دلیل در چرخه مدیریتی کشور شاهد نوعی چرخش خواهیم بود که این چرخش به لحاظ سیاسی ناخواسته و به لحاظ اجتماعی خواسته است. این را هم باید در نظر داشت، جامعه ایرانی خیلی کم تصمیم می‌گیرد برای تصمیم‌هایش خون بدهد و خشونت به خرج بدهد. در واقع خشونت از طرف نظام سیاسی به جامعه تحمیل می‌شود و همه دولت‌ها اعم از راست و چپ خشونت به خرج داده‌اند. اما این جامعه چون اهل خشونت نیست،‌ در مواجهه با خشونت، خشونت نخواهد کرد. مردم به شیوه‌هایی پنهان با منطق فرهنگی و منطق زیست تبعیت خواهند کرد و به همین دلیل به نظر من در انتخابات آتی، حتی مهمتر از انتخابات گذشته خواهد بود.
دلیل این همه اصرارتان را شفاف‌تر بگویید.
اگر شرایط بر وفق مراد و طبیعی بود، مردم می‌گفتند کارها در حال انجام شدن هستند و حکومت و روحانیت سر جای خودش هستند. همچنین مخالفین اینطور می‌گفتند «اینها که تحت هر شرایطی سر جای‌شان هستند» و موافقین هم دوست دارند بمانند که خب! می‌مانند. در چنین فضایی مردم انگیزه زیادی برای رای دادن و هر نوع مشارکت دیگری ندارند. اما امروز سبا یک جنگی ناخواسته و پنهان با آمریکا روبرو شده‌ایم. آمریکا در منطقه جلوتر از اسراییل، عراق، قطر، امارات و عربستان دقیقا روبروی ما ایستاده است. دونالدترامپ هم صبح تا شب رجزخوانی می‌کند و خط و نشان می‌کشد. اگر در چنین شرایطی بد عمل کنیم، موجب تحقیر و اگر خوب عمل کنیم، باعث قدرت‌افزایی می‌شود. چون دشمن بنای رودررویی دارد، مردم سه راه را پیش روی خود می‌بینند. یا اینکه تن به دشمن بدهد، یا تن به حاکمیت در مقابل دشمن بدهد یا اینکه راه دیگری برای خود پیدا کند که حالت سوم محتمل است. در این شرایط رویارویی نظام سیاسی با آمریکا را به یک منفعت تبدیل خواهد کرد که باعث می‌شود، به لحاظ اجتماعی و فرهنگی گام بلندی برای دموکراسی‌هایی بر خواهد داشت. البته مشروط بر اینکه جنگی شکل نگیرد، چون جنگ همه چیز را برای ما، برای آمریکا و برای منطقه فرو خواهد ریخت. حتی شلیک یک موشک باعث تغییر محاسبات منطقه خواهد شد و در چنین حالتی قصه مشارکت هم تعطیل خواهد شد.
این راه سوم چطور ساخته می‌شود و چه کسانی اقدام به راه‌اندازی‌اش می‌کنند؟
راه سوم راهی است که نیاز به برنامه‌ریزی گروه یا گروه‌هایی ندارد. در واقع راه سوم در مسیر عمل در خواهد آمد. ببینید! رهبری بحثی در خصوص تلاش برای تشکیل دولت جوان و انقلابی مطرح کردند. به نظر من رییس‌جمهور جوان انقلاب رای نخواهد آورد، اما کاتالیزوری برای تشکیل نیروی سوم خواهد شد. در این بین، اصولگرایان و اصلاح‌طلبان هر بازی‌ای بکنند خودش را می‌میرانند. الان زمانه، زمانهِ بازی‌ای نیست که قبل‌تر ها نتیجه می‌داد. اصولگرایان در این 40 سال باید نوعی رفتار می‌کردند که الان نسل جوان‌شان بروز و ظهور داشته باشند که این کار را نکردند. در چنین حالتی، نیروهای فرصت‌طلب با جوانان انقلابی وارد منازعات انقلابی خواهند شد که بیشتر به افشاگری اصولگرایی خواهد انجامید. در جریان اصلاحات هم همینطور، اگر اصلاح‌طلبان تصمیم به عبور از خاتمی یا روحانی بگیرند بیش از آنکه منفعت ببرند، متضرر خواهند شد. چون لازم بود، زمینه‌های ورود را خیلی پیش از این فراهم کنند.
منظور شما بن‌بست فعالیت‌های احتمالیِ ورژن جدیدی از دو جریان شاخص است؟
بله. امروز زمینه برای ظهور جریان جدید اجتماعی و سیاسی‌ای فراهم است که معلوم نیست به کدام سلیقه نزدیک‌تر است و اصلاح‌طلبان و اصولگرایان نمی‌توانند خود را منتسب به آن کنند. کمااینکه وقتی آقای روحانی از منش تدبیر و امید سخن گفت و ادعای جریانی جدید کرد، در نهایت به بن‌بست رسید و در حال حاضر زیر اصلاح‌طلبی و اصولگرایی له شده است. در واقع جریان سوم، جریانی است که منطقی اجتماعی دارد و یک نیروهایی وارد انتخابات می‌شود که کسی تصور آمدن‌شان را ندارد. مثل اتفاقی که در دانمارک افتاد.
شعارهای جریان سوم به کدام سمت و سو خواهند رفت؟
تِم‌ مهمی که وجود دارد و می‌تواند رای‌آوری داشته باشد، محوریت بخشیدن به مساله ایران،‌ مردمان ایران، فرهنگ ایران، دین ایران، سرزمین ایران و آب و خاک ایران است که اصولگرایان این شعارها را نمی‌دهند و اگر بدهند، با توجه به عملکردشان تقلبی جلوه می‌دهد. اصلاح‌طلبان هم نمی‌توانند به مسایل دامن بزنند، چرا که موجب ردصلاحیت‌شان توسط شورای‌نگهبان خواهد شد. ببینید! این مفهوم‌ها در گلوی اصلاح‌طلبان و اصولگرایان گیر کرده و این بهترین فرصت است تا جریان سوم روی این شعارها تاکید کنند. موضوع دیگری که جریان سوم روی آن پافشاری خواهد کرد،‌ بحث زندگی کردن است که اصولگرایان این بار هم نمی‌توانند روی این مساله تمرکز کنند. چون آنها همیشه اصرار به حفظ انقلاب و ارزش‌های نظام، ایثار و شهادت و مبارزه با امپریالیسم و . . . داشتند. جریان اصلاح‌طلبی هم به دلیل پرداختن به نقد ارتجاع و استبداد حرف می‌زند. در چنین حالتی جریان سوم با پیش کشیدن بحث زندگی می‌تواند مردمی را که می‌خواهند زندگی کنند، به سمت خود جلب کنند. آنجاست که معلوم می‌شود، جامعه از اراده لازم برای تعیین سرنوشت خود برخوردار است.
پس شما قبول ندارید، جامعه کرخت شده است؟
اصلا چنین چیزی نیست. ببینید!‌ برای توضیح بازی نظام اجتماعی روز باید مفاهیم جدیدی پیدا کرد. نظام اجتماعی ایران کرخت نشده است و در حال انجام کار خودش است و به همین دلیل،‌ در بحرانی‌ترین شرایط اقتصادی که حتی از زمان جنگ‌جهانی دوم هم بدتر است، مردم به زندگی خودشان و مناسبات اجتماعی خودش را به خوبی اداره کرده است. حتی آقای خاتمی هم با اذعان به اینکه «دیگر به مردم نمی‌توان گفت، رای بدهید» نشان می‌دهد، وضعیت جدید را پذیرفته است. مطالعات اجتماعی هم نشان می‌دهد، جامعه‌ به روز است و هم آماده تغییر است و هم منتظر تغییر تا آرزوهای خودش را تحقق ببخشد.
اما بخش عظیمی هم با نقد برخی رفتارهای نظام، آن رفتارها را مانعی برای تحق آرزوها و اهداف خودشان می‌دانند.
همین هم که نقد می‌کند و پرداختن به بحث دشمن را مانع می‌داند، در واقع این وضعیت را به استهزا می‌گیرد. اصولا اگر برخی شعارها را جدی می‌گرفت که این همه طالب رفتن به کشورهای غربی نمی‌شد. به واقع این دیسکولس خیلی وقت است، تمام شده و تاثیرگذار نیست. به همین دلیل باید گفت،‌ آمریکا اشتباه کرد، خودش را با نزدیک شدن به ایران در مهلکه قرار داد. به عنوان مثال این تابویی که «چرا وزیر امور خارجه به سخنان پمپئو گوش داده یا با فلان سناتور گفت‌وگو کرده است» بیشتر جنبه استهزا دارد و مخاطبش بیشتر گروه‌های سیاسی است. در واقع جامعه اتفاقا تایید می‌کند و به همین دلیل ظریف به خاطر بازی‌ای که در دنیا به راه انداخته است، مقبولیت بالایی دارد و معتقدند،‌ کار درستی انجام می‌دهد.
با توجه به این تفاصیل، ترکیب سیاسیِ مجلس‌یازدهم را چطور پیش‌بینی می‌کنید؟
ذهنیت پررنگ رای به برتری اصولگراها می‌دهد،‌ اما من مجلس بعدی را مجلسی اصولگرایی پیش‌بینی نمی‌کنم و مجلس جریان سوم می‌دانم. جریانی که فی‌الواقع از وضعیت موجود اعلام خستگی کرده و از ساز و کارهای سیاسی هم عبور می‌کند. مردم به کسانی رای خواهند داد که نظام سیاسی صدایی از آنها نشنیده است.
این آزمون و خطا نیست؟
اتفاقا در برهه فعلی آزمون و خطا خوب و لازم است. چون نظام سیاسی تمام‌عیار حاضر نمی‌شود،‌ مهم نمی‌شود با این حال دموکراسی حاکم خواهد داشت. در واقع از این پس،‌ کار دست نظام اجتماعی است، نه نظام سیاسی.