سعید حجاریان از لزوم تشکیل نیروی مقاومت صلح می گوید ابر مقاومت؛ از دفاع تا صلح

همدلی| گروه سیاسی- سعید حجاریان، هر چند خود را تئوریسین جریان اصلاحات نمی داند اما هم به این عنوان شناخته می شود و همیشه و به اقتضای شرایط کشور و اصلاح طلبان، راهبرد و تئوری جدیدی را مطرح می کند. او در مقاله «عبرت‌های انتخابات» که دو هفته پس از دوم خرداد ۷۶ نوشت، نگرانی‌ای را مطرح کرد که تا امروز هم آن را تکرار می‌کند و آن ضعف جامعه مدنی است.«پیش‌بینی ناپذیر بودن و شگفتی آفرینی سیاسی در ایران کنونی هر چند که گاه ثمرات مبارکی را به دنبال دارد اما علی‌الاصول پدیده‌ای میمون نیست. ضعف نهادهای جامعه مدنی مهم‌ترین علت این وضعیت به‌شمار می‌رود و با سازماندهی هر چه گسترده مردم در این نهادها می‌توان رفتار سیاسی آنان را قابل پیش‌بینی نمود.»
«تقویت جامعه مدنی»، «حاکمیت دوگانه»، «فشار از پایین و چانه زنی از بالا»و «فتح سنگر به سنگر» از دیگر نظریه های سیاسی حجاریان بوده است. او در سال 82 شعار «اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات» را سر داد که از شعار تروتسکی «انقلاب مرد، زنده باد انقلاب» وام گرفته بود: «باید بازسازی در اصلاحات انجام دهیم. اصلاحات در اصلاحات بکنیم.»
سعید حجاریان ماجراهای انتخابات 88 را نه تقلب و نه تخلف بلکه «تدلیس سیستماتیک» می داند.
او در پروژه «راه سوم؛ غنی‌سازی نهادها» از «غنی‌سازی پارلمان» و «غنی‌سازی دولت» سخن می گوید و معتقد است در شرایط کنونی می بایست «هسته سخت اصلاحات» شکل بگیرد. هسته ای که مانند مغناطیس عمل می‌کند تا افراد از مدار اصلاح‌طلبی خارج نشوند. کارکرد این هسته دووجهی است؛ وجه اول اینکه اصول اصلاح‌طلبی و خطوط قرمز آن مشخص شود و وجه دیگر اینکه آنهایی که مدعی اصلاح‌طلبی هستند، به این اصول التزام داشته باشند.


این‌بار اما حجاریان در گفت و گو با سایت مشق نو از سیاستی که در حوزه دیپلماسی باید اتخاذ شود سخن گفته. سیاستی با عنوان«نیروی مقاومت صلح» و ذیل مفهومِ « ابر مقاومت».
در ادامه گزیده ای از این مصاحبه را می خوانید:
« با توجه به فضای جهانی و رویکردهای موجود، به‌نظرم امروز بیش از هر زمانی باید درباره صلح و صلح‌طلبی سخن بگوییم.
ما در سه سطح کشوری، منطقه‌ای و جهانی با بحث «قدرت» و بالطبع «ابرقدرت»ها مواجه هستیم. قدرت‌ها علاقه‌مند به گسترش قلمرو نفوذ خود هستند و یا به‌تعبیری میل به اطلاق دارند اما طبیعتا قادر نیستند، بازی سیاست را آن‌گونه که در ذهن می‌پرورانند، مدیریت کنند؛ در همین‌جاست که مولفه‌ای به‌نام «مقاومت» وارد می‌شود و در میدان نیروها، گریبان قدرت را می‌گیرد.
با یک بررسی تاریخی می‌توانیم بگوییم «قدرت» و «مقاومت» با شدت و ضعف‌های خاص خود، لازم و ملزوم یکدیگر بوده‌اند.
ایران رگه‌هایی از تقابل قدرت و مقاومت را در دوره‌های مختلف تاریخی تجربه کرده است. در ایران پسا انقلاب هم، به‌ویژه در سه دهه گذشته، می‌بینیم به‌طور مستمر پیرامون ابرقدرت‌ها سخن به میان آمده است و طبعا از راه‌هایی برای مقابله با آن‌‌ها سخن گفته‌ایم؛ در حالی‌که توجه نداشتیم مواجهه با ابرقدرت رویه خاص خود را می‌طلبد؛ این رویه «ابرمقاومت» است.
در دهه نخست حیات جمهوری اسلامی به‌واسطه تاثیر مولفه‌هایی همچون انقلاب، کاریزمای امام خمینی و همبستگی ناشی از جنگ، عنصر مقاومت‌ و شاید ابرمقاومت وجود داشت اما به‌تدریج، وضعیت شکنندگی پدیدار شد. تا حدی که امروز به‌سختی می‌توان تصور کرد نسل‌های جدیدتر حول یک کانون گفتمانی، بسیج شوند.
بخشی از ابرمقاومت حتما دفاع خواهد بود. زیرا ما نمی‌توانیم خاک‌مان و محل زندگی‌مان را رها کنیم. اما از مقطعی، در کنار دفاع، عنصر مصالحه نیز مطرح می‌شود و این محل اختلاف بسیار است. گروهی مقاومت را صرفا به امور اقتصادی و بوروکراتیک محدود می‌کنند و آن را در قالب ستاد و سازمان می‌بینند. در حالی‌که در عالم واقع، ابرمقاومت وابسته ملت است؛ اگر ملت دموکراسی را با گوشت و پوست خود لمس کند و دولت را منبعث از خود و به‌دور از فساد بداند، تاب و توان مقاومت پیدا می‌کند.
«ابرمقاومت» ما در شرایط کنونی از معبر «صلح»، «اصلاح» و «بازگشت به مردم» می‌گذرد؛ اما عجالتا در شرایط کنونی باید اصلاحات را به صلح ترجمه کرد. چرا که با این کار ایران، دموکراسی و اصلا‌ح‌طلبی اصیل توامان محفوظ می‌مانند. کارگزار این راهبرد، نیروی مقاومت صلح‌طلبی است که از عناصر مستقل خارج از دولت تشکیل شده است؛ و می‌دانیم که لازم است بخشی از این نیرو درون کشور و بخشی دیگر خارج از کشور باشند. کارویژه اصلی این نیرو در گام اول، ممانعت از بروز جنگ است. زیرا جنگ، خانه آخر سیاست است و آغاز جنگ، معادل بسیاری‌ از خسارت‌ها و پایان‌هاست.
این نیرو متشکل از عناصر مستقل خارج از دولت است یعنی شائبه‌ای درباره وصل‌بودن‌شان به دولت وجود ندارد و مواضع و عملکردشان مهندسی شده نیست؛ البته دولتی‌ها مخیر هستند و می‌توانند پروژه‌های دیپلماتیک و صلح‌طلبانه خودشان را در هر قالبی پیش ببرند. اما، نیروی مورد نظر من لازم نیست دست به دامن این گروه‌ها شود؛ زیرا در اصالت‌اش شک و شبهه به‌وجود می‌آید. ما به هر حال می‌دانیم کنش صلح‌طلبانه مغضوبان بیش از سایرین مقبول خواهد افتاد! همچنین باید توجه داشت «نیروی مقاومت صلح‌طلب» بنا نیست کارکرد «لابی‌»ها به‌معنای متعارف کلمه را داشته باشد. از این گذشته، حقوق‌بگیر نیست و از آن مهم‌تر، در پوشش صلح، به‌دنبال دلالی و کاسبی نخواهد رفت.
این نیرو، بسیج‌گر مردم خواهد بود تا به جهان گفته شود جنگ‌ها چه عواقبی دارند. مثلا در یک نمونه می‌توان یادآور شد پس از حمله امریکا به عراق چندین هزار کودک کشته و زخمی شدند بی‌آنکه اثری در افکار عمومی جهان به‌‌جا گذاشته باشد.
البته سیاست آمیخته به خطر است و هر کنش سیاسی،‌ تبعاتی دارد ولی نباید به‌خاطر مصالح شخصی و احتیاط بی‌مورد، مصالح ملی را قربانی کرد. من معتقدم به هر میزان با این نیروی صلح‌طلب برخورد شود، پیام استقلال آن بیشتر مخابره خواهد شد. ما باید یک‌صدا بگوییم، ایران ملک مشاع است و زندگی، زیست‌بوم و تعلقات ایرانیان داخل و خارج از کشور به آن وابسته‌ است. ما نباید بر سر امنیت و تمامیت ارضی ایران معامله کنیم و چنانکه لازم بدانیم به هر فرد و نیروی ایران‌ستیز تذکر می‌دهیم و تشر می‌زنیم. اگر کسی در هر جایگاهی سخنانی علیه منافع ملی مطرح کند، باید به او تذکر جدی بدهیم چرا که باید بپذیریم، در عصر حاضر، خبرها و نظرها به‌سرعت ترجمه می‌شوند و مبنای تحلیل قرار می‌گیرند؛ پس نباید با تک‌مضراب‌های ناشیانه و بعضا عدم تحفظ، امنیت ملی و ایران را بازیچه قرار دهیم.
به اعتقاد من این نیروی مقاومت صلح‌طلب نباید انرژی خود را صرف دیپلماسی عمومی کند. توجه کنید، زمانی‌که از دیپلماسی عمومی سخن می‌گوییم و از شهروندان کشورها می‌خواهیم با یکدیگر گفت‌و‌گو و تعامل کنند، عملا عنصر سیاست را نادیده گرفته‌‌ و دقت کار را پایین‌ آورده‌ایم. در حالی‌که نیروی مقاومت مدنظر من ماهیت سیاسی و هدف مشخص دارد. البته، برای جبران این کاستی و جلب مشارکت می‌توان نیروهایی را به خارج از کشور اعزام کرد و ایده صلح را ترویج و تحکیم کرد و به‌گمانم، اگر مرکزیت این نیروی صلح‌طلب به‌اصطلاح امتحان پس داده باشد، برچسب نفوذ و برخوردهایی از این جنس ممتنع می‌شود. »