از توکیو تا جده،تکرارهای کم بازده

احسان اقبال سعید- هفته گذشته سیر تحولات با محوریت یا تمرکز بالا بر ایران، فراوانی قبل توجهی داشت. نگاه زنجیروار و تحلیلی به سیر و تداوم این رخدادها شاید مسیر پیش‌رو را بهتر نمایان کند. دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده در دیدارش از ژاپن بر این‌که تنها هدفش جلوگیری از اتمی شدن ایران و نه تغییر حکومت در ایران است، یک موج سرخوردگی و ایستایی در میان مخالفان و براندازان ایجاد کرد. ترامپ تلویحا بیان داشت که همواره به دنبال معامله و بده‌وبستان است و هیچ پدیده‌‌ای برایش ارزشی اصیل و همیشگی ندارد. قیمت برخی اقلام معیار مثل سکه و پول امریکایی در ایران درصدی کاهش یافت و در برخی دیگر از اقلام هم همین گونه بود. مخالفانی که منتظر بودند تا با توان ترامپ احتمالا به الاف و الوفی در تهران دست پیدا کنند، تقریبا یاس کم‌نظیری را تجربه کردند. سخنان ترامپ را در چند وجه و تامل‌‌ می‌توان پی‌جویی کرد، اول این‌که ترامپ در ژاپن که اولین و تنها قربانی استفاده از بمب هسته‌‌ای در تاریخ است و این جنایت توسط خود ایالات متحده در انتهای جنگ جهانی دوم صورت گرفت، به عنوان محل این بیان ترامپ مبنی بر جلوگیری از هسته‌‌ای شدن ایران انتخاب شد! یک طنز تلخ و مسلم تاریخی! دوم این که ترامپ سیاستمدار قابل اعتنا و اعتباری نیست و حکایت سردی و گرمی با غوره و مویز است که یک روز با رهبر کره شمالی پسرخاله‌‌ می‌شود و روز دیگر خصم جانی، روزی تپل باهوش است و روزی دیگر گنده بک قاتل... کسی که به‌راحتی از یک توافق جهانی که در سازمان ملل هم به‌وسیله قطعنامه موکد شده با یک امضا و بیان خارج‌‌ می‌شود، حرفش شاید موجب تسکین و تثبیتی موقت باشد، اما قطعا موکد و بیش از نسیمی زودگذر نیست. در عین تلاش برای دوری از جنگ و رسیدن به تثبیت نباید از نظر دور داشت که در سال 1320 و جریان جنگ جهانی دوم هم ایران در عین بی‌خیالی و اطمینان از عدم تعرض مورد تجاوز قرار گرفت و در ماه‌‌‌های منتهی به جنگ تکمیلی دیوانه تکریتی صدام حسین هشدارها و انذارها به بی‌توجهی و تحلیل‌‌‌های خوش‌خیالانه گذشت. پس حزم و احتیاط را نباید نادیده گرفت که موجب حیرت نشود و دیگر این که یک سخن و امضای کسی چون ترامپ اگر بتواند اقتصاد ایران را بالا و پایین کند حکایت خوشایندی نیست.
معامله قرن نامی است که ترامپ، جیسون گرینبلات و جارد کوشنر بر طرحی نهاده‌اند که قرار است بحران فلسطین و رژیم تل‌آویو را برای همیشه خاتمه دهد. این در کنار پروژه ایران مهم‌ترین پرونده‌‌‌های ترامپ و خانوارده‌اش در حوزه سیاست خارجی هستند. ترامپ‌‌ می‌خواهد در خاورمیانه کاری کند که عمری بزرگتر از نتوانستند به فرجام نهایی برسانند. معامله قرن باید در شرایطی صورت بگیرد که ایران هم تحت فشار شدید باشد و هم به حدی از اطمینان برسد و بیش از حد تحریک نشود تا توانش موجب برهم خوردن طرح ترامپ و رفقا نشود. معامله قرن احتمالا هیاهوی زیادی خواهد داشت، چون پول کلانی قرار است هزینه شود، اما ترامپ و دوستانش فراموش کرده‌اند که انسان با کالا متفاوت است که با طرح و خط‌کشی و پول بتوان زخم‌‌‌های ناسور سالیان را به راحتی مرتفع کرد و جمعیت فلسطینی آواره که در نقاط مختلف جهان و منطقه پراکنده‌اند و چند نسل هم گذشته و نشوونمو یافته‌اند را به راحتی نمی‌تواند از ریشه درآورد و چون گیاه جایی دیگر کاشت. جمعیت بزرگی از فلسطینی‌‌‌ها هم‌اکنون در درون سرزمین‌‌‌های تحت حاکمیت رژیم تل‌آویوی زندگی‌‌ می‌کنند که دارای شغل و زندگی و پیشینه تاریخی هستند و البته بازیگران منطقه‌‌ای هم منافع کاملا متضاد دارند. معامله قرن عملا کشور فقیر اردن را ا زاهمیت‌‌‌ خارج‌‌ می‌کند و کنترل اماکن مذهبی را از دستش خارج‌‌ می‌سازد و یک کارت مهم برای بازیگری را از دستانش خارج‌‌ می‌کند.
دیگ آقای ترامپ پرملات و شلوغ است، اما تا آش شدن راهی نزدیک به نشدن در پیش دارد؛ اما تا زمان به اجرا در آمدن نوعی مصالحه و فشار هم‌زمان نسبت به تهران اعمال خواهد شد. درسرزمین‌‌‌های اشغالی نتانیاهو موفق به تشکیل دولت ائتلافی نشد و انتخابات مجدد باید در شهریورماه برگزار شود. نتانیاهو برای این‌که کنترل کابینه و نخست‌وزیری را به بنی گانتز ندهد، به یک پیروزی بهتر نیاز دارد و این‌‌ می‌تواند با ایجاد یک تهدیدی خارجی و برانگیختن حس میهنی به انجام برسد و برای بی‌بی یک تنش مصنوعی و تحریک ساختگی ‌‌ می‌تواند یک فرصت باشد؛ پس باید مراقب این بی‌بی گیشنیز بود که به دنبال فرصت برای گرفتن ماهی انتخاباتی است!
نکته آخر برگزاری مجمعی از رهبران کشورهای اسلامی در جده عربستان برای یک اجماع علیه ایران است. این گردهمایی چیزی فراتر از آنچه در جریان موجهه با ایران برقرار بود به دست نخواهد داد. کشورهای حاضر را‌‌ می‌توان در چند دسته تقسیم کرد: گروهی که از ایران و منطقه دورند و توان و انگیزه و البته منافعی در این نزاع ندارند و تنها‌‌ می‌آیند تا عربستان دلخور نشود و کمک‌‌‌های اهدایی عربستان کم نقصان نیابد. این دسته شامل مصر، تونس، مراکش و..‌‌ می‌شوند. عراق و پاکستان هم به علت همسایگی و پیوستگی‌‌‌های مذهبی-قومی از تنش و بی‌ثباتی در ایران به هیچ وجه استقبال نمی‌کنند و قطر هم اعتمادی به سعودی و امارات ندارد. عربستان و امارات و بحرین هم که تاکنون هرچه توانسته‌اند کرده‌اند و در ادامه هم تتمه توان خود را صرف خواهند کرد و نیازی به اتحاد مجدد آنها در جده نبود! این اقدام سعودی را‌‌ می‌توان در زمره سایر نمایش‌‌‌های هیجان‌زده محمدبن سلمان چون ناتوی عربی و گروگان گرفتن گروهی از ثروتمندان سعودی دسته‌بندی کرد و دیگر هیچ.