روزنامه فرهیختگان
1398/03/01
در دفاع از زبان فارسی
انگار قرار است که امروز اولینها اتفاق بیفتد، حوزه هنری با آن باران بهاری، حال و هوای خاصی پیدا کرده و همین باران باعث میشود که همه از حیاط حوزه پراکنده شوند و به داخل مسجد بروند؛ ورودی مسجد، محمدسرور رجایی را میبینم. بعد از سلام و علیک میگوید، شعرخوانی ندارد اما امیدوار است که بتواند آقا را از نزدیک ببیند و با ایشان صحبت کند.کمکم حیاط و مسجد حوزه هنری پر میشود از کسانی که امشب قصد دارند در نیمهرمضان و مراسم هر ساله بیت رهبری شرکت کنند. هنوز در برزخ رفتن و نرفتن هستم، اما این باعث نمیشود که دور شوم از کاری که باید انجام دهم؛ نگاهم به شاعرانی است که کارتهای ملاقات را در دست دارند و عکس میگیرند و همان لحظه عکسهایشان را استوری میکنند. آنها که قرار است شعر بخوانند، اما حالشان متفاوت است، ذوق دارند و اضطراب، اما اضطرابی که به قول خودشان شیرین است. کاغذهایشان را دست گرفتهاند و شعر را چندین و چندبار برای خودشان و دوستانشان میخوانند.
ساعت پنجونیم شده است و حالا دیگر غیر از شاعران جوانی که از شهرهای مختلف آمدهاند و شاید کمتر شناخته شده هستند، شاعران معروف هم خودشان را میرسانند، علیرضا قزوه، شهرام شکیبا، سعید بیابانکی و ناصر فیض را میبینم که در کنار شاعران جوان قرار گرفتهاند و گپوگفت دارند.
ساعت که به 6 میرسد، همه سوار بر اتوبوسها میشوند و به قول یکی از خانمهای شاعر، میرسیم به مراد دلمان تا بهترین افطار عمرمان را بگذرانیم. بعد از رسیدن و چک شدنها، همه در حیاطی که قرار است نماز خوانده شود، جمع میشوند. فاضل نظری، محدثیخراسانی، میلاد عرفانپور و محمدمهدی سیار هم خودشان را میرسانند، صدای صلوات که بلند میشود، مشخص است رهبری برای اقامه نماز وارد حیاط شدهاند، همه میایستند و خانمها برای اینکه بتوانند ایشان را ببینند، تلاش بیشتری دارند. با همکاریای که صورت میگیرد، آقایان مینشینند و صفی تشکیل میشود که یکبهیک به حضور ایشان برسند و کتابهایشان را تقدیم کنند. از جایی که ایستادهام، سرور رجایی را میبینم به همان چیزی که میخواست، رسید و توانست از نزدیک با رهبر گفتوگو کند.
محدثیخراسانی هم جلو رفته و در کنار ایشان قرار میگیرد و نکاتی را میگوید و کتابی تقدیم میکند. انگار قرار است که امروز اولینها اتفاق بیفتد؛ خانمهای شاعر میخواهند که آنها هم آقا را ببینند و با همکاریای که انجام میشود، بالاخره راهی باز میشود تا این اتفاق بیفتد. اولین نفر خانمی است که سالهاست شعر میگوید و تقاضایش از رهبری، سهمیه بیشتر برای شعرخوانی خانمهاست و در جواب میشنود که من سهمیهای ندارم و باعث خنده حضار میشود. دومین نفری بودم که کنار ایشان رسیدم؛ نشستم و بعد از سلام، گفتم شاعر نیستم، اما چند سالی است که در حوزه کتاب، قلم میزنم تا شاید بتوانم کاری کنم؛ آفرینی گفتند و سیدعباس صالحی، وزیر ارشاد که کنارم نشسته بود، گفت از خبرنگاران فعال حوزه کتاب هستند؛ آقا احسنتی گفتند و بعد از فرصت استفاده کردم و گفتم: «آرزو داشتم شما را از این فاصله و از نزدیک ببینم.» خندهای بر چهرهشان نشست و گفتند: «آقاجان آرزوی بهتری میکردی.» وقت کم بود و با «خداحافظ و نگهدار شما باشد»ی که گفتند و شنیدم، بلند شدم.
کمکم به اذان نزدیک میشدیم و کتابها بود که به ایشان تقدیم میشد و از آن طرف چفیه و انگشترهایی بود که هرکدام به بهانهای تقدیم به شاعران میشد. نماز تمام شد و گپوگفتهای کنار سفره افطار شاعران با ایشان هم دیدنی بود؛ از فاضل نظری تا حرفهایی که مومنی شریف با ایشان داشت.
در خوان خوبان حالا داخل حسینیه همه نشستهاند و منتظرند یکی از مهمترین جلسات فرهنگی سال برگزار شود. انگار قرار است امروز اولینها اتفاق بیفتد؛ امیری اسفندقه بهجای علیرضا قزوه اجرای برنامه امسال را بهعهده دارد و با شعری از سلمان هراتی شروع میکند و میگوید: «به رسم علیرضا قزوه یادی میکنم از دوستان شاعری که کنارمان نیستند، احمد عزیزی و قیصر امینپور.» همینطور اسمها را میگوید که رهبری میگویند: «آقا حمید یادتان نرود.» اسفندقه تاکید میکند: «حمید سبزواری، استاد محمد قهرمانی.» اولین نفری که باید شعر بخواند، موسوی گرمارودی است. بعد از سلام و علیک میگوید: «ترجیح میدادم امروز شاعران جوان شعر بخوانند.» رهبری در جواب او میگویند: «شما هم یک وقتی جوان بودید.» موسوی گرمارودی مثنوی کوتاهی را میخواند و بعد از خواندن شعرش، رهبری «خوب بود»ی میگویند و بعد هم ادامه میدهند: «فردوسی که نمیتواند این کارها را انجام بدهد، نسل جوان امروز باید خودش را بالا بکشد و کار فردوسی را ادامه دهد.» اسفندقه نام شاعر بعدی را میخواند؛ ناصر حامدی و او با یک بیت شعر و تقدیم آن به حضرت معصومه(س) و امام رضا(ع) شعری را با این بیت آغاز میکند: «باز باران است، باران حسین بن علی
عاشقان جان شما، جان حسین بن علی
خواه بر بالای زین و خواه در میدان مین
جان اگر جان است قربان حسین بن علی»
ردیف «حسین بن علی» تکرار میشود و «بارکالله و آفرینهای رهبری را در پی دارد.» و بعد از تمامشدن شعر میگویند: «خیلی خوب بود ماشاءالله.» شاعر بعدی رضا یزدانی است که به گفته امیری اسفندقه قرار است شعر نو یا شعر نیمایی بخواند.
«از تقاطع شهید احمد رسولیان که بگذری
میرسی درست روبهروی یادمان کربلای پنج
انتهای بلوار حاج حیدر تراب کوچهی شهید فاطمینسب:
خانهی من است.»
شعرش را که میخواند، آقا «طیبالله انفسکم» میگویند و بعد ادامه میدهند: «شعر شما نکتهای دارد، شعر نیمایی حتما وزن و قافیه دارد، البته ایرادی ندارم سلیقهها مختلف است. اما خوب حتما وزنی باید داشته باشد مثل شعرهای اخوان اما مضمون شعر شما هم بسیار خوب بود.» امیری اسفندقه ابتدای شعر رضا یزدانی را دوباره میخواند و میگوید: «اگر درست میخواندند، بهتر بود.»
محمد فخارزاده از اساتید دانشگاه شریف، شاعر بعدی است که شعرش را با این مطلع شروع میکند:
« قدم میزنم، راه را میشمارم
همین عمر کوتاه را میشمارم
اگر روزی از سن و سالم بپرسی
غزلهای ناگاه را میشمارم» شعرخوانی شاعران غیرایرانی شاید یکی از مهمترین اتفاقات این سالها باشد، پروفسور سید عین الحسن، شاعر هندوستانی بهعنوان شاعر بعدی معرفی میشود و قبل از شروع شعرخوانی میگوید: «سلام گرمی دارم به رهبری که آرزو داشتم ایشان را زیارت کنم، من ۳۵ سال است که فارسی تدریس میکنم و کتابی که تدریس میکردم در مورد نقش مسلمانان در آزادی هندوستان از دست استعمار انگلستان بود، اما آنقدر از این کتاب استفاده کردیم که حالا برگههای کتاب قابل استفاده نیست. تقاضا دارم تا نسخههایی از این کتاب از ایران برایمان ارسال شود.»
شعرش را آغاز میکند و میخواند:
« تو را همیشه به عهد شباب میبینم
به هر سوال، هزاران جواب میبینم
هنوز عطر تو در شیشههای سربسته است
هنوز نیم جهان را به خواب میبینم» رهبری بعد از تمام شدن شعر این شاعر هندوستانی میگویند: «شما چقدر فارسی را روان و خوب خواندید.»
علیرضا قزوه، شاعر بعدی که به قول خودش، بعد از 10 سال صندلی اجرا را تحویل جوانترها داده است و میگوید: «بچههای شهرستانی زیادی امروز به اینجا آمدند تا شعر بخوانند و من هم دوست داشتم وقتم را به جوانها بدهم.»
آقا تاکید میکنند: «حالا چند بیتی را بخوانید.» قزوه هم یکی از اشعارش را میخواند و بعد از تمامشدن شعر رهبری میگویند: «خداوند از شما قبول کند این توجه را،
زنده باشید.»
اکرم هاشمی، اولین شاعر خانمی است که غزلی را میخواند:
«نشست روی زمین، پهن کرد دریا را
کشید پارچه را، متر کرد پهنا را
درست از وسط آب، قایقی رد شد
شبیه قیچی مادر، شکافت دریا را» بعد از تمامشدن شعرش، رهبری میگویند: «طیبالله انفاسکم، شعر نمادین و سمبلیکی بود.»
اعظم سعادتمند که جایزه جشنواره شعر پروین اعتصامی را هم دارد، شعرش را میخواند، شعری که حس یک مادر را منتقل میکند:
«ای دهانت لانه گنجشکهای شاد پرچانه
کودک من ای تمام حرفهایت فیلسوفانه
صد گره وا میشود از بغضها و اخمهای من
میزنم هر بار بر موهای تا سرشانهات شانه»
بعد از تمامشدن شعرش، رهبری میگویند: «آفرین. خیلی خوب. یک سرود مادرانه که از دل برخاسته و شیرین بود.»
هادی محمدحسنی یک غزل میخواند:
«با گردباد خانه به دوش از وطن بگو
با من که سالهاست غریبم سخن بگو
با هر کسی نمیشود از راز عشق گفت
من نیز عاشقم غم خود را به من بگو»
شعرش آفرینهای رهبری را در پی دارد. مهدی خانمحمدی که اتفاقا طلبه هم هست، شعرش را میخواند.
«ای خنجرِ آب دیده، ما تشنهی کارزاریم
لببسته زخمیم اما در خنده، خونگریه داریم
تا سر زند آفتابی، هرگز ندیدیم خوابی
از چشم سرخ شرابی، پیداست شب زنده داریم»
مصرعی در بیتش دارد که رهبری آن را تکرار میکنند:
«یا رد پا یا که پایی در جاده جا میگذاریم» و بعد هم به «پایی که جا ماند» اشاره میکنند و میگویند: «شعر خوبی بود.»
مبین اردستانی، شاعر بعدی بود به یاد حرفهایمان در حوزه هنری و قبل از جلسه میافتادم که بسیار ذوق داشت از خواندن شعرش. با این بیت شروع میکند:
«به نگاهی شکفت و پنجره شد باز دیوارِ چند لحظهی پیش
پر شد از نور کاسهی چشمم، غرقِ دیدارِ چند لحظهی پیش
به جهانی شگفت میهمانم که مَلَک بو نبرده از بودش
وه چه آرامشیست با منِ مست، منِ هشیارِ چند لحظهی
پیش» تمام میشود و رهبری میگویند: «تکرار کلمات آخر جالب بود، ردیف سختی را انتخاب کردید. اما خوب از پس آن بر آمدید.»
حیدر منصوری که از بوشهر آمده است، شعری را برای خلیجفارس میخواند:
«صبور مثل درختان، پر از بهار بمان
خلیج فارس! سرفراز و استوار بمان
بخند، موج به موج از کرانهها برخیز
سر قرار خودت باش و بیقرار بمان» «الحق که حق خلیجفارس را در شعر لااقل ادا کردید.» جملهای است که بعد از شعرخوانیاش از زبان رهبر میشنود.
اولین شعر طنز جلسه را مهدی پرنیان که طلبه هم هست، میخواند. شعرش نقیضهای است که بر شعر «دوکاج» استاد محبت سروده است:
«در کنار خطوط سیم پیام
خارج از ده دو کاج روییدند
سالیان دراز رهگذران
آن دو را چون دو دوست میدیدند
بله آن کاجها نهتنها دوست
بلکه یک زوج باوفا بودند
کاج و کاجه کنار هم با عشق
غرق خوشبختی و صفا بودند»
وقتی میگوید:
«کاج و کاجه کنار هم با عشق» رهبری گفتند: «حتما بچهدار هم شدند.» بعد از تمامشدن شعر تاکید کردند: «خیلی خوب بود، طبع شما بهنحوی است که آمادگی دارد و میتواند همه لحنها را کنار هم بگذارد.»
سیدوحید سمنانی غزلی خواند و بعد امیری اسفندقه از یوسفعلی میرشکاک خواست تا شعرش را بخواند، میرشکاک قبل از خواندن شعرش گفت: «چشم ما روشن، خیلی وقت بود که شما را ندیده بودیم.» و شعرش را تقدیم به ساحت حضرت زهرا(س) کرد:
«واپسین موقف معراج حقیقت زهراست
سر توحید در آیینه غیرت زهراست
روح آدم، شرف خاتم، دردانهی غیب
ذات عصمت، نفس صبح قیامت زهراست»
شعرخوانیاش که تمام شد رهبری آفرینی گفتند و بعد هم اشاره کردند: «خداوند شما را از الطاف ویژه بانوی دو عالم برخوردار کند.» محمدحسن جمشیدی، شاعر بعدی بود و شعری را در رثای گمنامی خواند:
«در دعای اهل دل باران فراز آخر است
گریه کن در گریهی عاشق صفایی دیگر است
عاشقان با اشک تا معراج بالا میروند
بهترین سرمایه انسان همین چشمتر است
در جواب بیوفایی خلوتی با خود بساز
دستکم تنها شدن از دل شکستن بهتر است
شد فراموش آنکه بیش از قدر خویش آمد به چشم
آنکه با گمنام بودن سر کند نامآور است»
شعرش که تمام شد، رهبری نکتهای را گفتند که به همان گمنامی ربط پیدا میکرد: «مثل شهید ابراهیم هادی؛ میخواست گمنام زندگی کند، اما امروز در تمام آفاق فرهنگی کشور نامش پیچیده.» امیر تیموری شعری را برای امام حسین(ع) خواند و بعد نوبت به رضا شریفی از فارس رسید و ابتدای صحبتهایش گفت: «آقا من از خدام امامزاده علی ابن حمزه هستم و غزل عاشقانهای میخوانم.»
سیدرسول پیره شاعر بعدی است که شعر سپیدی را میخواند و تاکیدش این است، «شعر سپید عاشورایی»:
«مقتلی
کتابهای دیگر کتابخانه را
به گریه انداخته است
ما ایستادهایم و ابرها
ابرهای ترس و تماشا
برای شهادت دریا
در روایاتِ رود
دنبال سند معتبر میگردند»
شعرش که تمام میشود، رهبری میگویند: «البته تن احمد شاملو در قبر میلرزد که شما شعر سپید را در این راه مصرف کردید. مبدع شعر سپید، شاملو بود و بهکلی مخالف این حرفها بود.» عاطفه جعفری، شاعره افغانستانی شعرش را به شهدای فاطمیون تقدیم میکند و میخواند:
«کوچههامان پر از سیاهی بود، شهر را از عزا درآوردند
چشمهای ستارهها خندید، ماه را سمت دیگر آوردند
شاخههایی که سرفرازانند، میوههایی که جلوهی باغند
مادران مثل املیلایند، که پسر مثل اکبر آوردند
روی تابوتهایشان بستند، پرچمی که به رنگ خورشید است
فاطمیون فداییان حرم، سرورانی که سر برآوردند
قصهها را یکی یکی خواندند، آخر ماجرا سفر کردند
عاشقی هم برایشان کم بود، عشق بردند و باور آوردند
عصر یک جمعه بهاری بود، همه در انتظارشان بودیم
بادهای بهاری از هرباغ، لالههایی معطر آوردند»
بعد از خواندن این شعر، رهبری که اشک و بغضی داشتند، فرمودند: «بلی. ممنون خانم. خیلی خوب! شهدای مظلوم فاطمیون؛ جا دارد که به آنها واقعا پرداخته بشود.» مهدیه انتظاریان غزلی میخواند و کلمه «کوه» در شعرش
تکرار میشود.
«تنها نشسته منتظر و سر به راه کوه
در انعکاس نقرهای نور ماه کوه
بر شانههای یخزدهاش برف سالیان
بر قامتش حریر نسیم و گیاه کوه
تاریک کرده روز و شبش را مسافری
یک روز دل سپرده به چشمی سیاه کوه
حالا بگو عقاب تو این روزها کجاست
دل قرص کرده پشت کدامین پناه کوه
فریاد میزنم که امان از تو کوه آه
فریاد میزند که امان از تو آه کوه
شبها به شانههای خدا تکیه میدهد
آن سربلند تا به ابد تکیه گاه، کوه» رهبری بعد از خواندن شعر گفتند: «آفرین خیلی خوب! چشم سیاه منظور همان عقاب است؛ خیلی خوب بود.»
نوبت به فاطمه عارفنژاد رسید و شعری را برای مردم یمن خواند. فاطمه عارفنژاد همان دخترکی بود که روی ویلچر نشسته بود و مادرش در کنارش بود.
«مخواه راه برای تو انتخاب کنند
که با فریبِ دلت، عقل را مجاب کنند
عجیب نیست همیشه در اوج فاجعهها
رسانهها همه تجویز قرص خواب کنند» سعید موسوی با زبان ترکی شعری را میخواند شعری که مورد توجه رهبری قرار گرفت.
علی چاوشی هم شعری عاشقانه میخواند و شعر را به همسرش تقدیم میکند.
«دلم قربانِ شادیِ تو، قربانِ غمت حتی
زیاد است از سرِ ناچیزِ من ای جان! کمت حتی
اگرچه «دوستت دارم» شنیدن از تو شیرین است
تو را من دوست دارم با نگاه مبهمت حتی»
تمام که شد شعرخوانی، رهبری فرمودند: «خیلی خوب بود، آفرین. شعر که شعر خوبی بود. اینکه خطاب به همسرتان این شعر را گفتید، خوبترش هم کرد. خدا انشاءالله خودتان و خانمتان و بچهتان را حفظ کند و بچههای متعدد دیگر هم به شما بدهد.»
حسین علیپور از اندیمشک، شاعر بعدی است که فرزند شهید علیپور است؛ پدرش در سوریه به شهادت رسیده است، شعرش را که میخواند، رهبری میگویند: «خیلی خوب بود واقعا حق پدر را ادا کردید، خداوند به درجات پدر شما بیفزاید و ما را هم به پدر شما ملحق کند.»
شاعر بعدی حسین دهلوی است که هر بیت شعرش، آفرینهای رهبری را در پی دارد. شعری عاشقانه میخواند.
«هرچند اینکه سخت شکستی دل من است
غمگین مشو! که شیشه برای شکستن است
من دوستی به جز تو ندارم؛ قسم به عشق
هرکس که غیر از این به تو گفتهست، دشمن است» ناصر فیض شاعر بعدی است، قبل از اینکه شعرخوانیاش را شروع کند، علیرضا قزوه در گوش او چیزی میگوید و فیض بلند و با خندهای کوتاه میگوید: «بله آقای قزوه، خدا پدرم را رحمت کند.»
شعر طنزی را با این بیت شروع میکند، «سیاست را نمیخواهم، نه از نزدیک و نه دورش»
شعرش که تمام میشود، رهبری میگویند: «آقای قزوه راجع به پدرتان درست گفتند؟»
فیض فوت پدرش را تایید میکند و رهبری ادامه میدهند: «در شعرهای قبلیتان بحثهایی هم با پدرتان داشتید.» جمع حاضر میخندند و فیض همچنین.
اسفندقه میگوید: «آقا شاعران زیادی امشب اینجا هستند و دوست دارند شما برایشان صحبت کنید.»
رهبری میگویند، بگذارید آقای علی فردوسی شعری بخوانند. علی فردوسی از آن عقبها میآید و چند رباعی آیینی میخواند. اسفندقه باز حرفش را برای صحبتکردن رهبری تکرار میکند، ایشان میگویند: «من دوست دارم که بچهها شعر بخوانند، بالاخره صحبتهایی است اما نمیدانم جلسه چقدر آمادگی دارد.» جمع با فرستادن صلواتی آمادگیاش را اعلام میکند و بعد هم ایشان شروع به صحبت کردند و نکاتی را که مطمئنا باید سرلوحه کار همه فرهنگیها و شعردوستان قرار بگیرد، گفتند.
وقتی حرفهایشان تمام و از جا بلند میشوند، دوباره شاعران دورشان را میگیرند تا صحبتی با ایشان داشته باشند، خانمی با صدای بلند تقاضای چفیه میکند، چفیه از سمت ایشان روی دستها میرسد. داخل حسینیه یا حیاط جمعهایی است که دارند خاطراتشان را مرور میکنند، خوشحالند و راضی.
امشب اولینهای زیادی اتفاق افتاد. دیدار جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و ادب با رهبر انقلاب در شب ولادت باسعادت کریم اهلبیت حضرت امام حسن مجتبی(ع) جمعی از استادان زبان و ادب پارسی و شاعران جوان و پیشکسوت با حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.
حضرت آیتالله خامنهای در این دیدار، حرکت و پیشرفت جریان شعر انقلاب را امیدوارکننده دانستند و گفتند: «البته جریانهای شعری دیگری نیز وجود دارد اما این جریان شعر انقلاب است که از لحاظ مضمون، نوآوری در مضامین و صیقلیافتگیِ الفاظ پیشرفت بسیار چشمگیری داشته است.»
رهبر انقلاب اسلامی، بیان و پدیده شعر را از معجزات آفرینش خواندند و افزودند: «شعر از جنبه جمال و زیبایی برخوردار است و این امتیاز، شعر را به یک رسانه اثرگذار و مسئولیتآور تبدیل میکند که باید این تعهد را در خدمت جریان روشنگری و هدایت قرار داد.»
ایشان با اشاره به یک مغالطه ناشیانه که شعر را به «شعر هنری» و «شعر متعهد» تقسیم میکند و میکوشد با شعار قلمداد کردن شعر متعهد، از آن ارزشزدایی کند، خاطرنشان کردند: «اشعار بزرگان و قلههای شعر فارسی همچون حافظ، سعدی، فردوسی و مولوی آکنده از اخلاق، تعلیم، تعهد، حکمت، عرفان، معنویت و اسلام ناب است، بنابراین تفکیک جنبه هنری و زیباشناختی شعر از جنبه رسالت و تعهد آن، مغالطهای واضح و ناشی از غفلت یا کمسوادی است.»
حضرت آیتالله خامنهای قرار دادن شعر در خدمت معارف توحیدی، فضایل اهلبیت(ع)، انقلاب و حوادث مهم کشور و مسائل گوناگون دنیای اسلام را موجب اعتلای شعر دانستند و افزودند: «در اشعار خود زیباییهای رفتاری ملت، همانند حماسه زیبا و پُرشکوه حضور فداکارانه مردم در کمکرسانی به سیلزدگان را به تصویر بکشید، زیرا این کار، شعر شما را به پرچم هویت ملت تبدیل میکند.»
ایشان تاکید کردند: «حفظ هویت ملت بسیار مهم است، چراکه ملتی که هویت خود را گم کند، در مشت بیگانگان آب میشود و از بین میرود.» حضرت آیتالله خامنهای در بخش دیگری از سخنانشان، درخصوص زبان فارسی ابراز نگرانی کردند و گفتند: «من راجع به زبان فارسی حقیقتا نگرانم زیرا در جریان عمومی، زبان فارسی در حال فرسایش است.»
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: «من از صداوسیما گلهمندم، بهدلیل اینکه به جای ترویج زبان صحیح و معیار و زبان صیقلخورده و درست، گاهی زبان بیهویت و تعابیر غلط و بدتر از همه تعابیر خارجی را ترویج میکند. انتشار فلان لغت فرنگی یک مترجم یا نویسنده از تلویزیون، موجب عمومی شدن آن لغت و آلوده شدن زبان به زوائد مضر میشود.»
ایشان با تقبیح استفاده فراوان از لغات بیگانه در رسانهها، خطاب به مسئولان تاکید کردند: «نگذارید زبان فارسی دچار فرسودگی و ویرانی شود.»
حضرت آیتالله خامنهای همچنین از ولنگاری زبانی و ساخت لفظی بسیار نازل برخی ترانهها و پخش آنها از صداوسیما در سریالها نیز انتقاد کردند و گفتند: «زبان فارسی قرنهای متمادی است که عمدتا بهوسیله شاعران بزرگ حفظ شده و اینگونه سالم و فصیح به دست ما رسیده است، بنابراین ما باید حرمت زبان را حفظ کنیم و اجازه نداریم با بیمبالاتی آن را به دست فلان ترانهسرای بیهنر بدهیم که الفاظ را خراب کند و بعد نیز با پول بیتالمال در صداوسیما و دستگاههای دولتی و غیردولتی پخش شود.»
در این دیدار ۲۹ تن از شاعران جوان و پیشکسوت، اشعار خود را در حضور رهبر انقلاب اسلامی قرائت کردند.
پیش از نماز مغرب و عشا نیز تعدادی از شاعران از نزدیک با رهبر انقلاب اسلامی دیدار و گفتوگو و آثار خود را به ایشان تقدیم کردند.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
پس از انتشار تصاویر ماهواره ای از میزان خسارت ها به پایگاه نواتیم، دیروز نیز تصاویر ماهوارهای پایگاه رامون ارتش صهیونیستی منتشر شد که نشان می دهد علاوه بر آشیانه ها، مراکز تجهیزات نظامی نیز توسط موشک های بالستیک ایران هدف قرار گرفته است (خراسان) امیر واحدی: اینبار با بمبافکن su ۲۴ پاسخ ویرانگر میدهیم / سردار حاجیزاده: صد در صد میزنیم (جوان) اخبار ویژه (کيهان) اخبار کوتاه (تجارت)