استاد مهدی الهی قمشه ای مترجم قرآن و آموزگار شاهنامه

حکیم الهی، زنده‌یاد استاد مهدی الهی قمشه‌ای، یکی از مشهورترین عارفان، مترجمان و اندیشمندان معاصر است؛ از آن دست فرهیختگانی که به دلیل کارهایشان، در بین همه طبقات اجتماعی محبوبیت دارند و می‌توانند با هر فردی، صرف نظر از جایگاه علمی، موقعیت شغلی و ... به خوبی ارتباط برقرار کنند.
 استادی که هم به زیور دانش و هم به زیور اخلاق مزین بود؛ معلمی توانمند که عشق وافری به آموزش دادن داشت و از هیچ فرصتی برای انجام این امر مهم نمی‌گذشت. او در سراسر زندگی پربرکت خود، بذر محبت را در دل‌های شیفتگان دین و دانش می‌پاشید و با سلوک رفتاری کم‌نظیرش، شیوه مردم‌داری و مردم‌دوستی را به همه اطرافیانش می‌آموخت. جاذبه شخصیت استاد مهدی الهی قمشه‌ای چنان بود که پیر و جوان و خُرد و کلان را به سمت خود جذب می‌کرد؛ کودکان چنان هواخواه او و اسیر محبت و مهربانی‌اش بودند که گاه و بی‌گاه، با گل سرخی در دست، درِ خانه استاد را می‌کوبیدند و شادانه، هدیه معطر خود را نثار قدوم دانشی مردی می‌کردند که برای آن ها، همبازی و هم‌سخنی دوست‌داشتنی و صمیمی بود.
کمک به نیازمندان
این روزها، ترجمه‌های خوب و مناسبی از قرآن کریم عرضه شده و در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است؛ اما دور نیست زمانی که ترجمه استاد الهی قمشه‌ای از کلام وحی، تنها ترجمه روان و قابل فهم برای عموم مردم بود و همه، برای درک معانی والای قرآن، به آن مراجعه می‌کردند. استاد، تسلط کامل بر زبان عربی داشت و در دانشگاه نیز، عربی تدریس می‌کرد. آن‌جا نیز، دانشجویان، همان اندازه که شیفته دانشش بودند، خُلق نیکوی او را نیز، دوست می‌داشتند. بسیار پیش می‌آمد که انگشترش را به دانشجویان نیازمند هدیه می‌داد؛ این شگرد استاد الهی قمشه‌ای برای کمک کردن به نیازمندان بود؛ به دنبال بهانه‌ای می‌گشت تا بتواند بدون آن‌که به شخصی بر بخورد، کمک را به دست او برساند.


راضی به رضای خداوند
استاد مهدی الهی قمشه‌ای، یکی از بندگان راضی خداوند بود؛ هیچ حادثه‌ای او را آشفته نمی‌کرد و غبار غم بر چهره‌اش نمی‌نشاند؛ همواره توکلش به خدا و توسلش به اولیای او بود. یک‌بار وقتی پسرش، دکتر حسین الهی قمشه‌ای، در دوران کودکی، مبتلا به بیماری سختی شد، نذر کرد که در صورت بهبودی وی، تمام حوادث واقعه عاشورا را به نظم درآورد و چنین کرد. راضی بودن به رضای خدا، باعث می‌شد که چهره استاد همواره متبسم باشد.
شیفته شهید مدرس
او در محضر استادانی همچون مرحوم آقا بزرگ حکیم خراسانی، حاج آقا حسین قمی، میرزا مهدی اصفهانی، شیخ اسدا... یزدی و مرحوم حاجی فاضل، زانوی تلمذ زده و از دریای دانش و معرفت آن ها، به حد کافی بهره برده بود. افزون بر این‌، استاد الهی قمشه‌ای را باید یکی از شاگردان شیفته شهید آیت‌ا... سیدحسن مدرس دانست. استاد درباره جلسات درس آن شهید والامقام گفته است: «وقتی صبحگاه در محضرش حاضر می‌شدیم و به بیانش گوش می‌دادیم، هر لحظه در وجود ما نیرویی تازه دمیده می‌شد؛ به طوری که در پایان درس، خود را پهلوانی شجاع حس می‌کردیم.» همین ارادت بود که باعث شد، پس از بازداشت شهید مدرس، به دستور رضاشاه، استاد الهی قمشه‌ای نیز، بازداشت شود و مدتی را در حبس بگذراند.
آن زاهد قانع
استاد مردی بسیار قانع و زاهد بود. در دوران طلبگی و حتی پس از آن، بسیار پیش می‌آمد که غذایی برای خوردن نداشت. علامه حسن‌زاده آملی که شاگرد استاد الهی قمشه‌ای بوده‌است، در کتاب ارزشمند «در آسمان معرفت»، به این ویژگی استاد اشاره می‌کند و می‌نویسد: «[در دوران طلبگی،] ایام را بسیار به قناعت گذراند، حتی ماه به ماه غذای پختنی نمی‌خورد و چون اهل ریاضت بود، گاهی به صحرا می‌رفت و در طول هفته از میوه درخت توت استفاده می‌کرد.» در عبادت و تهجد، برای شاگردان و اطرافیان، الگویی کم‌نظیر بود؛ هرگاه فراغت می‌یافت، به نماز می‌ایستاد و چنان در دریای معرفت الهی غرق می‌شد که گذر زمان را احساس نمی‌کرد. علامه حسن‌زاده آملی می‌نویسد: «گویا الآن، آن نغمه الهی‌اش را در حال قنوت می‌شنوم، با گردن کج و صورت حزین و آهنگی جانفزا و دلربا، همراه با دُرَر غلتان قطرات اشک می‌گوید: إِلَهِی وَ رَبِّی مَنْ لِی غَیْرُکَ أَسْأَلُهُ کَشْفَ ضُرِّی وَ النَّظَرَ فِی أَمْرِی.»
بازیگری برای آموزش دادن
استاد الهی قمشه‌ای، معلمی بسیار توانا بود. او مخاطبش را به خوبی می‌شناخت و می‌دانست برای آموختن به او، باید از چه روشی استفاده کند؛ هنر را دوست داشت و اگر آن را در فردی می‌دید، قدر می‌دانست و تشویق می‌کرد. استاد به فرزندانش، کلیله و دمنه و مثنوی الاطفال تدریس می‌کرد و هرگاه خستگی را در چهره آن ها می‌دید، شاهنامه را می‌گشود و ابیاتی چند از آن را می‌خواند و گاهی، داستان‌های آن را برای اطفالش، اجرا می‌کرد. بارها به اطرافیانش گفته بود: «آیا دین، جز محبت چیز دیگری است؟» کودکانی که زمزمه محبت را از لبان استاد شنیده بودند، پروانه‌وار گرد وجودش می‌چرخیدند و او با مهربانی، با لبخند و احیاناً آبنباتی، میزبانی آن ها را می‌کرد. یکی از فرزندان استاد می‌گوید: «ایشان با یک مهربانی خاص با بچه ها رو‌به‌رو می‌شد. بچه‌ها دور پدرم جمع می‌شدند و به ایشان با احترام سلام می‌کردند. پدر هم به آن ها خوراکی می‌داد. یادم هست گاهی عصرها در می‌زدند؛ در را که باز می‌کردیم، می‌دیدیم یکی از بچه‌های محل و از همبازی‌های ما، یک گل سرخ از باغچه منزلشان کنده و آورده [است] تا به مرحوم پدرم هدیه بدهد.»
استاد شاگردان بنامی تربیت کرد؛ شاگردانی که امروز به تقوا و دانش شهره‌اند و در میان آن ها، بزرگان بافضیلتی همچون علامه حسن‌زاده آملی و آیت‌ا... جوادی آملی حضور دارند. استاد محمدمهدی الهی قمشه‌ای، حکیم الهی و استاد حوزه و دانشگاه، پس از عمری بندگی خدا و خیر رساندن به خلق، سرانجام در 24 اردیبهشت سال 1352، رخ در نقاب خاک کشید. استاد زاده شهر «قمشه» از توابع اصفهان، به سال 1280 بود. پیکر پاک او را در قبرستان وادی‌السلام شهر مقدس قم، به خاک سپردند.
منابع:
در آسمان معرفت؛ علامه حسن‌زاده آملی؛ گردآوری محمد بدیعی؛ نشر تشیع؛ قم؛ 1375
گنجینه دانشمندان؛ محمدشریف رازی؛ کتابفروشی اسلامیه؛ تهران؛ 1352؛ ج 8
استاد درس عشق می‌گفت؛ گفت‌وگویی با امیرمحمود انوار، مهدی محقق، علی الهی قمشه‌ای و مهدیه الهی قمشه‌ای درباره حکیم الهی استاد مهدی الهی قمشه‌ای؛ کیهان فرهنگی؛ شماره 188؛ خرداد 1381
دلسوخته‌ای از اقلیم بارقه‌های الهی؛ مجله گلبرگ؛ اردیبهشت 1385؛ شماره 74