ریگی در ژانری دیگر

محسن شهمیرزادی: «بی‌اطلاعم!» این عبارت بخشی از پاسخ محمدحسین قاسمی، تهیه‌کننده فیلم «شبی که ماه کامل شد» به شایعه‌هایی بود که این روزها درباره ساخت قسمت دوم این فیلم مطرح شده است. موضوع ساخت قیمت دوم: «شبی که ماه کامل شد» را حسین انتظامی، رئیس سازمان سینمایی در نشست کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی مطرح کرد و اعلام داشت با حمایت بنیاد فارابی «ریگی 2» در ادامه داستان «شبی که ماه کامل شد» ساخته می‌شود اما وقتی اهالی رسانه درباره جزئیات قسمت دوم این فیلم از تهیه‌کننده آن سؤال پرسیدند، با بی‌اطلاعی وی روبه‌رو شدند و قاسمی در کنایه‌ای اظهار داشت: «وقتی که ماه کامل شد به‌طور صد درصد در بخش خصوصی سرمایه‌گذاری و تولید شده و هیچ نهاد و سازمانی در ساخته ‌شدن این فیلم نقش نداشت». با این ‌وجود اگرچه قاسمی درباره «ریگی 2» اظهار بی‌اطلاعی کرده اما این مسأله منکر نیت گروه سازنده برای ساخت ادامه داستان «وقتی که ماه کامل شد» نیست، چرا که از اساس پایان‌بندی این فیلم به‌گونه‌ای رقم می‌خورد که مخاطب انتظار ساخت قسمت بعدی آن را دارد. داستان ریگی در فیلم نرگس آبیار به اتمام نمی‌رسد، بلکه روایت زندگی ریگی‌ها به یک یا چند قسمت دیگر نیاز دارد تا پایان حقیقی برادران ریگی و گروه‌شان را ترسیم کند. «ریگی 2» به ‌احتمال فراوان ساخته خواهد شد؛ چه با تهیه‌کنندگی محمدحسین قاسمی، چه به سرمایه‌گذاری بنیاد فارابی. حتی دور از ذهن نیست که این سرمایه‌گذار و آن تهیه‌کننده مشترکا پروژه ریگی 2 را رقم بزنند. با وجود احتمالات مختلف و فارغ از اینکه تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار ریگی 2 چه شخص یا گروهی باشد، قصه این فیلم یعنی ماجرای دستگیری و خاتمه زندگی برادران ریگی اقتضائاتی با خود به همراه دارد که زاویه نگاه و شیوه روایت متفاوتی از داستان «وقتی که ماه کامل شد» را می‌طلبد؛ داستانی که شیوه روایت آن مختص نرگس آبیار و سینمای او در این سال‌هاست. بعد از ساخت فیلم «شیار 143» نرگس آبیار در یکی از مجله‌های خارجی به‌عنوان یکی از فمینیست‌ترین کارگردان‌های دنیا معرفی شد که مفهوم فمینیسم در آثار او کاملاً محسوس است. البته که اصطلاح «فمینیست» لزوماً عبارتی منفی و در معنای ضدمردانه زیستن نیست، بلکه فمینیسم اصالتاً به زیستن با نگاهی زنانه به جهان ارجاع پیدا می‌کند. می‌توان ادعا کرد تمام آثار نرگس آبیار زیستی زنانه دارد و از همین رو فمینیستی‌ترین فیلم‌های سینمای ایران را خلق کرده است. این در حالی است که در عمده فیلم‌ها ایران و جهان، «زن» صرفاً نوعی پوشش جنسی محسوب می‌شود که از زاویه نگاه مردانه در فیلم ایفای نقش می‌کند. این روایت لزوماً جنسی و جنسیت‌زده نیست، بلکه فیلم‌های اینچنین- که زنان از زاویه مردان روایت می‌شوند- ناتوان از آنند که فهمی درست از دنیای زنان و شیوه نگریستن به جهان از نگاه آنها داشته باشند، در حالی ‌که در فیلم‌های نرگس آبیار زنانگی نه‌فقط در کاراکتر، بلکه در نوع روایت و شیوه نگاه به اتفاقات مشهود است. این اتفاق در تمام فیلم‌های آبیار رخ‌ داده است. «اشیا از آنچه در آینه می‌بینید به شما نزدیک‌ترند»، «شیار ۱۴۳»، «نفس» و فیلم آخر او یعنی«شبی که ماه کامل شد» همگی صرفاً شخصیت اول‌شان زن نیست، بلکه در آنها دنیا به شیوه‌ای زنانه نگریسته و تفسیر می‌شود. مشکلات و راه‌حل‌ رویدادها همگی روایتی از دریچه زنان دارد و از همین جهت است که می‌توان ادعا کرد آبیار توانسته جایگاه زن در سینمای جهان را به شیوه‌ای درست ترسیم کند. تفسیر زنانه از گروه‌های تکفیری نیز همان است که در فیلم آخر آبیار مشاهده می‌کنیم.   اما اهمیت آبیار و سینمای او نمی‌تواند برای هر ژانر و قصه‌ای کاملاً کارآمد باشد. شاید بهترین انتخاب برای آغاز قصه فیلم‌سازی پیرامون گروه‌های تکفیری روایتی بود که نرگس آبیار در «شبی که ماه کامل شد» ارائه داد. البته این نگاه با خود آسیب‌هایی نیز داشت که نمی‌توان چندان آن را عامدانه دانست. در این فیلم نیروهای امنیتی بیش از وضعیت موجود ناکارآمد نشان داده شدند و در سکانس‌های مختلف بدون اشاره مستقیم، تشکیلات نظامی و امنیتی ایران به شکلی اگزجره منفعل و کم‌توان به نظر می‌آمد. قسمت دوم ریگی بناست تمام عرصه تقابل نیروهای امنیتی و نظامی باشد. فیلمی که بی‌شک در تریلری جاسوسی- اکشن توانایی روایت شدن دارد و اگر به سیاق قسمت نخست آن به قصه پرداخته شود، کاری عبث از آب درخواهد آمد. کما اینکه به نظر هم نمی‌رسد آبیار اقبال چندانی به روایت قصه‌هایی داشته باشد که از جهان‌بینی و چارچوب علایق او دور است. ماجرای هیجان‌انگیز دستگیری ریگی توسط نیروهای امنیتی، نفوذ تشکیلاتی جمهوری اسلامی ایران در میان نیروهای تکفیری و تقابل نظامی ایران و این گروهک‌ها به گونه‌ای است که روایت آن به دست کارگردان‌هایی کامل می‌شود که تجربه توانایی خلق اثر در ژانر جاسوسی- اکشن را دارند؛ تجربه موفقی که سیدمحمود رضوی در خلق سه‌گانه منافقین حاصل کرد. «سیانور» با روایت انسان‌محور و ملودرامی عاشقانه و اجتماعی خلق شد که مخاطبان مخصوص به خود را داشت و مورد اقبال هم قرار گرفت. پس ‌از آن «ماجرای نیمروز 1» توسط محمدحسین مهدویان خلق شد که سینمایی متفاوت از شعیبی داشت. قطع به‌یقین اگر بنا بود شعیبی قصه «ماجرای نیمروز 1» را بسازد، با اثری کم‌اقبال روبه‌رو می‌شد، چرا که از اساس قصه با سینمای کارگردان و جهان‌بینی‌اش متفاوت بود. قصه «ماجرای نیمروز 1» به این دلیل مورد توجه قرار گرفت که کارگردانی اکشن‌ساز چون مهدویان به آن ورود کرد. در داستان «ریگی 2» نیز با روندی مشابه مواجه هستیم و به نظر می‌رسد اگر تیم سازنده و مدیران سینمایی بنا دارند اثری شایسته و پرمخاطب خلق کنند، باید به ژانری متفاوت بیندیشند که تجربه موفق آن در «ماجرای نیمروز 1» ثابت شد. هرچند که نمی‌توان دقیقاً پیشنهاد داد کدام کارگردان می‌تواند به‌صورت شایسته‌تری این اثر را تولید کند اما ابراهیم حاتمی‌کیا با خلق «به رنگ ارغوان»، «موج مرده» و «به‌وقت شام»، احد کاوری با ساخت «نفوذی»، محمدحسین مهدویان با کارگردانی «ماجرای نیمروز 1» و ابوالقاسم طالبی با ساخت «ویرانگر» و «قلاده‌های طلا» از جمله کارگردان‌هایی هستند که در تجربه کاری خود ثابت کردند از پس ساخت تریلرهای جاسوسی- اکشن بر خواهند آمد. لازم به تکرار نیست که قطعاً ساخت فیلم‌هایی در این ژانر صرفاً خلق موقعیت‌های اکشن و هیجان‌انگیز نیست، چرا که آبیار در این زمینه نشان داد در خلق موقعیت‌های اینچنینی و جسارت و شجاعت کارگردانی دست‌کمی از کارگردان‌های مرد درجه ‌یک سینمای ایران ندارد.