روزنامه ایران ورزشی
1398/02/26
چند سوال مهم از جامعه فوتبال
بهمناسبت پایان یافتن لیگ هجدهمچند سوال مهم از جامعه فوتبال
وصال روحانی
امشب لیگ برتر هجدهم فوتبال کشور با معرفی قهرمان، سایر تیمهای کاندیدای راهیابی به لیگ قهرمانان آسیا و شریک و همراه استقلال خوزستان در سقوط به «لیگ یک» پایان میگیرد و یکی از خبرسازترین ادوار لیگ با گذر از نقطه جوش هفتههای اخیرش به مرحله آرامش تدریجی و نسبی پا میگذارد. کنکاش برای یافتن دستاوردهای واقعی این لیگ، باید از منظر ما و سایر اهالی فوتبال چیزی بسیار فراتر و مهمتر از تعیین تکلیف تیمها و مشخص شدن فاتحان و بازندهها باشد زیرا در هفتههای اخیر و بهواقع در کل فصل آنقدر قصه و خبر و متون جنجالی درباره سالم بودن یا نبودن فلان گل و درستی یا نادرستی اعلام ضربات متعدد پنالتی خوانده و دیدهایم که خلاصه کردن دستاوردهای یک لیگ به چنان چیزهای گذرا و احساسی و فاقد بطن و ریشهای چیزی جز سطحینگری نیست.
بد نیست نگاهمان را به مسائل فنی لیگ هجدهم بیندازیم و بپرسیم، به جز «پدیده» که برخلاف تمامی انتظارها و در تضاد با دار و ندار و اسم و رسم پرسنلاش به بلندای لیگ پر کشید، کدام تیم توانسته موازنههای قدیمی و آشنای فوتبال ما را دگرگون کند؟ خالی از لطف نیست اگر سران سرخابیها از خود بپرسند آیا حذف در همان مرحله گروهی لیگ قهرمانان آسیا که مرتبط با نحوه حضور و تدارکاتشان در لیگ داخلی هم هست، در درجه اول محصول ضعف و کمکاری آنها بوده یا قدرت بهشدت بیشتر حریفان و این را نیز در جمع پرسشهای خود قرار دهیم که آیا حاکم بودن بازیهای احتیاطآمیز و مسابقات فرسایشی و رویکرد اکثر تیمها به سیستمهای تدافعی نشانگر بلوغ تیمها و هدفمند بودن لیگ است یا تسلیم بودن محض تیمها مقابل سرمایهگذاران باشگاههایشان که متوقعاند مخارج بالای 15 میلیاردیشان برای شرکت در لیگ برتر به یک سقوط و اخراج سریع از لیگ و ارجاع به لیگهای پایینتر ختم نشود. به واقع آیا فوتبال ما به یک فوتبال سرمایهداری صرف تبدیل نشده که به بازیکنانش دستمزدهایی بسیار بیشتر از حقشان میدهد و مدیران برخی باشگاههایش به درد هر کاری میخورند الا رتق و فتق تیمهای فوتبال؟ لیگ هجدهم بر اساس لیستهایی که کارلوس کیروش تا همین چهار ماه پیش برای تیم ملی میداد آورده زیاد و جدیدی برای ما نداشت و اگر هم امثال علی قلیزاده و حسین حسینی و مجید حسینی و همچنین احمد نوراللهی را محصولات جدید لیگ و منتخبان یکی دو سال آخر کار کیروش برای تیم ملی بینگاریم، هیچیک فرآوردههای لیگ هجدهم نبودهاند و ریشه در دو لیگ قبلی داشتهاند. کیروش کلاً با لیگ ما خوب نبود و مردان گمنام دورگهای را که به لطف حضور در سیستمهای تمرینی سایر کشورها بهزعم وی با فوتبال روز جهان بیشتر همسو بودند، ارجح میشمرد اما اگر دست از تعصب بیهوده برداریم، باید معترف شویم لیگ هجدهم آنقدر پدیده و چهره جوان تازه رو آمده به ما معرفی نکرد که کیروش را در گمانهزنیاش مردی مردود و راه گم کرده تلقی و همه محصولات لیگ را نفراتی ممتاز تصور کنیم.
وقتی در انتخاب حتی 10 چهره جوان برتر برای لیگ هجدهم دچار مشکل میشویم، باید پذیرفت که گیر و دارهای باشگاهی و رقابت بر سر ماندن و نرفتن چنان لیگ را متأثر از خویش و هدر نرفتن سرمایهها را آنقدر مهم کرده که کمتر میتوان یک نگاه امیدوارانه به لیگ در آستانه پایان انداخت و همسو با آن باید نگران مارک ویلموتس یا هر مربی دیگری شد که بهزودی به جانشینی کیروش سکان هدایت تیم ملی را در دست میگیرد. چنانفردی ثروتی بزرگ را در آن سوی مرزها شامل انصاریفرد، جهانبخش، رضایی، عزتاللهی و البته آزمون در اختیار خویش خواهد دید و همینطور محمدی، ابراهیمی و رضاییان را ولی اگر در پرس و جوهایش از سران فدراسیون درباره سهم لیگ برتر در تولید نیروهای جوان و درخشان بپرسد، چه جوابی برای او داریم و آیا میتوانیم وی را توجیه کنیم که چرا در پس 10 ماه تلاش تیمهایمان، دار و ندار جوان ما به امثال صیادمنش، قائدی، اسدی، طاهرخانی، مهدیخانی، ساکی، آغاسی، روستایی و زامهران ختم میشود، جوانانی که البته برازندهاند اما در شرایطی نیستند که ویلموتس و امثال وی بتوانند با تکیه بر آنها آیندهای روشنتر از امروز را برای ما و تیم ملی در آینده عاجل تلقی و تصور کنند. وقتی این گمانهزنی فنی منفی را به تمام ایرادهای مالی و ساختاری و تشکیلاتی لیگ مانند بدهکاریهای واقعاً مدهش تیمها، دعواهای مرتبط با داوری، سوءرفتارهای منجر به بیاحترامیهای اجتماعی و سنگپراکنیها و آسیبرسانیهای جدی در ورزشگاهها و در نهایت فقدان ساختار حرفهای در پیکر اکثر باشگاههای ما پیوند بزنیم، میبینیم لیگ هجدهم بیش از آنکه «کیفیت» داشته باشد، «طمطراق» داشته و فزونتر از آنکه چیزهایی نو و ارزشمند را نصیب ما کرده باشد، چیزهایی را از کل ورزش کشور ستانده است. همه اینها وقتی بدتر میشود که به یاد آوریم در یک چشم بر هم زدن لیگ نوزدهم هم آغاز خواهد شد و با این روزمرگی که بر فوتبال ما حاکم است، بسیار بعید مینماید که وقتی برای رفع ایرادات فوق و هموار کردن مسیری سازندهتر از لیگ قبلی داشته باشیم و یک بار دیگر از مردادماه که زمان شروع لیگ بعدی است، دوباره وارد معرکهای خواهیم شد که این همه از شاخ و برگهای آن متأثر و به لزوم پرهیز از تکرار آن واقف و معترفیم.